لمّا احتضر الحسن بن عليّ(ع) قال للحسين(ع): يا أخي! أوصيك بوصية فاحفظها... إنّ اللّه حرّم من الموءمنين أمواتا ما حرّم منهم أحياء؛19آن هنگام كه لحظؤ وفات حسن بن علي(ع) نزديك شد، به برادرش حسين(ع) فرمود: برادرم! به تو وصيتي مي كنم، آن را پاس بدار... خداوند هرآنچه دربارؤ موءمنان درحال حيات حرام كرده، پس از مرگ نيز حرام داشته است.روايات ديگري نيز برحرمت تشريح بدن ميّت مسلمان دلالت دارد.به استناد اين روايات هرنوع بي احترامي به جسد ميّت مسلمان اعمّ از شكستن اعضاي بدن، مجروح ساختن، بريدن، سوزاندن و ... چه انگيزه عقلايي داشته باشد يا نه، جايز نيست. گواه مدّعا اين است كه اگر مثلا كسي به هدف برطرف ساختن سر درد موءمن، نه اهانت، پا روي سراو بگذارد، اهانت وبي احترامي به موءمن قلمداد مي شود. از همين جا آشكار مي گردد كه بي احترامي به بدن ميّت مسلمان هرچند بسان آموزش ديگران و كسب مهارت داراي انگيزؤ عقلايي باشد، اهانت و بي احترامي بوده و حرام است؛ زيرا احترام موءمن پس از مرگ بسان حال حيات واجب است.براي اثبات حرمت تشريح بدن ميّت مسلمان افزون بر روايات پيشين به رواياتي كه از مثله كردن بدن ميّت كافر نهي كرده استدلال شده است. به اين بيان كه اگر مثله كردن بدن كافر حرام است به طريق اولي تشريح بدن ميّت مسلمان نيز حرام خواهد بود. از جملؤ اين روايات، روايت كافي از علي بن ابراهيم از پدرش از ابن ابي عمير از معاوية بن عمار است:به گمانم از ابوحمزؤ ثمالي شنيدم كه او از امام صادق(ع) چنين نقل كرد:هرگاه پيامبر اكرم(ص) مي خواست سريّه اي را اعزام دارد ايشان را فرا مي خواند و نزد خود مي نشاند آن گاه مي فرمود: با نام و ياد الهي و درراه خدا و بردين رسول خدا رهسپار شويد. خيانت نكنيد و بدن كسي را مثله ننماييد....20نظير اين روايت، موثّقؤ مسعدة بن صدقه است. در استدلال به اين دسته از روايات اشكال شده هرگاه به هدف گوشمالي و كيفر دادن، اعضا بريده شود، مثله و مثله كردن صادق است و فرض اين است كه مفهوم مثله و مثله كردن در تشريحي كه به هدف افزايش مهارت انجام مي گيرد، تحقّق نمي يابد؛ چنان كه در تاج العروس آمده است.وقتي مي گويند:«مثّل بفلان مثلا و مثلة» (فلاني را مثله كرد) يعني با بريدن اعضاي او و زشت ساختن آن، او را به شدت گوشمالي داد. مثله كردن كشته به اين است كه بيني، گوش يا آلت تناسلي يا چيزي از اعضاي او را قطع كند.21همو در معناي تنكيل (گوشمالي دادن) آورده است:وقتي گفته مي شود:«نكّل به تنكيلا» (او را گوشمالي داد) يعني او را به خاطر جرمي كه مرتكب شده به گونه اي كيفر داده كه هشداري براي ديگران نيز بوده است، يا با او كاري كرده كه ديگران را از ارتكاب چنان جرمي باز مي دارد.22افزون بر اين اشكال، واژؤ تمثيل و مثله در بريدن دست، پا، سر، گوش، بيني و نظاير آن ظهور دارد. بنابراين با واژؤ تشريح كه به بريدن تمام اعضاي بدن ناظر است، متفاوت است.بله، مي توان دركنار روايات دستؤ نخست كه بر وجوب احترام بدن ميّت مسلمان تأكيد دارد، به آن دسته از روايات كه بروجوب تجهيز ميّت اعم از تغسيل، تكفين و دفن ميّت دلالت دارد، استدلال كرد. به اين بيان كه طبق اين روايات تأخير اين واجبات، جايز نيست و تشريح، منوط به گذشت ايام بوده و عملا تجهيز ميّت را به تأخير مي اندازد، از اين رو تشريح با فوريّت عرفي مستفاد از اوامر مربوط به واجبات تجهيز ميّت، منافات دارد و از آن جا كه طبق اين روايات فتوا داده شده، نمي توان در سند آنها ترديدي روا داشت، استحباب تعجيل با وجوب فوريت عرفي منافات ندارد؛ زيرا مراد از استحباب تعجيل اين است كه غسل، كفن و دفن ميّت به گونه اي بيش از فوريت عرفي، اقدام گردد. اگر گفته شود كه تأخير درتجهيز ميّت تا وقتي كه موجب اهانت يا تحقير موءمن نشود حرام نيست؛ گوييم: چنين تأخيري با اوامري كه در بارؤ تجهيز رسيده منافات دارد؛ چرا كه اين اوامر درفوريّت ظهور دارند. البته اگر تشريح به زودي انجام گيرد و متوقف برگذشت چند روز نباشد با واجبات تجهيز ميّت منافات نداشته و از جهت تأخير در تجهيز ميّت حرام نخواهد بود.خلاصه، به استناد دلايل گفته شده، تشريح بدن ميّت مسلمان جايز نيست.