گفتاری در حکم تشریح نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گفتاری در حکم تشریح - نسخه متنی

سید محسن خرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جواب: همان گونه كه صاحب مستمسك بيان داشته هرچند مورد روايت جنگ بدر است، اما از علّتي كه در پايان روايت آمده، مي توان عموم حكم وجوب تجهيز درمورد ساير مردگان را به دست آورد. مگر ادعا شود مقصود از جملؤ پاياني در روايت (كوچك بودن آلت، نشان كريمان است) آن بوده كه مناسبت بين فرمان به وجوب تجهيز با كوچك بودن آلت تناسلي بيان شود و تعجب احتمالي شنونده با شنيدن حكم «لاتواروا إلاّكميشا» بر طرف شود، و هدف، علت آوردن براي وجوب تجهيز نبوده است.40 افزون بر اين كه درجملؤ پاياني احتمالي غير از تعليل راه دارد.

صاحب تنقيح (آيت اللّه خويي) نيز اشكال ديگري را مطرح كرده است:

صحيح آن است كه روايت مزبور دلالت ندارد كه كوتاه بودن آلت تناسلي نشانه اي باشد تا با كمك آن بتوان ميان مسلمان و كافر را تشخيص داد؛ زيرا يقين داريم كه اسلام و كفر هيچ نقشي دركوچكي يا بزرگي آلت تناسلي ندارد. شاهدش اين است كه آيا درمورد مسلمان هايي كه قبلا كافر بوده اند چنين احتمال داد كه چون اسلام آورده اند، آلت آنها از زمان كفرشان كوچك تر شده است؟ با اين وجود چگونه مي توان كوچكي يا بزرگي آلت تناسلي را نشان فرق بين كفار و مسلمانان دانست؟

از طرفي خود روايت هم چنين نشانه اي را راه تشخيص بين مسلمان و كافر ندانسته است. روايت براين دلالت دارد كه مردگاني كه آلت تناسلي كوچك دارند، مي بايست دفن شوند بي آن كه بين مسلمانان و غير مسلمانان تفاوتي نهاده باشد؛ زيرا كوچكي آلت ـ چنان كه مي گويند و شايد همين نظر هم صحيح باشد ـ تنها در اشخاص نجيب و كريم يافت مي شود؛ چنان كه بزرگي آلت نشان از آن دارد كه شخص از دو صفت كرامت و نجابت بي بهره است.

گويا هر قدر شخص به خوي حيوانات نزديك تر شود، پاره اي از نشانه هاي حيوانات، از جمله بزرگي آلت، دراو بروز و ظهور پيدا مي كند.

درواقع پيامبر اكرم(ص) پس از پيروزي مسلمانان درجنگ بدر، بركفّار منّت نهاد و فرمان داد تا تنها نجيب زادگان و بزرگ زادگان آنها توسط مسلمانان به خاك سپرده شوند تا پيكرشان برروي خاك نماند. بنابراين روايت مذكور دلالت ندارد كه نشان مزبور [كوچك بودن آلت [وسيله اي است براي تمييز بين مسلمان و كافر.

41مگر گفته شود كه از ظاهر مصحّحه به دست مي آيد نشاني كه در روايت آمده براي تشخيص پيكر مسلمانان از غير مسلمانان است. و بسيار بعيد است كه پيامبر به دشمنان كافر خود قصد احسان و نيكي داشته و به خاطر آن كه برخي از ايشان انسان هاي با كرامتند فرمان به خاك سپاري جسدشان داده باشد. بنابراين مي توانيم از روي تعبد و بي آن كه سرّ اين نشان بر ما هويدا باشد، كوچك بودن آلت تناسلي را براي تشخيص اسلام اجساد مشكوك، به كار بنديم.

مورد ششم: هرگاه جنين در شكم مادر بميرد و [به خاطر اسلام والدين] محكوم به اسلام باشد آيا درحكم مسلمان مرده است تا بگوييم بسان آن ميّت مسلمان، تشريح يا بريدن اعضاي آن جنين حرام است؟

در پاسخ بايد بگوييم: هرگاه جنين پس از دميدن روح مرده باشد بسان مسلمان ميّت است و روايت «إنّ حرمته ميّتا كحرمته و هوحيّ» او را دربرمي گيرد؛ زيرا وقتي روح در جنين دميده مي شود حرمت پيدا مي كند به گونه اي كه وارد كردن نقص يا ضرر براو حرام است. از اين رو وقتي روح از او خارج مي شود، وارد ساختن نقص براو به هر صورتي كه باشد بسان زمان حلول روح در جنين، حرام است. گواه مدعا افزون بر روايات پيشين كه برحرمت تشريح مسلمان تأكيد داشت، موثّقؤ سماعه است:

سألته عن السقط إذا استوت خلقته يجب عليه الغسل و اللحد و الكفن؟ قال: نعم، كل ذلك يجب عليه؛

42از امام كاظم(ع) پرسيدم: هرگاه جنين با خلقت تمام، سقط شود آيا غسل و خاك سپاري و كفن براو واجب است؟ فرمود: بله، همؤ اينها در حق او واجب است.

از ظاهر پرسش و پاسخ دراين روايت برمي آيد كه هرگاه خلقت جنيني كامل شده باشد و مرگ آن را در رسد، دراحكام تجهيز ميّت اعمّ از غسل، دفن و كفن با ساير مسلمانان برابر است. اين امر نشان مي دهد كه جنين پس از مرگ بسان زمان حياتش داراي حرمت و احترام است.

حال اگر جنيني پيش از دميدن روح و آفرينش كامل، سقط شود، ديگر نمي توان او را انسان مردؤ حقيقي دانست؛ زيرا فرض اين است كه دراين جنين روح دميده نشده است هرچند احتمال دارد پيش از سقط جنين داراي روح حيواني باشد. بنابراين تاوقتي كه در جنين روح دميده نشده باشد روايت «حرمته ميّتا كحرمته و هو حيّ» شامل آن نمي شود. ازاين بيان روشن مي شود كه براي اثبات حرمت تشريح يا بريدن اعضاي چنين جنيني نمي توان به روايت فوق تمسك جست.

همچنين رواياتي همچون صحيحؤ رفاعه 43 كه سقط جنين را حرام دانسته، دلالتي برحرمت تشريح جنين پيش از دميدن روح ندارد؛ زيرا ساقط كردن جنين غير از آن است كه جنين را پس از آن كه خود به خود سقط شده و بميرد با تشريح مورد تعرض قرار دهيم. بنابراين حرمت ساقط كردن جنين با حرمت تشريح جنين پس از سقط شدن و مردن خود به خود ارتباطي ندارد.

/ 16