حاكمان مدينه: - استطاعت چیست و مستطیع کیست؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

استطاعت چیست و مستطیع کیست؟ - نسخه متنی

بعثه مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حاكمان مدينه:

هنگامى كه اميرالمؤمنين على(عليه السلام)، به دنبال شورشيان (طلحه و زبير) كه بصره را مركز مقاومت ساخته بودند به عراق رفت و سرانجام كوفه را مقر خود ساخت، در سالهاى 37 ـ 40 هجرى از جانب آن حضرت سهل بن حنيف و ابو ايوب انصارى به ترتيب به حكومت مدينه معين شدند.

پس از شهادت على(عليه السلام) در سالهاى چهلم تا شصتم هجرى، معاويه به ترتيب ابوهريره، سعيد بن عاص، وليد بنعتبه و عمر و بن سعيد را به حكومت مدينه معين كرد و پس از اينان، درمانده دوره امويان 22 تن از جانب واليان دمشق به حكومت مدينه رسيدند و دو تن از جانب عبدالله بن زبير كه مكه را مركز خلافت خود ساخته بود براى حكومت به مدينه فرستاده شد (در سالهاى 65 ـ 72). سپس از سال 132 تا 248 بيش از چهل تن پى در پى براى اداره اين شهر آمدند تا آنكه نوبت به حكومت علويان رسيد و تا حدود يك هزار و يكصد هجرى مدينه را در دست داشتند.(74)

مدينه به خاطر ضعف حكومت ها و نداشتن برج و باروى استوار، بارها مورد هجوم عرب هاى بيابان نشين واقع مى شد. نخستين باروى مدينه به امر محمد بن اسحاق جعدى به سال 236 هجرى ساخته شد و چهار در براى شهر قرار دادند.

عضدالدوله ديلمى به سال 372 بارويى استوار براى آن ساخت.

سپس محمد بن ابى منصور مشهور به جواد اصفهانى به سال 540 هجرى بارويى گرد مسجد نبوى كشيد و جمال الدين وزير صاحب موصل ديوار شهر را كه ويران شده بود تجديد بنا كرد. نورالدين زنگى به سال 558 و ملك صالح بن قلاوون بهسال 755 و سلطان قايتباى به سال 881 و سلطان سليم عثمانى به سال 939، هر يك در ترميم و تجديد باروى شهر كوشيدند.(75) و چون در جنگ وهابيان باروى شهر آسيب ديد محمد على پاشا آن را مرمت نمود.

در سال 1285 عبدالعزيز ديوار بلندى به ارتفاع 25 متر گرد شهر كشيد.(76) در اين عصر به خاطر توسعه روز افزون شهر، ديوارهاى قديمى در بسيارى از مناطق از ميان رفته است.

حرم مدنى:

«خدايا! من محمد بنده و فرستاده تو، تو را مى خوانم كه به مردم مدينه بركت دهى در پيمانه ها و وزن ها و ميوه هاى آنان. خدايا! مدينه را محبوب ما گردان. وبايى را كه در آن است به «خم»(77) بازگردان. خدايا! من ميان دو «لابه»(78) مدينه را حرم قرار دادم چنانكه ابراهيم(عليه السلام) مكه را».(79)

نيز فرمود: «مدينه ميانه «عَيْر»(80) تا «ثَوْر»(81) حرم است هر كس در آن فتنه اى پديد آرد لعنت خدا و فرشتگان و همه مردمان بر او باد.»(82)

مسجدالنَّبى:

مسجد پيغمبر كه در قسمت شرقى مدينه بنا شده، پس از مسجدالحرام مشهورترين مسجد در تاريخ اسلام است و يكى از مسجدها است كه به فرموده رسول خد(صلى الله عليه وآله) بايد به سوى آن كوچ كرد. اين مسجد مربعى است مستطيل كه جز قسمت وسط از چهار سو، مسقف است و داراى پنج در مى باشد:

باب السلام و باب الرحمه در جهت مغرب. باب توسل يا باب مجيدى در جهت شمال و باب النساء و باب جبرئيل در جهت شرق. در نوسازى اخير آن چنان كه بر مساحت آن افزوده اند، شمار درها نيز بيشتر شده.

