يكي ديگر از نام هاي شهر مكه «بكه» است كه در قرآن مجيد آمده:«اِنَّ اَوَّلَ بَيْت وُضِعَ للناس لَلَّذي بَبَكَّةَ مباركاً».11«همانا نخستين خانه اي كه براي مردم ساخته شد، خانه اي است كه در بكه قرار داده شده و مبارك است».در باره واژه «بكه» از دو نظر بايد بحث نود: نخست اين كه آيا «بكه» همان «مكه» است يا اينكه از لحاظ مفهومي با هم فرق دارند؟ دوم اينكه ماده اشتقاق «بكه» چيست و مفهوم لغوي آن و تناسبي كه با شهر مكه دارد كدام است؟در مورد بحث اول مي توان گفت كه «بكه» و «مكه» هر دو يكي است و تنها اختلاف لهجه آنها را به دو صورت درآورده است. و اينكه حرف «ميم» به حرف «با» قلب شود، در زبان عربي نمونه هاي بسيار دارد. اساساً در زبان عربي قلب و ابدال چيز رايجي است. ابن سكّيت سيصد كلمه را به عنوان كلماتي كه در آنها قلب و ابدال شده، ذكر مي كند و ابوحيان در شرح تسهيل نقل مي كند كه علما گفته اند: «كمتر حرفي پيدا مي شود كه در آن ابدال واقع نشده باشد». و ابن جنّي كه به اشتقاق اكبر قائل است و بسياري از كلمات عربي را كه به ظاهر كلمات متمايزي هستند، از يك ريشه مي داند. او مي گويد: «ميم» خواهر «با» است.12وقتي ابن جني «غدر» و «ختل» را يكي مي داند و «غين» را خواهر «خا» و «دال» را خواهر «تا» و «را» را خواهر «لام» مي شمارد، ديگر استبعادي ندارد كه در يك كلمه «ميم» به «با» بدل شود.همانگونه كه گفتيم در لغات عربي بدل شدن ميم به با مثال هايي دارد مانند اين كلمات: «لازم = لازب» ، «دائم = دائب»، «راتم = راتب». و مي توان گفت كه مخرج اين دو حرف چنان به هم نزديك است كه ابدال يكي بر ديگري غريب به نظر نمي رسد. مخصوصاً وقتي كه شخص دماغش گرفته باشد «ميم» را «با» تلفظ مي كند; زيرا مخرج هر دو حرف لب هاي انسان است كه به هم مي چسبند، تنها تفاوت در اين است كه ميم غنّه دارد ولي با غنّه ندارد.زمخشري مي گويد: بكّه همان مكه است. مكه و بكه دو لغت هستند به يك معنا; مانند «نبيط» و «نميط» كه اسم محلي است در دهناء. و امر راتب و راتم و حمي مغمطه و مغبطه (تب دائم). سپس نظر ديگران را نقل مي كند كه ميان مكه و بكه تفاوت قائلند13 (به شرحي كه خواهد آمد).فخر رازي و ابن منظور نيز همين نظر را دارند و هر دو را يكي مي دانند.14 همچنين سيوطي گفته است: بكّة لغتي در مكه است.15در مقابل اين نظريه كه بكه و مكه از لحاظ مفهوم يكي هستند و هر دو نام آن شهر است، نظريه هاي ديگري است كه ميان دو كلمه فرق گذاشته اند و آنها را يكي نمي دانند. اين نظريات در كتب تفسيري و لغوي ذكر شده و معمولاً قائل آنها مشخص نيست.1 ـ بكه اسم محل بيت است و مكه اسم تمام شهر16 در روايتي كه از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه بكه موضع بيت است و مكه خود شهر.172 ـ بكه اسم مسجدالحرام و مكه اسم شهر است; زيرا كه بكه به معناي ازدحام است (چنانكه خواهد آمد) و ازدحام تنها در مسجد است.183 ـ عكس قول قبلي گفته اند مكه اسم مسجد است و بكه اسم شهر، به اين دليل در آيه شريفه كه پيش از اين نقل كرديم آمده است كه بيت در «بكه» واقع شده است.194 ـ بكه اسم منطقه اي است ميان دو كوه مكه كه مردم در حال طواف در آنجا ازدحام مي كنند.205 ـ بكّه وسط مكه است و مكه همه شهر را شامل مي شود.216 ـ بكّه اسم محل طواف است و مكه همه شهر.22اين بود نظرياتي كه در مورد فرق ميان دو واژه «بكه» و «مكه» به آن دست يافتيم و چنين مي نمايد كه بعضي از اين نظريات با بعضي ديگر قابل تطبيق و تداخل است.