قرار دادن جامه نوين بر كعبه معظمه: برخي گمان ميكنند كه جامه را در آغاز به درون كعبه برده و سپس به وسيله پلة دروني كعبه آن را بر بام كعبه منتقل مينمايند، در حالي كه به دو علت اين كار صورت نميپذيرد: نخست آنكه: پلههاي دروني كعبه آنچنان تنگ و باريك است كه تنها يك نفر ميتواند از آن بالا برود و يا پايين بيايد. دوم: قطعههاي جامه ضخيم و سنگين و بلند بوده كه هيچگاه امكان بالا بردن آنها از پلههاي باريك در درون كعبه وجود نداشت. بنابراين، چارهاي جز انتقال آنها به وسيله طناب از خارج كعبه به بام نبود و اين تنها راهي بود كه سال ها جامه جديد را به هنگام جايگزيني آن با جامة قديمي به بام كعبه منتقل ميكردند. «ابن فضلالله عمري» چگونگي قرار دادن جامة نوين بر كعبه را توصيف كرده و ميگويد: «هنگامي كه در سال738 هـ . ق. حج گزاردم، به همراه فرماندهان كاروان مصري براي پوشانيدن جامه كعبه شريفه، بر بام آن بالا رفتيم، زمين بام را پوشيده از مرمر وسنگهاي سفيد مشاهده كردم، در حاليكه پيرامون آن را ديواري كوتاه در بر گرفته بود. بر روي اين ديوار حلقههاي متعددي قرار داده شده بود كه طنابهاي جامه در آنها گره خورده و جامه را ثابت نگاه ميداشت. اين روش تا پايان ارسال جامه از مصر به كعبه مشرفه همچنان معمول بود. جامه از ده قطعه تشكيل ميگرديد; هشت قطعه جامة اصلي (احمال) كه بر هر يك از ديوارهاي چهارگانه كعبه دو جامه (حمل) قرار داده ميشد كه اضافه بر آن پردة بيروني در كعبه مكرمه (برقع) و پردة درِ پلههاي دروني كعبه، كه معروف به «باب التوبه» ميباشد نيز به همراه آنها قرار داشت. هر يك از قطعههاي ياد شده بسيار بزرگ بود كه به همين علت قطعهها را يكي يكي بر زمين مسجدالحرام پهن ميكردند و سپس هر يك از آنها را بر اساس جاي خويش معين و منظم ميساختند. سپس قطعههاي هر سمت از كعبه به هم دوخته ميشد كه در اين ميان آيات قرآني نوشته شده بر كمربند را نيز بدان ميدوختند. هنگامي كه اين مرحله به پايان ميرسيد قطعههاي هر سمت را لوله كرده، به صورت محكمي به دور هم ميپيچيدند و سپس با طناب اطراف آن محكم ميكردند. در اين هنگام تعدادي از مردان در حالي كه بر روي بام كعبه مشرفه ميرفتند، طنابهاي خويش را به زمين مطاف پايين ميفرستادند. قطعههاي جامه به طنابهاي فرو فرستاده از بام متصل شده، آنگاه آنها را بر بام كعبه بالا ميكشيدند. سپس قطعههاي ويژة هر سمت را بر بالاي ديوار كوتاه كعبه قرار داده، طنابهاي مخصوص را در حلقههايي كه بر پيرامون ديوار ياد شده از روي بام قرار گرفته بود، گره ميزدند. اين مراسم در روز هشتم ذيالحجه هر سال صورت ميپذيرفت. قطعههاي جامة نوين همچنان لوله شده در يك سمت از ديوار روي بام كعبه قرار ميگرفت و جامة پيشين آن را نيز طبق معمول بر روي كعبه قرار ميدادند. اين وضع تا روز دهم ذيالحجه كه همانا روز عيد قربان (يومالنحر) است، باقي ميماند. در پگاه آن روز مبارك، عدهاي از مردان بر بام كعبه بالا رفته و طنابهاي جامه قديمي كعبه را از نقاط اتصالي آن جدا ميساختند كه در اين هنگام جامه بر زمين مطاف فرو ميافتاد. در همان زمان گروهي ديگر از مردم، طنابهاي بسته شده بر جامة جديد را باز كرده و بدين صورت جامه نوين را بر كعبه مشرفه قرار ميدادند. اين دو حركت آنچنان منظم و دقيق صورت ميگرفت كه همزمان با