كنگره عظيم حج، فرصتى است طلايى، براى پيشوايان دين. - ترسیم حاکمیت الهی در موسم حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترسیم حاکمیت الهی در موسم حج - نسخه متنی

جواد ورعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كنگره عظيم حج، فرصتى است طلايى، براى پيشوايان دين.

در تاريخ اسلام با آن كه زمام امور حج به دست حاكمان غاصب و ستمگر بوده و اجازه فعاليت فرهنگى و سياسى به مصلحان دينى داده نمى شد، اما ائمه اطهار(عليهم السلام) از كم ترين فرصت ها براى رساندن پيام اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه وآله) به گوش علما و شخصيت هاى موجّه جهان اسلام و عموم مردم استفاده مى كردند.

سخنان كوتاهى كه درباره احكام ومعارف حج ازايشان به يادگار مانده،دو سخنرانى مهم درمسائل سياسى ـ اجتماعى، يك دعاى كم نظيردرعرفه ونيز حركت نجات بخش آن حضرت در سفركربلا ميراث گران بهاى حسينى است.

در اين نوشتار مى كوشيم كه به اجمال، بر بخشى از اين ميراث ارزشمند گذرى كنيم و به مقدار توانِ محدودِ خود، كام تشنگان را از معارف زلال آن سيراب نماييم. محور يكى از سخنرانى هاى حضرت كه راوى جليل القدر آن، سليم بن قيس هلالى(1) به عنوان خطابه اى در سرزمين منا نقل كرده، «انتقاد شديد از حكومت بنى اميّه و شخص معاويه» و «حق ائمه هدى(عليهم السلام) در امر حكومت» است. اگر فضاى خفقان آميز عصر اموى در ذهن مجسّم شود و تلاش معاويه براى تبديل خلافت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به سلطنت موروثى مورد توجه قرار گيرد، آنگاه اهميت اين خطابه در كنگره عظيم حج و نمايندگان و شخصيت هاى موجّه جامعه اسلامى در سال هاى پايانى عمر معاويه روشن تر خواهد شد.

امام حسين(عليه السلام) كه در طى ده سال پس از رحلت برادرش امام مجتبى(عليه السلام)صبورى پيشه كرده و در موارد مختلف معاويه را از زير پا نهادن دين خدا بر حذر مى داشت، اين بار مخالفت خود را با حكومت غاصب بنى اميه، در كنگره عظيم حج، علنى ساخت و در جمع علما و دانشمندان اسلامى به افشاگرى پرداخت.

سخنرانى ديگرِ آن حضرت توسط حسن بن على بن شعبه حرّانى در اثر گران سنگ «تحف العقول» نقل شده است.(2) مؤلف دانشمند اين كتاب، به منظور رعايت اختصار، سند احاديث را حذف كرده، اما محتواى بسيارى از روايات، مورد اعتماد علما و دانشمندان اسلامى بوده، به طورى كه محتواى آن را بهترين گواه بر صدور آن از امام معصوم دانسته اند.

اين سخنرانى كه به نظر حضرت امام خمينى(قدس سره) و بعضى از حديث شناساندر سرزمين منا و در جمع علما و دانشمندان اسلامىِ آن عصر ايراد شده، حاوى نكات بسيار مهمى است. «جايگاه امر به معروف و نهى از منكر»، «مقام و منزلت علما در جامعه اسلامى»، «وضعيت اسف بار جامعه در اثر حاكميت بنى اميه» و «رسالت امام در جهت به دست گرفتن حاكميت» از محورهاى مهم اين خطابه است.

توقف چند ماهه امام حسين(عليه السلام) در مكه، به سال 60 هجرى كه مرحله اى از قيام خونين آن حضرت بود و گفتگو با شخصيت هاى اجتماعى و سياسى آن روز، همچنين ترك مكه در روز هشتم ذى حجه و حركت به سوى عراق، در حالى كه زائران بيت الله الحرام براى انجام اعمال و مناسك حج تمتّع مُحرم شده و به سمت عرفات حركت مى كنند، از اقدامات قابل توجه امام به شمار مى آيد. توجه به اين نكته كه حجاج، ماه ها و هفته ها قبل از موسم حج به سوى مكه سرازير شده و در اين شهر منتظرِ فرا رسيدن ايّام برگزارى حج مى شدند، حضور امام و اقدامات آن حضرت را معنا و مفهوم ديگرى مى بخشد. امام براى تبيين اهداف قيام خود، از هر راهى استفاده مى كرد تا مردم را بيدار كند، هر چند تبليغات وسيع امويان و جوّ استبداد وخفقان سبب شد تا مردم نداى آن حضرت را بى پاسخ بگذارند.

بسيارى از شخصيت هاى اجتماعى و سياسى آن روز، بر اين عقيده بودند كه قلب هاى مردم با امام است اما براى يارى آن حضرت آمادگى ندارند، بلكه بعضى از آنان مجبور به مقابله و جنگ با امامند.

به هر تقدير، در اين نوشته مرورى كوتاه بر دو خطابه مهم امام در سرزمين منا و در جمع بزرگان از صحابه و تابعين خواهيم داشت تا گوشه اى از ظرفيت هاى فراوان حج، كه مورد استفاده آن حضرت قرار گرفته، آشكار گردد. از آنجا كه حكومت بنى اميه، به خصوص در عصر معاويه، اوضاع را به شدّت تحت كنترل داشت و اجازه هيچ نوع فعاليت سياسى به مخالفان خود نمى داد، امكان ايراد چنين خطابه هايى در مكه يا مدينه براى شخصيتى چون حسين بن على(عليهما السلام) فراهم نبود، از اين رو آن بزرگوار از فرصت اجتماع مردم و بزرگان جهان اسلام در سرزمين منا استفاده كرد و با جمع كردن ايشان به ايراد سخن مى پرداخت، هر چند فضاى سنگين و مسموم جامعه از يك سو و ضعف و بى مسؤوليتى خواص از سوى ديگر موجب مى شد كه كارى از آنان نيز بر نيايد و تنها راه باقى مانده براى بيدار كردن مردم و ايجاد تحوّل در جامعه، «ايثار و فداركارى و جانفشانى» باشد.

درسى كه امام حسين(عليه السلام) به جهانيان آموخت:

/ 7