حقّ حاكميت - ترسیم حاکمیت الهی در موسم حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترسیم حاکمیت الهی در موسم حج - نسخه متنی

جواد ورعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











حقّ حاكميت

امام(عليه السلام) با اشاره به اوضاع اسفناك اجتماعى، برخورد زشت و ظالمانه معاويه را به شيعيان يادآور شد و به آنان سوگند داد، چنان كه آن حضرت را بر حق يافتند، به خاطر بسپارند و پس از بازگشت
به شهر و ديار خود، به كسانى كه اطمينان دارند، منتقل كنند و مردم را به احياى حق اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در امر حاكميت جامعه فرابخوانند; «فَادْعُوهُمْ إِلَى مَا تَعْلَمُونَ مِنْ حَقِّنَا».

امام بيم آن داشت كه به مرور زمان، همه چيز به فراموشى سپرده شود و مردم نسبت به حق حاكميت جانشينان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در جامعه بى خبر بمانند; «فإنّي أتخوّف أن يدرس هذا الأمر و يذهب الحقّ و يغلب } ...وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ{ »(3) و
از آن جا كه رياست طلبان و سياست بازان پس از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) حق اهل بيت آن حضرت را غصب كرده و نام و ياد على(عليه السلام) را به فراموشى سپردند، به مرور زمان، نسلى اكثريت جامعه را تشكيل داد كه آگاهى شان از على بن ابى طالب(عليه السلام) تنها اين بود كه مى دانستند وى داماد پيغمبر(صلى الله عليه وآله) است! همه فضايل و مناقب آن حضرت را ناديده گرفتند.

در دوران كوتاه حكومت آن حضرت نيز دشمنى ها و جنگ ها فرصت هرگونه اصلاح در جامعه را; چه در ابعاد فرهنگى و چه اقتصادى، از آن حضرت سلب كرد. با شهادت امام على(عليه السلام)، معاويه با فريب افكار عمومى توانست امام مجتبى(عليه السلام) را نيز از عرصه حاكميت كنار زند و زمام امور جامعه را به دست گيرد و بيست سال بر جامعه اسلامى حكمرانى كند.

حوادث نيم قرن پس از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به گونه اى رقم خورد كه امام حسين(عليه السلام)نسبت به حقّ اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله)در امر حكومت احساس نگرانى مى كرد و بيم آن داشت كه اين حقيقت به كلّى فراموش شده و نسل هاى بعدى از آن بى اطلاع گردند، از اين رو، از فرصت اجتماع مردم و رجال و شخصيت هاى مذهبى و سياسى ـ اصحاب و تابعين ـ در موسم حج استفاده كرد و آنان را به احياى اين حق فراخواند.

اگر شرايط تحقّق حاكميت آن بزرگواران در شرايط دشوار آن زمان فراهم نبود، لااقل اين اثر را داشت كه مردم حق اهل بيت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را در امر حكومت به فراموشى نسپارند و در ذهن داشته باشند كه حكومت از آن كيست تا در شرايط مناسب، اين حق به صاحبان واقعى خود برسد و پيش از اين كه اين تعداد از اصحاب و تابعين هم از دنيا بروند و اين واقعيت از سوى حاكمان ستمگر به كلّى مخفى بماند، در ميان مردم مطرح شود و به گوش نسل جديد برسد.

حاكمان اموى به شدت از توجه مردم به اين واقعيت بيمناك بودند، حتى در اعصار بعد نيز از اين كه فرزندان على بن ابى طالب(عليه السلام) حق خود را مطالبه نمايند، هراس داشتند.

عمربن عبدالعزيز مى گويد: پدرم خطيب ماهرى بود و فصيح سخن مى گفت، اما هنگامى كه حاكم مدينه شد و خطبه نماز جمعه مى خواند، به فراز سبّ و لعن على بن ابى طالب(عليه السلام) كه مى رسيد، لكنت زبان مى گرفت. روزى از او پرسيدم چرا به اين جمله كه مى رسى، زبانت دچار لكنت مى شود؟ گفت: چون كسى را كه ما در خطبه نماز جمعه لعن مى كنيم، افضل اصحاب پيغمبر است. گفتم: اگر چنين است چرا لعن مى كنيد؟ گفت: اگر مردم على را با آن فضايل بشناسند، از ما بريده و به فرزندان او مى پيوندند.

پس ناچاريم كه او و فرزندانش را در ميان مردم سبّ و لعن كنيم.