مسجد مدينه تاريخى دراز دارد. هنگامى كهپيامبر خد(صلى الله عليه وآله) از مكه به مدينه رسيد و در خانه ابو ايوب انصارى منزل كرد، جايى را كه شتر وى بر آن خفت ـ و درآن خرما مى خشكاندند، ـ از آنِ دو يتيم بود، پيغمبر آن زمينرا از ولىِّ آن دو طفل به ده دينار خريد و مسجد را در آنساختند.

مساحت زمين در آن روز حدود هفتصد و پنجاه متر بوده است (30?5) صحن مسجد را با ريگ سياه فرش كردند. ديوارها را با خشت و گل بالا بردند.

پيغمبر شخصاً در ساختمان اين مسجد كمك مى كرد.

قسمتى از مسجد را با شاخ و برگ درخت خرما مسقف ساختند و اين سقف را بر روى پايه هايى از تنه درخت خرما نهادند. سه در از جانب شرق و غرب و جنوب براى آن قرار دادند.

جهت شمال متوجه قبله نخستين مسلمانان (مسجدالاقصى) بود سپس جهت قبله به خانه كعبه تغيير يافت. در داخل مسجد، صفّه اى (ايوانچه مانند) آماده كردند كه مستمندان در آنجا بسر مى بردند. اينان همان دسته از مسلمانانند كه به «اصحاب صُفَّه» معروف گشتند.

خانه هاى زنان پيغمبر نيز كه حجره هايى بود در اطراف مسجد قرار داده شد. چون رسول خدا از جنگ خيبر بازگشت مسجد راازسه سوى شرقوغربوشمال وسعت دادو به صورت مربعى درآمد كه هر ضلع آن يكصد ذراع بود.(83) چون پيغمبر به جوار پروردگار رفت او را در حجره عايشه كه در كنارمسجد بودبه خاك سپردند. پس از رحلت رسول خدا، مدتى در مسجد تغييرى صورت نگرفت. چه، مى گفتندچون پيغمبر خوددر ساختمان اين مسجد شريك بود، تصرف در آن روانيست، سرانجام ضرورت، آنان را بدين تغيير واداشت. كسانى كه در كنار مسجد سكونت داشتند خانه هاى خود را بخشيدند و بر وسعت مسجد افزوده شد.

نخستين تغيير در عهد عمر به سال هفدهم از هجرت صورت گرفت. عمر ديوار مسجد را نوسازى كرد. بعض ستونها را تغيير داد و اندكى از سه سمت غرب، شمال و جنوب به مساحت مسجد افزود. (سال هفدهم هجرى) در خلافت عثمان در سال بيست و نهم هجرى مسجد را از چهار جهت وسعت دادند. و رواق ها از جانب شرق و شمال و سمت قبله براى آن ساختند.

در خلافت وليد بن عبدالملك، عمر بن عبدالعزيز از جانب وى حاكم مدينه بود، مسجد را از سوى شمال و غرب و شرق وسعت داد. خانه هاى زنان پيغمبر را داخل مسجد كرد. براى مسجد چهار مئذَنه ساخت و صحن آن را با سنگ مرمر فرش كرد. اين نوسازى از سال هشاد و هشت تا سال نود و يك هجرى ادامه داشت. به سال 160 تا 165 هجرى مهدى عباسى ديگر بار در نوسازى آن كوشيد.

شب جمعه اول رمضان سال 654 بر اثر شعله يكىاز چراغها، مسجد آتش گرفت و سراسر آن جز قبه اىدر صحن مسجد سوخت(84) عبدالله بن منتصر در اين بارهبه مستعصم نامه نوشت و او در سال 665 مسجد را نوسازى كرد.

به سال 678 قلاوون براى مسجد گنبد ساخت. به سال 813 الملك الاشراف برساباى و به سال 853 ملك ظاهر برقون در آن تعميرات ديگرى كردند.