افتادن جامة پيشين و قديمي كعبه بر زمين مطاف، جامة نوين بر كعبه آراسته ميگرديد. از آن پس جامة قديمي را به سوي خانة پردهدار كعبه حمل مينمودند. در اين هنگام گروهي قطعههاي جامه در اركان چهارگانه كعبه را به هم ميدوختند، همچنان كه آنان اقدام به تثبيت رنگ هاي چهارگانه در حدّ فاصل ميان آيات نوشته شده بر كمربند ميكردند. در زمينة رنگ هاي ياد شده عبارت «يا حنّان و يا منّان» نقش بسته بود. ـ همچنانكه پيش از اين ياد گرديد ـ اين قطعهها در ميان نوشتههاي روي كمربند قرار داده ميشد. سپس كردشيات چهارگانه در زمينة هر يك از آنها سورة حمد به تمامي نقش ميبست. بر روي اركان چهارگانة كعبه در زير كمربند، استوار و ثابت گردانيده ميشد. تمامي قطعههاي ياد شده بر روي جامه پس از قرار دادن آن بر روي كعبة مشرفه، دوخته ميشد. خياط ويژة جامة كعبه در حالي كه بر روي صندلي چوبي ساخته شده بدين منظور مينشست، به وسيله طناب به نقاط مورد نظر هدايت شده و قطعهها را در جاي مناسب خود ميدوخت.14 اين صندلي چوبي هماني است كه ازرقي از آن به عنوان «قرقره» در روايت خود از جامة مهدي عباسي در سال160 هـ . ق. ياد كرده است. و بدينگونه جامه را از قديم تاكنون بر كعبة مشرفه قرار داده و ميدهند. البته در سنوات اخير تغييراتي در زمان قراردادن جامه بر كعبه مشرفه ايجاد شده است; به طوري كه هم اكنون جامه را در روز عرفه كه روز نهم ذيالحجه بشمار ميآيد، هنگاميكه حاجيان در عرفات هستند، بر كعبه مكرمه قرار ميدهند. امروزه، به علت اختراع و پيشرفت دستگاه هاي ميكانيكي بالا برنده، قرار گرفتن جامه بر كعبة مشرفه و دوختن قطعههاي آن به يكديگر، كار را بسيار آسان كرده و در مقايسه با قديم، زمان آن بسيار كوتاه تر گرديده است. جامة قديمي و چگونگي تصرف در آن فقهاي اهل سنّت در چگونگي تصرف در جامة قديمي كعبه، كه پس از قرار دادن جامة جديد به دست ميآيد، اختلاف دارند. برخي از آنان به مشروعيت فروش جامة كعبه نظريه داده و برخي ديگر به خلاف اين عقيده فتوا دادهاند. قلقشندي در كتاب خود، چندين بار به هنگام سخن از جامة كعبة مشرفه، اين چنين ياد كرده است كه پردهداران همواره جامة قديمي كعبه را پس از برداشته شدن از روي كعبة مشرفه براي خود بر ميداشتند و در صورتيكه پادشاهان و يا بزرگاني از مردم قطعهاي از آن را در خواست مينمودند، در برابر هداياي سنگين و گرانقيمتي، آن را بهدست ميآوردند.15 به نظر ميرسد كه امراي مكه با پردهداران در جامة كعبة مشرفه شريك بودهاند. ابن فضلالله عمري ميگويد: «هنگاميكه كعبه به وسيلة جامة جديدي پوشانيده ميشد، جامة قديمي در اختيار اشراف و بني شيبه قرار ميگرفت كه از آن پس با تقسيم كردن و ارسال آن به ساير كشورها به عنوان تبرّك، هدايا و مبالغي را بهدست ميآوردند.»16 فاسي نيز در اين باره گفته است: امراي مكه همواره پردة درِ كعبه و قسمت بزرگي از جامه را در ازاي شش هزار درهم كه در اختيار پردهداران قرار ميدادند، از آن خويش مينمودند. شريف «عنان بن مغامس بن رميثه» هنگامي كه در پايان سال788 هـ . ق. عمارت مكه را در دست گرفت، اين سنت را معمول داشت كه پس از وي ساير امراي مكه اغلب از آن پيروي كردند. سيد حسن بن عجلان نيز پس از سالها امارت بر مكّه17 پردة در كعبه و جامة مقام ابراهيم را از شيبيان گرفته و در اختيار بزرگان