بحث دومي كه درباره كلمه «بكه» وجود دارد، اشتقاق اين كلمه است كه دو احتمال داده شده:اول: «بكه» از «بكّ و يبك» مشتق است كه به معناي شكستن نخوت ستمگران است و به شهر، مكه از آن جهت گفته اند كه گردن هاي ستمگراني كه در آنجا ظلم و الحاد كنند شكسته مي شود و به آنها مهلت داده نمي شود.23دوم: بكّه از «بكّ، يبك» گرفته شده كه به معناي ازدحام است; چون در مسجدالحرام ازدحام جمعيت وجود دارد.24اين دو وجهي كه در مورد اشتقاق كلمه «بكه» بيان شد در اكثر كتب لغت آمده و علاوه بر آن در رواياتي كه از طريق شيعه و سني وارد شده است همين دو وجه را مي بينيم.25 ام القـــريشهر مقدس مكه، ام القري نيز ناميده مي شود.اين نام براي اين شهر، در دو آيه از قرآن مجيد اطلاق شده است:«لتنذر ام القري و من حولها»26«(خطاب به پيامبر:) تا انذار كني ام القري و كساني را كه در اطراف آن هستند».ام القري به معناي مادر آبادي ها است و اشاره به مركزيّت و اصالت شهر مقدس مكه در مقايسه با شهرها و آبادي هاي ديگر است. اكنون بايد ديد كه اين شهر از چه نوع ويژگي برخوردار است كه شايستگي چنين نامي را يافته است؟از رواياتي كه در باره خلقت زمين و يا در تفسير آيه 196 از سوره آل عمران (كه گذشت) و يا در تفسير آيه شريفه: «والأرض بعد ذلِك دحيها» 27 وارد شده است، چنين استفاده مي شود كه در آغاز آفرينش آسمان ها و زمين، روي زمين را آب و يا كف آب گرفته بود و نخستين محلي كه از زير آب بيرون آمد محل بيت الحرام بود و خشكي هاي زمين از آنجا گسترش پيدا كرد. از اين موضوع در روايات به «دحوالارض» تعبير شده است.امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: وقتي خداوند اراده كرد كه زمين را خلق كند، به بادها دستور داد كه روي آب وزيدند آنگاه موج به وجود آمد و سپس تبديل به كف شد خداوند آنها را در موضع بيت جمع نمود و كوهي از كف به وجود آمد آنگاه زمين را از زير آن گسترش داد و اين است معناي سخن خداوند: «ان اول بيت وضع للناس...» و «و الأرض بعد ذلك دحيها».28به گفته دانشمندان در يكي از دوران هايي كه بر كره زمين گذشته است باران هاي سيلابي سطح كره زمين را فراگرفته سپس آب ها به تدريج فرو نشسته و در نقاط پست زمين قرار گرفته اند و خشكي ها و قاره ها به تدريج از زير آب سربرآورده اند. احتمال اينكه مسأله دحوالأرض كه در روايات ما آمده اشاره به اين دوران باشد، احتمال بعيدي نيست. طبق اين روايات نخستين نقطه اي كه سر از زير آب درآورده سرزمين مكه بوده و سپس اين حالت در نقاط ديگر زمين گسترش يافته است. البته لازمه مطلب اين است كه در آن زمان سرزمين مكه بلندترين نقطه روي زمين بوده است و اين از نظر زمين شناسي هيچگونه اشكالي ندارد; زيرا جابه جايي پستي ها و بلندي هاي زمين و انتقال قاره ها امري مسلّم و پذيرفته شده است.