در سال 866 بر اثر صاعقه اى جانب بيرونى روضه مطهر آسيب ديد، اما خود روضه مصون ماند.(85) از آن روزگار شعرهايى از شاعران مذاهب اسلامى در دست است كه هر دسته به گمان خود مى خواسته است شومى اين حادثه را در نتيجه بدعتِ دسته ديگر بداند. بارى چون خبر آتش سوزى به قايتباى پادشاه مصر رسيد بنايان و معماران مخصوص را به مدينه فرستاد و آنان مسجد را نوسازى كردند. بر بالاى گنبد پيشين گنبدى بلندتر برآوردند.

در سال 980 سلطان سليم تعميراتى ديگر انجام داد و در سال 1223 سلطان محمود گنبد را نوسازى كرد. در سال 1255 آن را به رنگ سبز نمود و بدين جهت به «قبة الخضرا» موسوم شده است.(86)

نوشته اند سلطان عبدالمجيد مبلغ يك ميليون ليره عثمانى صرف اين تعميرات كرد.(87) در سلطنت سلطان عبدالمجيدبه سال 1326 هجرى مسجد را برق كشى كردند.(88) اثر

تعميراتى كه در دوره اخير پادشاهان عثمانى در مسجد نبوى صورت گرفت چنان بود كه تا عصر ما نيز باقى مانده است.

در سالهاى 1370 ـ 1375 دولت عربستان سعودى با صرف هزينه اى در حدود پنجاه ميليون ريال سعودى تعميراتى در مسجد پديد آورد.

در طرحى كه اكنون در دست اجراست مساحت مسجد به شصت و هفت هزار متر مى رسد و داراى شصت و پنج در خواهد بود و گنجايش دويست و پنجاه هزار نمازگزار را خواهد داشت.

روضه نبوى:

«ميان منبر و خانه من باغى است از باغهاى بهشت.»(89)روضه نبوى مسافت ميان قبر پيغمبر و منبر آن حضرتاست. طول آن بيست و دو متر و عرض آن پانزده متر. درسمت غربى محراب مسجد، منبرى است از سنگ مرمردر نهايت زيبايى. كه سلطان مراد سوم آن را در محرمسال 998 هجرى هديه مسجد كرد و آن را به جاى منبر قايتباىقرار دادند.

ستون هاى مسجد نبوى

در مسجد نبوى ستون هايى است كه هر يك نامى خاص دارد و نشانه واقعه اى است. اما آيا اين ستون ها همان است كه در روزگاران پيشين; يعنى دوره رسول(صلى الله عليه وآله)، صحابه و تابعين بوده يا در نوسازى هاى مكرر جاى آنها تغيير يافته است؟ با اهتمامى كه در گذشته به حفظ آثار متبرك مى كرده اند، مى توان گفت عثمانيان در تعميرهايى كه كردند، جاى ستون ها را محفوظ نگاهداشتند.

بهرحال ستونهايى كه سمهودى در پايان دهه نهم و آغاز دهه دهم در كتاب خود (وفاءالوفا) نام مى برد و در آن تاريخ مشهور بود، چنين است:

ستون مُخلَّق; اين ستون بر جايى نهاده شده است كه نمازگاه پيغمبر بوده است.

ستون توبه; كه آن را ستون ابولبابه نامند.

ستون قرعه; اين ستون به نام عايشه نيز معروف است و در باره فضيلت نماز نزديك آن روايت ها نقل شده است.

ابولبابه كيست؟ چه وقت مرتكب گناه شد؟ و گناه او چه بود؟ گفته اند: پس از شكست بنوقريظه، يهوديان از او پرسيدند: آيا به حكم محمد(صلى الله عليه وآله) گردن بنهيم؟ وى با دست اشاره به گلوى خود كرد; يعنى كشته خواهيد شد و گفته اند گناه او تخلف از غزوه تبوك بود. بهرحال ابولبابه چون دانست گناهى بزرگ كرده است، نزد رسول(صلى الله عليه وآله) نرفت و به مسجد شد و خود را به ستون بست تا آنكه آيه در پذيرفته شدن توبه او به رسول(صلى الله عليه وآله) نازل گرديد.(90)

ستونهاى ديگرى نيز به نام سرير، مَحْرَس، وُفُود و تهجد وجود دارد.

/ 14