تلاش امام حسين(عليه السلام) نيز زنده نگاه داشتن اين حقيقت در تاريخ بود تا حاكمان غاصب نتوانند اصل آن را انكار كنند.

امام(عليه السلام) آيات قرآن و احاديثى را كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در وصف پدرش على بن ابى طالب(عليه السلام)، برادرش امام مجتبى(عليه السلام) ، مادرش فاطمه زهرا(عليها السلام) و خود و اهل بيت پيامبر مى دانست، نقل كرد و حاضران را گواه گرفت كه آيا اين جملات را از پيامبر و اصحاب بزرگ او شنيده ايد يا نه؟ آنان در همه موارد گفتند: آرى. اصحاب پيغمبر شهادت دادند كه اين جملات را از خودِ پيغمبر شنيده اند و تابعين نيز تصديق كردند كه از اصحاب امين و مورد اعتماد شنيده اند.

البته اين گونه سخن گفتنِ امام، از يك نكته تأسف بار نيز حكايت دارد و آن مظلوميّت ائمه(عليهم السلام) است. شخصيتى چون امام حسين(عليه السلام) براى اثبات جايگاه اهل بيت پيامبر، به شهادت اصحاب و تابعين متوسّل شده است. فضايل و مناقب و حقوق آنان به گونه اى در جامعه اسلامى پايمال گشته كه مردم در غفلت و نادانى به سر مى برند و بايد به شخصيت هاى موجه گوشزد كرد تا اين حقايق را براى مردم بازگو كنند و اين امر از مسائل عبرت آموز تاريخ اسلام است.

حاكمان غاصب، افكار عمومى جامعه را به گونه اى جهت دادند كه مردم شام از اين كه على بن ابى طالب(عليه السلام) در مسجد به شهادت رسيد، اظهار تعجب كردند! حركت اصلاحى امام حسين(عليه السلام) از سوى افكار عمومى به عنوان فساد در جامعه و خروج بر ضدّ دستگاه خلافت پيغمبر تلقى گرديد!(4) و امام براى بيدارى افكار عمومى بايد بارها بگويد:

«براى اصلاح جامعه و احياى سنت پيامبر قيام كرده ام.»

امام در اين سخنرانى، از سخنان و اقدامات پيامبر مى گويد: عقد اخوّت ميان خود و على(عليه السلام)، بستن درِ منازل همه همسرانش به مسجد، جز درِ خانه على و فاطمه به امر الهى، نصب على بن ابى طالب(عليه السلام) به ولايت و جانشينى خود در غدير خم، ماجراى مباهله، حديث منزلت در ماجراى جنگ تبوك و سپردن پرچم به دست على(عليه السلام) در جنگ خيبر و توصيف وى به اين كه خداوند به دست او فتح و پيروزى را نازل خواهد كرد، اعزام على(عليه السلام) براى ابلاغ سوره برائت، ماجراى قضاوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) ميان على(عليه السلام) از يك سو و جعفر و زيد از سوى ديگر و بيان اين جمله «يا عَليّ، أنت منّي و أنا منك و أنت وليّ كلّ مؤمن بعدي»(5). و اينكه همه روزه با على(عليه السلام) خلوت مى كرد و هر شب بر او وارد مى شد و به دخترش فاطمه مى فرمود: «تو را به بهترين اهل بيتم تزويج كردم» و بدين وسيله او را بر حمزه و جعفر نيز برترى داد، همچنين فرمود:

«وَ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَخِي عَلِيّ سَيِّد الْعَرَبِ وَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ اِبْنايَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ».

و على را مأمور غسل خود كرد و فرمود كه جبرئيل او را يارى خواهد نمود و در آخرين سخنرانى خود، كتاب خدا و اهل بيتش را به عنوان «ثقلين» از خود به جا نهاد و...

امام حسين(عليه السلام) هر آنچه را كه درفضيلت اهل بيت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)وبخصوص على(عليه السلام)قابل استشهاد بود، نقل نمود و در همه موارد اصحاب و تابعين شهادت دادند كه آن را شنيده اند.

امام بدين وسيله حجّت را بر خواص جامعه زمان خود تمام كرد تا از حق اهل بيت پيامبر دفاع كنند و براى جلوگيرى از نابودى و فراموشى آن، مردم را مطلع سازند و زمينه را براى استيفاى حق از غاصبان خلافت فراهم كنند.

/ 7