مروري بر مدلولِ لُغَوي واصطلاحي واژه «جِدال» - پ‍اس‍خ‍ی‌ ب‍ه‌ ت‍ف‍س‍ی‍ر م‍ح‍رف‌ م‍ف‍ه‍وم‌ ج‍دال‌ در ح‍ج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پ‍اس‍خ‍ی‌ ب‍ه‌ ت‍ف‍س‍ی‍ر م‍ح‍رف‌ م‍ف‍ه‍وم‌ ج‍دال‌ در ح‍ج - نسخه متنی

سیدمحمدباقر حجتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مروري بر مدلولِ لُغَوي واصطلاحي واژه «جِدال»

مقدمتاً قبل از ورود در تفسير آيه ياد شده، سزا بر آن ديديم كه واژه «جدال» را از لحاظ مدلولِ لغوي و اصطلاحي دقيقاً مورد مطالعه قرار دهيم، آنگاه ببينيم از اين كلمه در آيه مورد بحث، چه مفهومي در مد نظر ميباشد:

الف ـ مدلولِ لغوي «جدال»:

كلمه «جِدال» (به كسر جيم) از مجادله مأخوذ شده و در ريشه خود از «جَدْل» اشتقاق يافته است، و خود كلمه «جَدْل» داراي معاني زير ميباشد:

1 ـ محكم بافتن چيزي، از قبيل ريسمان و امثال آن كه اين مفهوم (يعني استحكام و بافتن)، روحِ اين واژه و اساس آنرا تشكيل ميدهد،2 و معاني ديگر كه براي اين واژه در كتب لغت آمده، به همين مفهوم باز مي گردد و داراي چنين جان و روحي ميباشد; يعني از نوعي تناسب با همين مفهوم برخوردار است. زمام شتر را به همين مناسبت «جَديل» مينامند; چون از پوست تابيده [ و امثال آن ] بافته ميشود; چنانكه ابنمنظور و ديگران ميگويند: جديل ريسماني است كه از پوست و يا مو بافته ميشود كه آن را به گردن شتر نر و يا ماده ميآويزند، و در صورتي زمام شتر را «جديل» مينامند كه تابيده و بافته شده باشد. مخاصمه را نيز ـ با توجه به چنين مفهومي ـ «مجادله» ميگويند; چرا كه هر يك از دو خصم، آهنگِ آن دارد كه طرفِ خود را از رأي و نظريه خود ـ اعم از حق يا باطل ـ بتاباند و او را از رأي خود برگرداند.3 ضمناً يادآور ميشويم: جديل در پارهاي از معاجم، هم به معناي زمام و هم به معناي دو رشته مرواريد و جواهر رنگارنگ ـ كه زنان آنها را بر يكديگر پيچيده و حمايل ميكنند ـ به كار رفته است: «وُِشاح»4 .

2 ـ قوي شدن بچه آهو و حيوانات ديگر، بدانگونه كه به دنبال مادر به راه افتند. و يا قوي شدن و سفت گشتن دانه در خوشه; به همين مناسبت استخوان بزرگ و محكم، و استخوان هاي ميان تهي دست و پا، و بسياري از معاني ديگري را ـ كه مفهوم قوت و استحكام در آن منظور شده است ـ «جَدْل» و يا «جِدْل» مينامند.

جَدَل ـ كه عبارت از قدرت بر خصومت و جدال است ـ با توجه به همين مفهوم مورد استعمال قرار گرفته است; و لذا هر فردي كه در خصومت سرسختي ميكند، عنوان «جَدِل» را اطلاق مينمايند.5 و در اصطلاح فارسي ميگويند: «در خصومت، سرسخت است».

با مراجعه به كتب لغت و مطالعه نصوص اصيلي كه ساختماني از اين مادّه در آنها به كار رفته است، به اين نتيجه ميرسيم كه در مفهوم اين واژه ـ در اكثر قريب به تمامِ مواردِ آن ـ معني بافتن و يا استحكام و قوّت، و يا هردو جلب نظر ميكند.

بنابراين بايد در مفهوم «جدال» روح اين واژه را ـ كه عبارت از قدرت و قوت، و تاباندن و بافتن است ـ جستجو كنيم. يعني فردي كه به جدال دست مييازد سفت و سخت در خصومت بوده و ميخواهد طرف را از نظريات خود بتاباند و پيچش و انعطافي در او به هم رساند.

راجع به مدلولِ لغوي جدال مطالب گستردهتري در معاجم و فرهنگ ها ديده ميشود كه بازگو كردن همه آنها موجب اطاله و اطنابِ مُمِل ميگردد. و لذا سخن را در اين باره به پايان ميبريم و گفتگوي خود را با بحث و كاوش در مدلولِ اصطلاحي كلمه «جَدَل» و «جِدال» ادامه ميدهيم.

ب ـ مدلول اصطلاحي كلمه «جَدَل» و «جِدال»:

1 ـ جَدَلْ = ( Dialectique (F) , Dialectic (E اين واژه اصطلاحاً عبارت از روشِ مناقشه و استدلال ميباشد كه در طول تاريخ با توجه به مكاتبِ مختلفِ فلسفي، از مفاهيم متفاوت و متعددي برخوردار شده است:

ــ از نظر سقراء مناقشه و مجادلهاي است كه مبتني بر بگو و مگو و پرسش و پاسخ ميباشد (روش توليد و مامائي).

ــ از ديدگاه افلاطون، نوعي از روش در تحليل منطقي است كه بر اساس تقسيم اشياء به اجناس و انواع، مورد استفاده قرار ميگيرد، و اين روش و تحليل به «علم به مبادي اُولي و حقايق ازلي» منجر ميگردد.

ــ جدل در نگاه ارسطو و دانشمندان اسلامي (منطقيون) عبارت از قياسي است كه از مشهودات و مسلّمات تشكيل ميشود.

ــ در نظر كانت، منطق ظاهري و صوري است كه منحصراً در سفسطه «مصادره به مطلوب» و فريفتن حواس به كار ميآيد.

ــ جدل نزد هگل، انتقال ذهن از قضيه و نقيض آن به قضيهاي كه از آندو نتيجه ميشود، آنگاه همينگونه ادامه يابد تا به «مطلق» برسد.

در كتاب «التعريفاتِ» جرجاني آمده است:

«جدل، قياسي است كه از مشهورات و مسلّمات تشكيل شده، و غرض و هدف آن الزامِ خصم و اقناع و اسكاتِ كسي است كه فهم او براي درك مقدماتِ برهان نارسا ميباشد».6

/ 9