و پادشاهاني كه مورد نظر خويش بود و در دست عطا داشتند، قرار ميداد.18 ابن ظهيره در اين باره ميگويد: «امراي مكّه پس از سيد حسن همچنان سنت خويش را در اين باره با پردهداران معمول داشتند كه تا كنون نيز به همان صورت ادامه دارد».19 مراد از «تاكنون» زمان ابن ظهيره است. نامبرده متوفاي سال950 هـ . ق. ميباشد. پادشاهان مصر نيز گاهي دراين باره با پردهداران در تقسيم جامه، شريك شده و به قسمتي از آن دست مييافتند. گاهي برخي از اين پادشاهان در برابر پولي كه از بيتالمال در اختيار پردهداران و اشراف قرار ميدادند. تمامي جامه را از آن خود مينمودند. سمهودي ميگويد: «عادت بر اين بود كه به هنگام رسيدن جامة جديد، بزرگ خدمه، جامة قديمي را در ميان خدمتگزاران و ديگراني كه مورد نظر خود بود، تقسيم ميكردند كه در اين ميان قسمتي نيز براي سلطان مصر ارسال ميگرديد.» ابن فضلالله عمري ميگويد: «در سال738 هـ . ق. جامة قديمي كعبه از روي آن برداشته ميشد و به سوي سلطان مصر ارسال ميگرديد و نام برده آن را به سلطان ابوالحسن المريني، پادشاه مغرب هديه نمود. اين بدان جهت بود كه پادشاه مغرب در آن سال هديهاي را به وسيلة همراهان «مريم» همسر پدرش و «عريف سويدي» و گروهي از بزرگان دولتش، براي او فرستاده بود. پادشاه مصر در عوض جامة كعبه، از بيتالمال در مصر براي خاندان شيبه و اشراف، پول فرستاد».20 در دوران جديد، جامة كعبه همواره ميان امراي مكه و خاندان شيبي تقسيم ميشد و امراي مكه، پردة در كعبه و كمربند و جامة مقام ابراهيم خليل ــ عليه السلام ــ را از آن خود ميكردند و شيبيان جامة كعبه و پردة باب التوبه را، كه پلهاي در درون كعبه براي راهيابي به بام آن ميباشد و پردة در مقام ابراهيم خليل ــ عليه السلام ــ را در اختيار خويش قرار ميدادند. اين وضع در دوران امارت شريف عون الرفيق (متوفاي سال1323 هـ .ق.) و شريف علي بن عبدالله (كه در سال1326 هـ . ق. عزل گرديد) و شريف حسين بن علي به هنگام امارت او و اعلام استقلال، جريان داشت. به نظر ميرسد اين وضع در امارت پيش از افراد ياد شده نيز صورت ميگرفته است. هنگامي كه ملك عبدالعزيز آلسعود در سال1343 هـ . ق. به حجاز دست يافت. جامة كعبه به همراه ساير مشتقات آن از كمربندها و جز اينان را در اختيار خاندان شيبي قرار داد كه اين وضعيت در دوران ارسال جامه از مصر و نيز هنگامي كه دولت عربستان سعودي اقدام به ساختن جامه در كارگاه جامه بافي اجياد در مكة مكرمه نمود، همچنان ادامه داشت. از آن پس با اين حركت، كشمكشها و درگيريها در اين مورد از ميان رفت و جامه به صورت حقي از حقوق شيبيان در آمد و پردهداران بنا به خواستة خود، در آن هرگونه تصرفي را ميكردند. تقسيم جامه در ميان خاندان شيبي اينگونه بود كه سهم هر يك از آن افراد شامل پير و جوان و طفل و مرد يا زن، همه به طور مساوي بوده، كه در اين ميان تنها رييس و كليددار كعبه داراي دو سهم از جامه ميگرديد. اين قاعده با نظر تمامي آنان به تصويب رسيده و از قديم تا دوران حاضر بدان عمل ميكردند.21 در سال1378 هـ . ق. دولت عربستان سعودي، فروش جامة كعبة مشرفه را ممنوع اعلام كرده و در عــوض، مبلغـي را سـاليـانـه در اخـتيار شيبيان قــرار مـي دهد.22 و الله هو الموفق و الهادي الي سواء السبيل و ما توفيقي الاّ بالله العليّ العظيم.