ساختار شهري مدينه و محلات قبايل در دوره نبوي
تا ليف : عبدالعزيز عبدالله بن ادريس / رسول جعفريان1 ـ آبادي مدينه و محلات انصار در مدينه پيش از اسلام
مدينه منوره از دير باز محلي بوده است مسكوني. پس از هجرت رسول خدا ـ ص ـ به عنوان نخستين «شهر اسلامي» درآمد، آن گونه كه شيوه شكل دهي اسلامي به شهرها در آن هويدا گرديد. بعدها ساختار شهري آن، الگويي براي چگونگي ساختار شهرهاي اسلامي همانند بصره و كوفه مورد استفاده قرار گرفت. گفتني است كه شهرهاي بصره و كوفه ـ بر خلاف تصوّر رايج ـ قبل از اسلامي شدن هم مسكوني بوده است.1 ساكنان شهر مدينه، پيش از اسلامي شدن آن، تركيبي از يهود و عرب بوده است. بيشترين عرب آن از دو قبيله اوس و خزرج يعني انصار بودند.2 آنچه كه در ساختار مدينه و قُراي آن نسبت به انصار قابل توجه است اين كه، پس از هجرت، تغييرات ريشه اي در آنها داده نشد مگر در آنچه كه به سكونت مهاجران در داخل مدينه و در كنار قراي انصار مربوط مي شد. چيزي كه به عنوان يك تغيير طبيعي و معتدل صورت گرفت، شكل دهي شهر در جهت تنظيم فعاليت عمومي در مركزيت آن بود كه با پيدايش مسجد انجام شد. به همين دليل ما در بحث ساختار شهر مدينه پس از هجرت، به بيان چگونگي آن پيش از هجرت، به عنوان ساختار اصلي و تكامل يافته براي بحث از جايگاه قبايل بعد از هجرت، مي پردازيم: همانگونه كه گذشت، اوس و خزرج پس از آمدن به يثرب، در منطقه يهوديان مستقر شدند; زيرا در آن روزگار، ثروت در اختيار آنان بود.3 زماني كه قدرتي يافتند و يثرب به صورت يك مركز سياسي در منطقه درآمد، زمين و ثروت به دست آورده و در قسمت بالاي مدينه و پايين آن پراكنده شدند. برخي از آنها به مناطقي آمدند كه كسي در آنها ساكن نبود، برخي ديگر به قراي آباد رفته و در آنجا اموال و خانه هايي اختيار كردند.4 مناطقي كه اوس و خزرج و يهود در آنها سكونت گزيدند; بويژه قسمت هاي جنوبي، در دو سوي غرب و شرق كه به «عوالي»، «قبا» و «عصبه» معروف است، از پر جمعيت ترين مناطق، با آب فراوان و مزارع گسترده مي باشد،5 چرا كه شبكه اي از بهترين وادي ها همچون وادي «مهزور» از شرق، وادي «مذينيب» از جنوب شرقي و وادي «رانوناء» از جنوب و بخشي از وادي «بطحان»، كه در مسيرش به شمال غرب به اين وادي ها مي پيوندد، در مناطق مزبور جريان دارد.6 ترديدي وجود ندارد كه وادي ها و چاه هاي سمت عوالي، قبا و عصبه، از مهمترين عوامل در تمركز جمعيت در آن نواحي و گسترش كشاورزي در شكل گسترده مي باشد. 7 گفته شده كه نواحي مدينه، در زماني كه رسول خدا ـ ص ـ به آن شهر هجرت فرمود، تا نُه منطقه بوده است. هر بخش آن از نظر منطقه اي، نخلستان، زراعت و جمعيت مستقل بوده و هر قبيله اي از قبايل در ناحيه ويژه خود سكونـت داشته است. در اصل اين نـواحي همچون قـراي به هم چسبيده بوده است.8 مي توان گفت كه در يثرب مجتمعي از خانه ها بوده كه در وسعت و عمارت، بيش از حدّ روستا و كمتر از حد شهر بوده است.9 و ما بر اساس اين اصل كه يثرب گروه بندي و منطقه بندي انصار را نشان مي دهد، كار را آغاز مي كنيم. ابتدا از شرق، پس از آن از جنوب و در نهايت از بخش غربي آن سخن خواهيم گفت. بدين ترتيب خانه هاي انصار را بايد بدين صورت طبقه بندي كرد: 1 ـ دار بني عبد اشهل ; شامل منازل بني عبد اشهل بن جشم بن حارث و منازل بنو حارثة بن حارث و منازل بنوظفر مي شود كه همه از آن اوس است. 2 ـ دار بني معاوية بن مالك بن عوف بن عمرو بن عوف از اوسيان. 3 ـ دار بني واقف و اسلم فرزندان امرء القيس بن مالك و بني وائل بن زيد بن قيس، و بني امية بن زيد بن قيس و بني عطية بن زيد بن قيس و بني خطمة بن جشم بن مالك كه تمامي از طايفه اوس هستند. 4 ـ دار بني عمرو بن عوف از اوس. 5 ـ دار بني جحجبا بن كلفة بن عوف بن عمرو بن عوف از اوس. 6 ـ دار بني حارث بن خزرج و بني سالم و غنم فرزندان عوف بن عمرو و همپيمانان آنها از بني غصينه كه طايفه اي از قبيله بليّ هستند، و بني الحبلي بن سالم بن غنم ابن عوف كه تمامي از خزرج هستند. 