1 ـ بقره : 197.2 ـ معجم، متن اللغة 1/489، ط: دار مكتبة الحياة، بيروت، 1377 هـ .3 ـ در باره مجموع اين مطالب بنگريد به: لسان العرب 1/419 ط: دار لسان العرب، بيروت ـ معجم متن اللغة 1/490 اساس البلاغة، ص 52، ط: دارالمعرفة، بيروت 1399 هـ ـ معجم متن اللغة 1/433، ط: افستِ دارالكتب العلميه، اسماعيليان، تهران ـ فرهنگ نفيسي 2/1073، ط: افست كتابفروشي خيام، 1355 هـ . ش ـ مجمع البيان 2/293، ط: كتابفروشي اسلاميه، تهران 1373 هـ . ق ـ التفسير الكبير 5/165، ط: دار احياء التراث العربي، طبع سوم ـ القاموس المحيط 3/346، ط: دارالفكر، بيروت، 1403 هـ . ق .4 ـ القاموس المحيط 3/346 ـ معجم متن اللغة 5/490.5 ـ بنگريد به: همان مراجعي كه در شماره 2 پاورقي صفحه قبل از آنها ياد كرديم. فيروزآبادي و ابن منظور مينويسد:«اَلجَدَل (بالتحريك) اَلَدَ فِي الخصومة والقدرة عليها» (رك: القاموس المحيط 3/347 ـ لسان العرب 1/420).6ـ بنگريد به: لسان العرب = المصطلحات العلمية و الفنية 4/107.7ـ الاتقان في علوم القرآن 4/60، ط: افست، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، ايران 1363 هـ . ش . براي اطلاع از انواع استدلال هايي كه سيوطي تحتِ عنوان «جدل القرآن» مطرح كرده است بنگريد به: همين كتاب 4/60 ـ 66.8ـ مجمع البيان 2/293. جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام 18/12 ـ 13.9ـ بنگريد به: التفسير الكبير 5/162، ط: افست، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1981 م، طبع هفتم ـ تفسير القرآن العظيم 1/236، ط: دارالمعرفة، بيروت، 1402 هـ . ق.10ـ آيه 37 سوره توبه: «انما النسيء زيادة في الكفر يُضَلُّ به الّذين كفروا يُحِلُّونَهُ عاماً و يُحَرِّمُونَهُ عاماً ليُواطِئُوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ فَيُحِلُّوا ما حرَّمَّ اللهُ زُيِّنَ لَهُم سوءُ اَعْمالِهم وَاللهُ لايَهْدِي الْقُوْمَ الْكافِرينَ».عرب ها چهار ماه: ذوالقعده، ذوالحجه، محرم و رجب را ماه هاي حرام برميشمرند، و از زمان حضرت ابراهيم و اسماعيل ـ عليهماالسلام ـ از جنگ و غارت در اين ماه ها خودداري ميكردند. و حرفه عرب ها معمولاً جنگ و غارت بود; و لذا براي آنها دشوار مينمود كه سه ماه پيوسته و مداوم (ذوالقعده و ذوالحجه و محرم) از اين كار امساك كنند. ميگفتند: شغل ما جنگ و غارت است اگر ما مدتي از اين كار دست برداريم از زندگاني خسته و بيزار ميگرديم! به همين جهت، «نسييء»، يعني تأخير را روا داشتند و ماه حرام را از محرّم تا صفر به تأخير انداختند، و صفر را حرام برشمرده و محرم را ماه حلال دانسته و اين ماه را ـ چون حلال برميشمردند ـ «اَحَد الصَفَرين» ميناميدند.مجاهد ميگفت: مشركين هر دوسال در يك ماه حج را ميگزاردند: دو سال درماه ذوالحجه، دوسال در محرم، دوسال در صفر و... بدينسان در تمام ماه ها اين كار را تأخير ميانداختند، تا آنكه حج آنها ـ قـبل از حــجة الوداع ـ يا ماه ذي القعده همزمان گرديد. آنگاه نبي اكرم ـ صلياللهعليه وآله ـ در سال بعد ـ كه همان سال حجة الوداع بود ـ مناسك حج را انجام داد كه با ماه ذيالحجه همزمان بود، و اين جريان در زماني روي داد كه آن حضرت ضمن خطبهاي كه ايراد كرد فرمود: اي مردم، بدانيد كه زمان به صورت همان روزي كه آسمان و زمين را آفريد در حال گردش است. سال عبارتست از دوازده ماه، كه چهارماهِ از اين دوازده ماه، حرام است و سه ماهِ آن متوالي است: ذوالقعده، ذوالحجه و محرم، (و ماه ديگر كه فرد است)، يعني ماه رجب كه ميان جمادي و شعبان قرار دارد، منظور آنحضرت آن بود كه ماه هاي حرام به جاي خود آمد و حج نيز به ماه ذيالحجه بازگشته است و نسيي و تأخير از اين، باطل و بياعتبار است.