ضعف بنيه علمى فرهنگى
مسلمانان، قرنها جلو دار دانش بودند و داراى تمدنى قوى و قويم. امّا به خاطر سستى و نالايقى رهبران، جنگها و نزاعهاى داخلى، به سير قهقرايى گرفتار آمدند و در اين بحران و تفرقه و تشتت، جنگهاى مخرب صليبى و حمله مهار گسيخته مغولان، آخرين ضربات را زد و ملتهاى مسلمان را در عقب ماندگى وهشتناكى، گرفتار كرد. وهشتناك تر از اين كه مسلمانان، اين عقب ماندگى را جدّى نگرفتند و بى تفاوت از كنار پيشرفت سريع و شگفت انگير اروپا گذشتند. بر گذشته خود، فخر كردند و خودرا نيازمند تحرك و تجديد نظر در وضع آموزشى و سطح آگاهيهاى عمومى نمى ديدند. بر ضعف علمى خود، با تفاخر به گذشته، سر پوش مى گذاشتند.برخى فكر مى كردند اين پيشرفت غرب و عقب ماندگى مسلمانان، همان گونه كه در تاريخ سابقه دارد، معمولى است. يك قوم ، گاه مغلوب مى شود و گاه غالب . امّا اين ، يك پندار بيش نبود . پيشرفت غربيان ، تنها پيشرفت يك قوم جهانگشا و زورمند، مثل مغولان نبود. گر چه آنان هم از زور، با بى رحمى تمام بهره بردند و قتل عام روى مغولان را سفيد كردند، ولى عامل بقاى آنان وسيطره جهانى و پردام آنان، در علم و تكنولوژى بود.از اين روى، به ملت هاى مسمانان نهيب مى زند كه در اين عرصه، افتخار به پدران و گذشته پر افتخار، كار ساز نيست، بلكه همتى قوى و عظمى راسخ بايد تا از قافله تمدن عقب نماند و شكستها و ناكاميها را ترميم كرد و سر از خاكستر برداشت و شعله كشيد.سيد جمال الدين دوران عقب ماندگى را چنين مى نماياند:( مسلمانان، چنان بار آمده اند كه هر گاه كسى به ايشان بگويد: آدم شويد، در جوابش مى گويند: پدران، چنين و چنان بودند. با خيال آنچه پدرانشان زيستند، زندگى مى كنند و نمى انديشند كه رفعت و ارجمندى پدران، مايه اصلاح گمنامى و بيچارگى كه اكنون خودشان با آن دست به گريبانند، نمى شود.مشرقيان، هر گاه مى خواهند از گمنامى و فرو مايگى كنونى خود، پوزش كنند، مى گويند:نمى دانيد كه پدران ما، چه كسانى بودند و چه كارها كردند؟آرى، پدرانتان، مردان راستين بودند، ولى شما هم مانند آنان، مرد هستيد، همت و غيرت شما كجا رفت؟ آيا شايسته است كه مفاخر پدران خود را با دهان پر، ياد كنيد، ولى كار آنان را ادامه ندهيد؟... همت مسمانان، پستى گرفته، عزم و اراده شان سست و خاطره هايشان فراموش گشته و به جاى همه اين فضيلتها، تنها چيزى كه در وجودشان شعله ور گشته، آتش
شهوات آنهاست. »22براى مشرق زمين، بويژه مسلمانان، غرب شناخته شده نبود. از تحولات فكرى، صنعتى و... آن ديار اطلاع دقيقى در دسترسى مردم و دست اندر كاران امور نبود، از اين روى، در بسيارى از مواقع، نه موافقتها با فرهنگ و تمدن غرب، نسيمى از آن تحول شگفت انگيز و خيره كننده را بر مشرق زمين مى وزاند و به مخالفتها، دامن شرق را از آلوده شدن، در آنچه كه خلاف شؤون انسانى بود، مصون مى داشت. در يك كلمه، نه مخالفتها عالمانه و آگاهانه صورت مى گرفت و نه موافقتها.آنچه براى شرق در آن روزگار، كارساز بود و سرنوشت ساز، اخذ دانشهاى مفيد و كار آمد غرب بود. مردمان مشرق زمين، بويژه مسلمانان، بايد به دور از آلودگيهاى و ناهنجاريها و ضد ارزشهاى غرب، با احتياط و دور انديشى كامل، براى باز سازى و تعالى و رشد خود، آنچه به حال آنان مفيد بود، دريافت مى داشتند.سيد جمال، بر اين عقيده بود كه: بايستى علوم جديد و تجربيات نو را فرا گرفت و براى پيشرفت و ترقى خود، تلاش كرد. او، بقاى يك ملت را در به دست آوردن دانشهاى سودمند مى دانست.در مقاله اى كه در باب فلسفه مليت و وحدت جنسيت و اتحاد لغت مى نگارد، به بيگانگى مسلمانان از علوم نو پديد، انتقاد مى كند. خطاب به روشنفكران هند، مى گويد:« آيا تعجب نمى شود كه علوم جديده، عالم را فرا گرفته و فنون بديعه، كره زمين را احاط نموده است و حال آن كه چيزى از آنها كه قابل بوده باشد، به زبان هندى، ترجمه نشده است. »23به عقيده وى، اساس اسلام بر ظفرمندى و اقتدار بنا شده است و دينى است كه دنبال غلبه و شوكت و عزت مى رود، تا همواره قدرت كافى براى پياده كردن اسلام و پيروان آن، نمى توانند ضعيف و عقب مانده باشند. وظيفه اصولى آنان ايجاب مى كند، هر آنچه تقويت آنان را در پى دارد، گرد آورند و عوامل توانايى و قدرت فراگيرند.به نظر سيد، مسلمانان بر اساس تعاليم اسلام، بايد دانش نظامى را فرا گيرند و
در گردآورى نيروى نظامى و دفاعى، بر ساير ملل پيشى گيرند، تا هم خود از تعرض مصون بمانند و هم بتوانند، پاسدار عدالت بين المللى گردند.