ب. رويّه عقلا: - نقل به معنا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقل به معنا - نسخه متنی

مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ب. رويّه عقلا:

نقل به معنا، بدانسان كه در معنا خللى واردنشود، در محاورات عقلايى، امرى متعارف و شايع است. شارع نيز از اين رويّه، ردعى نداشته است. به تعبير ديگر، عقلا در محاورات خود با اين تسامح به نقل مى پردازند و خود را مقيّد به نقل عين واژه ها نمى دانند. شريعت اسلامى نيز از اين سيره و روش، منع نكرده، بلكه روايات نقل شده پيشين، مؤيّد اين روش است.

برخى از عالمان علوم حديث درباره نقل به معنا گفته اند:

بداهت عقل، حكم به جواز، بلكه رجحان آن مى نمايد. [18]

پدر شيخ بهايى (چنانكه گذشت) فرمود:

اكثر پيشينيان و متأخّران از فرقه هاى مختلف اسلامى، بر اين عقيده اند كه نقل به معنا جايز است. [19]

فخرالدين طريحى گفته است:

عموم محدّثان بر جواز، اتفاق نظر دارند. [20]

در اينجا براى نشان دادن متعارف بودن اين امر، به نقل شاهدى مى پردازيم:

در يكى از مجلاّت، مصاحبه اى با چندتن از شاگردان برجسته آية الله بروجردى به انجام رسيده است. اين شاگردان كه خود از فرزانگان حوزوى هستند، به ذكر گوشه هايى از زندگى استاد پرداخته اند. با اينكه استاد، خود از مراجع برجسته شيعه بوده است و شاگردان نيز عالم و مجتهدند، امّا در نقلها تفاوتهاى اندكى كه مضرّ به معنا نيست، فراوان ديده مى شود. به اين چند مورد توجه كنيد:

1ـ «من يك قدم هم براى رسيدن به اين موقعيت برنداشته ام». [21]

«من براى رسيدن به مرجعيّت، يك قدم برنداشتم؛ اما يك وقت احساس كردم مرجعيّت سراغ من آمده است و من مسئول هستم بپذيرم». [22]

«من براى رسيدن به مقام مرجعيّت، يك قدم هم برنداشته ام». [23]

2ـ «من زمانى بود كه مثنوى را مطالعه مى كردم؛ روزى صدايى را شنيدم كه مى گفت: راه را گم كرده است! پس از آن، مطالعه مثنوى را ترك كردم و به جاى آن، عدّةالداعى ابن فهد را براى مطالعه انتخاب كردم». [24]

«به خاطر همين علاقه اى كه به مطالعه انواع و اقسام چيزها داشتم، تصميم گرفتم كتاب مثنوى را مطالعه كنم. برنامه را طورى تنظيم كردم كه ظهرها، بعد از ناهار و قبل از استراحت، دقايقى به مطالعه مثنوى بپردازم. مدتى به مطالعه مثنوى مشغول بودم. يك روز كه از اتاق ناهارخورى به اتاق استراحت مى رفتم تا مثنوى را مطالعه كنم، صدايى شنيدم كه به من گفت: فلانى! مطالعه مثنوى را رهاكن! تو را به جايى نمى رساند. از آن به بعد، با اينكه به مطالعه مثنوى علاقه داشتم، مطالعه آن را ترك كردم». [25]

3ـ «آيا شيخ محمدتقى قمى به مصر رفته است يا خير؟» [26]

«آقا شيخ محمدتقى به مصر رفت يا خير؟» [27]

4ـ در مورد كتاب صلات حاج شيخ عبدالكريم نقل شده كه:

«كم كتابى را ديده ام كه اين طور قليل اللفظ و كثيرالمعنى باشد». [28]

«من كسى را نديدم كه مطالب علمى را اينقدر مختصر، ساده و روشن بنويسد. اين از خصوصيّات كتاب صلات حاج شيخ است». [29]

5ـ «علماى اماميه، ازدواج دائم با كتابيّه را جايز نمى دانند». [30]

«مشهور بين اعاظم فقهاى اماميّه، حرمت ازدواج دائم با كتابيّه است». [31]

و نمونه هاى ديگر. [32]

به هرحال اينها نشان مى دهد كه نقل به معنا، نه تنها در ميان مردم متوسط، بلكه در ميان خواص و فرزانگان نيز رايج و شايع است.

ج. سيره صحابه و راويان:

محقق حلّى در اين زمينه فرموده است:

انّ الصحابة كانت تروى مجالس النّبى بعد انقضاءها وتطاول المدّة ويبعد فى العادة بقاء الفاظه بعينها على الأذهان، ولأنّ الله سبحانه قصّ القصة الواحدة بالفاظ مختلفة. [33]

ياران پيامبر(ص)، مجالس وى را پس از گذشت زمانى نقل مى كردند و به طور طبيعى عين واژه ها در ذهن نمى ماند. خداوند نيز در قرآن، يك واقعه را با واژه هاى مختلف نقل مى كند.

مؤلف كتاب «معرفةالحديث»، راويان را به چند دسته تقسيم مى كند. گروهى كه كتابت نمى دانستند؛ مانند ابوبصير. اينان روايت را مى شنيدند و بر شاگردان خود القا مى كردند كه آنان ثبت كنند. گروهى با امام، خلوت داشته و مسائل را خصوصى مى پرسيدند؛ زيرا زمينه تقيّه فراهم بود. آنگاه در مورد دو گروه ديگر، چنين گفته است:

«… ومنهم من كان يحسن الكتابة ومع ذلك يأخذ الحديث سمعا ويعيه قلبا حتى إذا وجد فرصة قيّده بالكتابة وان كان بالفاظ آخر، وهم الاكثرون؛ ومنهم من كان يسمع الحديث ويكتبه بالفاظه المسموعة بلا مهلة استيثاقا لصحة الحديث وهم الاقلّون». [34]

برخى از آنان، كتابت را نيكو مى دانستند، ولى حديث را مى شنيدند و در سينه نگاه مى داشتند و هرگاه فرصتى مناسب مى يافتند، آن را مى نگاشتند؛ گرچه با واژه هاى ديگر. اينان بيشترين راويان بودند. برخى نيز حديث را پس از شنيدن، مكتوب مى كردند تا صحيح نقل شود و اينان در اقليّت بودند.

برخى از نويسندگان اهل سنّت گفته اند: وضعيت اكثر صحابه و پيشينيان، گواهى مى دهد كه با نقل به معنا روايت مى كرده اند و دليل اين امر، نقلهاى متعدّد از يك حديث يا يك قصّه است. [35]

درنهايت، مى توان گفت با توجه به اين كه راويان در يك سطح از معرفت و دانش نبودند، و راههاى حفظ و نگهدارى اوّليه، به حفظ منتهى مى شد و حسّاسيّتى از سوى پيامبر(ص) و ائمه(ع) براى نقل دقيق ايجاد نشده بود. [36]

نقل به معنا در ميان آنها متعارف بود. و مى دانيم كه عدالت و وثاقت و همچنين تحفّظ و تثبّت، مانع از نقل به معنا نبوده و نيست.

/ 9