مرحوم شعراني سخن مجاهد را گفتاري بدون ابهام برشمرده و مينويسد: واضحترين سخني كه در گزارش «نسيئ» ذكر شده گفتار ابوريحان بيروني در «آثار الباقية» است، حاصلِ سخنِ او اين است: سال قمري ده روز بر سال شمسي ـ بطور تقريب ـ در هر سال جلو ميافتد. وقتي سه سال بر سال هاي قمري بگذرد سال شمسي يك ماه به تأخير ميافتد. عرب هاي جاهلي بر هر سه سال يك ماه ميافزودند و يا اول سال چهارم را از صفر ميگرفتند و آن را محرم ميناميدند، و حج آنها در اين سال در محرم اتفاق ميافتاد، آنگاه پس از دو سال در صفر، و همينطور به تأخير ميافتاد. و هدف آنها تشبه به يهود بود، چون آنها ماه ها را بر حسب فصول تطبيق ميكردند. در تفسير امام فخر رازي نيشابوري نيز مطالبي آمده است كه همين نكته را تأييد كرده و روشن مينمايد (مجمع البيان 5/29 و هامش آن ـ كشف الاسرار 4/138، ط: دوم، اميركبير، تهران 1357 هـ . ش ـ روض الجنان 5/178 ط: دوم، شركت تضامني علمي 1361 هـ ).11ـ مجمع البيان 2/294 ـ تفسير القرآن العظيم 1/237 ـ الكافي (اصول) 4/64،ط: كتابفروشي اسلاميه. در اين كتاب اخير اضافه شده است:«ولكل كه معصية، و حرمة ماله كحرمة دمه» ـ و نيز بنگريد به: جامع البيان 4/150، ط: دارالمعارف مصر ـ مسند احمد 3647.12ـ مجمع البيان 2/294 ـ روض الجنان 1/503 ـ كشف الاسرار 531 ـ المناز 2/227 ـ جواهرالكلام 18/355.13ـ تفسير البرهان 1/199 ـ 201. مجمع البيان و هامش آن 2/294 ـ الميزان 2/79، ط: سوم، مؤسسة الاعلمي بيروت، 1393، جواهر الكلام 18/355 و 359 ـ 361.14ـ جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام 18/359 ـ 364.15ـ جامع البيان 2/158 تفسير القرآن العظيم 1/238.16ـ همان مرجع و صفحه ـ كشف الاسرار 1/531 ـ التفسيرالكبير 5/165.17ـ جامع البيان 2/159 ـ كشف الاسرار 1/531 ـ مالك كتاب «الموطأ» آورده است: جدال در حج چنين بوده است كه قريش در مشعرالحرام در مزدلفه (قريب به «قزح») وقوف ميكردند و قبايل ديگر در عرفات، و باهم به مجادله مي پرداختند و نسبت به يكديگر تفاخر ميكردند و ميگفتند: وقوف ما از وقوف شما به صواب نزديكتر است. خداوند متعال در اين باره فرموده:«لكل امة جعلنا منسكاً هم نا سكوه فلا ينازعنك في الامر وادع الي ربك انك لعلي هدي مستقيم و ان جادلوك فقل الله اعلم بما تعملون». مالك آنگاه گفته است: «اين است همان «جدالي» [كه از آن در قرآن كريم نهي شده ]و آن را براي ما روايت كردهاند. (رك: التفسير الكبير 5/165 ـ تفسيرالقرآن العظيم 1/238).18ـ جامع البيان 2/159، 160 ـ التفسير الكبير 5/165.19ـ جامع البيان 2/160.20ـ تفسير المنار 2/227، ط: دوم افست، دارالمعرفة لطباعة و النشر، بيروت.21ـ روح البيان 1/314.22ـ المنار 2/227.23ـ التفسير الكبير 5/162.24و25 و26 ـ كنزالعمال 5/31، ط: افست از روي نسخه چاپي حيدرآباد. مؤسسه الرسالة، بيــروت، 1399 هـ .27ـ التفسير الكبير 5/167.28ـ المعجم الوسيط 1/156، 157.29ـ التفسير الكبير 5/167.30ـ سنن ابن ماجه (مناسك) 44 (رك: المعجم المفهرس لاِلفاظ الحديث) 31ـ مائده : 77.32ـ توبه : 3.33ـ الجامع الصحيح : بخاري، 62.