7 ـ دار بني بياضة و زريق فرزندان عامر بن زريق بن عبد حارثة بن مالك بن غصب، و بني اللين كه [بني] عامر بن مالك بن غصب هستند و بني أجدع كه بني معاوية بن مالك بن غضب هستند; همه اينان از خزرجند. 8 ـ دار بني ساعدة بن كعب بن خزرج، و بني مالك بن النجار و بني مازن بن نجار و بني دينار بن نجار كه تمامي از خزرج هستند. 9 ـ دار بني سلمه شامل منازل بني سلمة بن سعد و بني سواد بن غنم و بني عبيد بن عدي بن غنم و بني حرام بن كعب بن غنم و بني مرّ بن كعب بن سلمه و همپيمانان آنها; اينان نيز همه خزرجي مي باشند.10 گفتني است كه منطقه بندي انصار، در اصل ناشي از سه اصل جغرافيايي بوده كه در توزيع سكونت نقش داشته است. نخستين عامل خاك حاصلخيز و وفور مواد آتشفشاني بطور گسترده در نواحي مسكوني انصار در بخش غربي حره شرقي; دومين عامل فراواني وادي ها در سه منطقه عوالي، قبا و عصبه و افزون بر آن منطقه مجمع الاسيال از رومه در دامنه حره غربي يعني شمال غرب مدينه بوده است; سومين عامل فراواني آب، چاه هاي بسيار در اطراف مسجد نبوي بوده است. اينك تفصيل بحث را از مناطق مسكوني انصار و شرح نقشه مدينه آغاز مي كنيم. ابتدا از محلات موجود در شرق، آنگاه جنوب، پس آن ناحيه مياني تا برسد به محلات شمال غربي از كوه سلع و مدينه.منازل بني حارثه، بني عبداشهل و بني ظفر، بخش اعظم عرب حره شرقي مدينه11ـ حره واقم12 ـ را به خود اختصاص داده بود. به نظر مي رسد كه بني ظفر بالاترين درصد ساكنان اين ناحيه را داشته اند و به همين دليل منطقه وسيعتري را هم در دست داشته اند; به طوري كه به صورت يك طوقه، بني عبداشهل را از شمال، غرب و جنوب احاطه كرده بودند(13). اين بعد از توسعه، به صورت تدريجي و حاصل گستردگي جمعيت آنها بوده است. اين مطلب را از نقل هايي كه مطري و سمهودي آورده اند، استنباط كرده ايم. مطري مي گويد: كه داربني عبداشهل در سمت قبله و دار بني ظفر جانب حره شرقي بوده14. سمهودي مي نويسد: منازل بني عبداشهل در سمت منازل بني ظفر در سمت شامي ـ شمالي ـ آن مي باشد.15 افزون بر اينها بايد اين نقل را نيز توجه كرد كه مسجد بنوظفر كه به «مسجد البغله» شهرت دارد، در شرق بقيع به سمت حره شرقي بوده،16 يعني منازل بني ظفر همچنان تاغرب منازل بني عبداشهل امتداد داشته است. اين وضع ما را به اين نكته رهنمون مي كند كه منازل اين دو طايفه در يك منطقه و از نظر اموال و خانه ها داخل در يكديگر بوده است. شايد به همين دليل است كه در نقلي آمده است: «رسول خدا ـ ص ـ از خانه اي از خانه هاي انصار، از بني عبداشهل و بني ظفر گذشت.17» اما منازل بني حارثه، تا قسمت شمالي منازل بني عبداشهل و منازل بني ظفر تا وادي قنات در شمال مدينه امتداد داشته است.18 گويند كه آنها از منطقه شان به غرب مشهد حمزه ـ جايي كه معروف به يثرب بوده ـ منتقل شده اند و اين به دليل جنگي بوده كه ميان آنها از يك سو و بني عبداشهل و بني ظفر از سوي ديگر رخ داده است.19 منازل بني معاويه كه به آن «قريه بني معاويه» هم گفته مي شود،20 در غرب منازل بني عبداشهل و بني ظفر بوده،21 چنانكه مسجد بني معاويه كه همان مسجد الاجابه است در شمال بقيع، در سمت چپ كسي است كه به سوي عُريْض مي رود.22 جنوب منطقه مورد بحث ـ منازل برخي از اوسيان ـ منطقه عوالي قرار دارد كه جنوب مدينه مي باشد. در آنجا، در فصل باران در شماري از شِعب ها و وادي ها ـ كه به نام برخي اشاره كرديم ـ و مشهورترين آنها دو وادي مذينيب و مهزور بوده و منازل بني قريظه و بني نضير در كنار آنهاست، آب به جريان مي افتد.23 بني نضير در وادي مذينيب و بني قريظه در كنار وادي مهزور سكونت داشتند.24 در ميان يهوديان، در اين ناحيه، برخي از