با توجه به مطالب بالا مي توان گفت كه علت ناميده شدن شهر مكه به «ام القري» همان دحوالارض است كه از اين سرزمين آغاز گرديده است.علاوه بر وجهي كه گفتيم وجوه ديگري هم براي اين نامگذاري گفته شده به اين شــرح:ـ مكه وسط زمين است.ـ مكه قبله مردم است و مردم شهرهاي ديگر رو به سوي آن دارند.ـ مكه از لحاظ عظمت و قداست مهمترين شهر روي زمين است.ـ مكه پناهگاه مردم شهرهاي ديگر است و مردم در آنجا لطف و رحمت الهي را اميد دارند.29 بلـد الأميـناز نام هاي معروف مكه كه بيانگر احترام فوق العاده و قداست بيش از حد اين سرزمين مقدس است، نام «بلدالأمين» مي باشد. اين نام به همين صورت در قرآن كريم آمده و مورد قسم و سوگند الهي واقع شده است:«والتين و الزيتون و طور سينين و هذالبلد الأمين».30«سوگند به انجير و زيتون و سوگند به طور سينا و اين شهر امن (بلدالامين)».بدون شك منظور از بلدالامين در اين آيه، شهر مكه است; زيرا كه سوره تين در مكه نازل شده. از آن گذشته، در آيات ديگري از قرآن نيز، محل امن بودن مكه و حرم به روشني بيان شده است.«اولم نمكّن لهم حرماً آمنا»31 «آيا آنها را در حرمي كه محل ايمني است مكان نداديم؟» «و من دخله كان آمنا»32 «هر كس داخل آن (مكه) شود در امان خواهد بود».اينكه خداوند شهر مكه را سرزمين صلح و آرامش و جايگاه امن و آسودگي قرار داده، از بركت دعاي حضرت ابراهيم ـ ع ـ بنيانگذار كعبه است كه از خداوند چنين درخواست نموده است:«واذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذا البلد آمنا»33 هنگامي كه ابراهيم گفت: خدايا! اين شهر را محل امن قرار بده و بدينگونه خداوند مكه و حرم را محل امنيت و آرامش خاطر براي همه حتي مجرمان و گنهكاران قرار داده و هيچكس را نبايد و در آنجا آزار و اذيت كرد هر چند جنايتي را مرتكب شده و يا حدي برگردن او باشد و در آن سرزمين مقدس امنيت همگان حتي حيوانات و وحوش تضمين شده است. البته بايد توجه داشت كه تنها امنيت آن دسته مجرمان تضمين شده كه جرم آنها در خود حرم واقع نشود، اما كسي كه احترام حرم را حفظ نكند، ديگر حرمتي براي او نيست و مي توان او را در همانجا مجازات نمود.در اين زمينه روايات بسياري از حضرات معصومين ـ عليهم السلام ـ وارد شده كه به عنوان نمونه به ذكر دو روايت تبرّك مي جوئيم:1 ـ «عن معاوية بن عمار قال: سألت ابا عبداللله ـ عليه السلام ـ عن رجل قتل رجلا في الحِلّ ثم دخل الحرم. فقال: لايقتل لايطعم و لايسقي و لا يباع و لايؤذي حتي يخرج من الحرم فيقام عليه الحد. قلت: فماتقول في رجل قتل في الحرم او سرق؟ قال: يقام عليه الحد في الحرم صاغراً لأنه لم ير للحرم حرمة».34راوي مي گويد: از امام صادق ـ عليه السلام ـ در باره كسي كه در بيرون حرم مردي را كشته و سپس داخل حرم شده، پرسيدم، امام فرمود: «كشته نمي شود ولي به او غذا و آب نمي دهند و معامله نمي كنند و مورد اذيت هم قرار نمي گيرد تا اينكه از حرم خارج شود كه در اين هنگام حد بر او جاري مي شود».گفتم: در باره مردي كه در خود حرم مرتكب قتل يا سرقت شده چه مي فرمائي؟ امام فرمود:«در خود حرم بر چنين شخصي ذليلانه حد جاري مي شود; زيرا كه او حرمت حرم را رعايت نكرده است».2 ـ عن ابي عبدالله ـ عليه السلام ـ «مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النّاسِ مُسْتَجيراً بِهِ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ دَخَلَ الْبَيْتَ مُسْتَجيراً بِهِ مِنَ الْمُذْنِبينَ فَهُوَ آمِنٌ مِنْ سَخَطِ اللهِ وَ مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ الْوَحْشِ والسِّباعِ وَالطَّيْر فَهُوَ آمِنٌ مِنْ اَنْ يهاجَ اَوْ يؤذِي حَتّي يَخْرُجَ مِنَ الْحَرمِ».35امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «هر كس داخل حرم شود در حالي كه به آنجا پناهنده شده، او در امان است. و هر كس از گنهكاران داخل بيت شود در حالي كه به آنجا پناهنده شده، او از غضب خداوند در امان است. و هر حيواني از وحوش و درندگان و پرندگان داخل حرم شود، در امان است و نبايد آنها را رم داد يا اذّيت كرد تا از حرم بيرون روند».بطوريكه ملاحظه مي فرمائيد در روايات اخير، براي حرم الهي سه نوع امنيّت ذكر شده است:ـ امنيت از مجازات براي مجرماني كه به حرم پناهنده شوند.ـ امنيت از عذاب الهي براي گنهكاران.ـ امنيت براي حيواناتي كه داخل حرم شوند.اين حكم با استناد به آيات و رواياتي كه بعضي از آنها ذكر شد، ميان فقهاي شيعه اجماعي است و همه به آن فتوا داده اند.محقق حلي مي گويد: «براي كسي كه به حرم پناهنده شده حدّ جاري نمي شود بلكه از لحاظ غذا و آب در مضيقه قرار مي گيرد تا از حرم خارج شود. اما كسي كه در داخل حرم كاري را انجام دهد كه موجب حد است، حد جاري مي شود».36شهيد ثاني در شرح اين فقره از كلام محقق مي گويد: «كسي كه مرتكب عملي شده موجب حدّ است و سپس به حرم پناه برد. نمي توان در حرم بر او حد جاري كرد; زيرا حرم احترام دارد و خداوند فرمود: «و من دخله كان آمنا» «كسي كه داخل حرم شد در امان است. ولي در غذا و آب در مضيقه قرار داده مي شود و بيشتر از آنچه كه رمق او را حفظ كند در اختيار او گذاشته نمي شود و با او رفتاري مي شود كه تحمّل آن عادتاً ممكن نيست تا از حرم خارج و حد بر او جاري گردد...» سپس اضافه مي كند كه: «بعضي ها حرم پيامبر و ائمه ـ عليهم السلام ـ را بر حرم الهي ملحق كرده اند كه دليلي بر آن پيدا نشد».37 مشابه همين سخنان را صاحب جواهر نيز دارد.38آري خداوند شهر مكه را خانه امن خود قرار داده و خونريزي در آن را حرام كرده است و براي همين بود كه امام حسين ـ عليه السلام ـ در سال 60 هجري كه تا روز ترويه در مكه بود وقتي احساس نمود كه مأموران يزيد قصد جان او كرده اند و در حرم الهي خون او را خواهند ريخت، براي حفظ حرمت حرم، حج خود را ناتمام گذاشت و يك روز پيش از عرفه از مكه خارج شد. نام هاي ديـگربراي شهر مكه علاوه بر نام هايي كه ذكر كرديم، نام هاي ديگري نيز در بعضي از كتاب ها آمده كه معروفيت ندارند و امروز كسي مكه را با آن نام ها نمي شناسد ولي جهت تتميم فائده، عناوين آنها را در زير مي آوريم:صلاح ـ قادس ـ نسّاسه ـ عرش ـ مقدسه ـ ناسه ـ باسه ـ ام رحم ـ حاطمه ـ رأس كوثي مُعاد ـ مُذهب.39