لزوم عيب پوشى از ديگران
يكى از شيوه هايى كه بزرگان ما به كار مى بستند اين بود كه گاهى در لابهلاى سخنان خود مطلبى را از ديگران نقل مى كردند. اين شيوه، درسى است براى ما كه اگر مطلبى را از كسى ياد گرفتيم اولاً بدون تحريف، آن را براى ديگران نقل كنيم و ثانياً بگوييم كه اين سخن از كيست. اين يكى از روش هايى است كه تا حدودى مى تواند انسان را از تكبر و خودنمايى حفظ كند. امام صادق(عليه السلام)هم در نقش يك معلم اخلاق، در اين جا داستانى را از حضرت عيسى(عليه السلام) نقل مى فرمايند تا اين نكته اخلاقى را به شيعيان خود گوشزد كنند، نه اين كه آن حضرت نياز داشته باشند كه مطلبى را از ديگران بياموزند.داستان از اين قرار است كه روزى حضرت عيسى(عليه السلام) از حواريون خود سؤال كردند كه اگر شما در جايى ببينيد يكى از دوستان و برادرانتان هنگام خواب عورتش ظاهر شده است، آيا سعى مى كنيد كه او را بپوشانيد و يا اين كه عورتش را بيش تر مكشوف مى سازيد؟ آن ها در پاسخ گفتند: مشخص است، سعى مى كنيم عورتش را بپوشانيم. حضرت فرمودند: خير، شما اين كار را نمى كنيد. آن ها از اين سخن حضرت عيسى(عليه السلام)تعجب كردند، اما متوجه شدند كه در اين پرسش و پاسخ سرّى نهفته است. حضرت عيسى(عليه السلام)با اين كار مى خواستند به ياران و شاگردانشان بفهمانند كه حق مؤمن بر مؤمن اين است كه عيب او را بپوشاند و نه تنها آن را بازگو نكند، بلكه كارى كند كه آبرويش نيز محفوظ بماند. بنابراين، انسان اگر كار بدى از كسى سراغ دارد نه تنها نبايد از او غيبت كند، بلكه بايد سعى نمايد كه اين عيب مكشوف نشود و مكتوم باقى بماند; يعنى خطايى كه از او سرزده در بين مردم و مسلمان ها زبان به زبان پخش نگردد: «يا ابن جندب ان عيسى بن مريم(عليه السلام)قال لاصحابه ارأيتم لو ان احدكم مر باخيه فراى ثوبه قد انكشف عن بعض عورته اكان كاشفا عنها كلها ام يرد عليها ما انكشف منها؟ قالو بل نرد عليها. قال كلا بل تكشفون عنها كلها فعرفوا انه مثل ضربه لهم. فقيل يا روح الله و كيف ذلك؟ قال الرجل منكم يطلع على العورة من اخيه فلا يسترها.»( )البته مسأله امر به معروف و نهى از منكر، موعظه و ارشادكردن وظيفه ديگرى است كه شرايط خاص خودش را دارد. بنابراين، اگر ما واقعاً مى خواهيم عيب كسى را برطرف نماييم، بايد در خلوت و آن هم به گونه اى كه متوجه نشود ما عيبش را مى دانيم، وى را نصيحت و ارشاد نماييم. ادامه دارد.1 الى 4ـ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، باب 24، ص 283