طوايف اوس و خزرج مثل بني امية بن زيد بن قيس زندگي مي كردند كه محله آنها در حره شرقي نزديك [چاه ]عهن بوده است.25 همانطور كه بني وائل بن زيد در ميان آنان زندگي مي كردند و محله آنها در شرق مسجد فضيح بوده است.26 همينطور بني عطية بن زيد، بني واقف و بني السلم كه محله آنها در سمت قبله مسجد فضيخ قرار داشته است.27 همينطور در همين سمت بني خطمة بن جشم بن مالك بن اوس سكونت داشته اند.28 محدوده منازل اينان به طور دقيق روشن نيست. مطري گويد: جاي محلات آنها شناخته شده نيست جز آن كه ظاهراً آنان در عوالي، در شرق مسجدالشمس بوده اند، زيرا اين نواحي به طور كامل در اختيار اوس بوده و پايين تر از آن تا مدينه متعلق به خزرج بوده است.29 اين در حالي است كه به عقيده سمهودي، بني خطمه خانه هايي داشته اند كه محل آن مال الماجشون در كنار صدقه ابان بن ابي حدير بوده است.30 به باور ما سخن مطري صحيح تر مي نمايد، به اين تعبير كه محله اصلي آنها در آنجا بوده، پس از آن از آنجا به نقاط ديگر رفته و خارج از آن سكونت گزيده اند. سمهودي به اين مسأله اشاره كرده مي گويد: بني خطمه متفرق در آطامشان (خانه هاي قصر يا قلعه مانند) بوده اند و در بخش اصلي محله شان (قصبه دارهم) كسي نمي زيسته است. پس از آن كه اسلام آمد آنجا را مسجد كردند و يكي از آنها در كنار مسجد سكونت گزيد به طوري كه هر صبحگاه سراغش را مي گرفتند مبادا درندگان به او آسيبي رسانده باشند. پس از آن جمعيتشان در محله اصلي رو به فزوني نهاد به طوري كه به آنجا غزه گفته مي شود و اين از بابت شباهت آنجا به لحاظ فراواني جمعيت به غزه شام است.31 از سخن سمهودي كه مي گويد: مردم هر صبحگاه احوال آن شخص ساكن در قصبه اصلي را سؤال مي كرده اند ـ همو كه خانه اش را نزديك مسجد بن خطمه در اصل قصبه بنا كرده بود ـ چنين مي توان استدلال كرد كه اين منازل در بخش شرقي عوالي بوده است و اين به گونه اي است كه حمله درندگان به آن بخش بعيد نبوده زيرا از آبادي به دور بوده است. بني عمرو بن عوف بن مالك بن اوس، در قبا سكونت داشته اند، جايي كه آب و كشت فراوان بوده است. همانگونه كه گفتيم، وادي هاي چندي در آن ناحيه است; وادي مذينيب در شرق، بطحان در شمال و رانوناء در غرب32. نكته قابل تذكر آن كه قبا از نظر جغرافيايي در بخش عاليه واقع شده و چندان از آن دور نيست.33 همينطور به منطقه عُصبه،34 كه آن نيزامتداد طبيعي منطقه قبا در غرب است. به همين دليل زماني كه بني جحجبا بن كلفة بن عوف بن عمرو با عمو زادگان خود عمرو بن عوف درگير شدند و آنها همه با هم در قبا سكونت داشتند، از قبا خارج شده در عصبه ساكن گرديدند.35 عصبه نيز از نظر چاه و زراعت ثروتمند بود.36 خلاصه آنچه گذشت اين كه منازل اوسيان از بهترين و سرسبزترين مناطق مدينه بوده و اين نتيجه عبور وادي هاي مدينه از اين مناطق بوده است. افزون بر اين، كار پرداختن عرب و يهود به آبادي اين منطقه، براي رشد كشاورزي در شكل گسترده، كه خود گستـردگـي وجـود آب و نخـلستان را در پـي داشته37 بر ثروتمندي اين مناطق افزوده است. پس از بيان منازل اوسيان در بخش شرقي و جنوبي مدينه، اكنون به بحث از منازل خزرجيان، كه در بخش مركزي مدينه و شمال غربي آن بوده، مي پردازيم. با شرحي كه ابن اسحاق از مسير حركت رسول خدا ـ ص ـ از قبا تا مدينه داده، مي توان محلات آنها را شناخت. او مي نويسد: «رسول خدا ـ ص ـ نماز جمعه را در ميان بني سالم بن عوف، در مسجدي كه در ميانه وادي رانوناء بود خواند.»38 منازل بني سالم و بني غنم ـ دو فرزند عمرو بن عوف بن خزرج ـ در غرب وادي رانوناء بر راه حره غربي بوده است.39 اين بدان معناست كه منازل آنها همان حرّه اي است كه در همسايگي بخش جنوبي و غربي قلعه قبا بوده، همان كه در راه مدينه به قبا در اين روزگار قرار گرفته است.40 دياربكري مي گويد: رسول خدا ـ ص ـ سمت راست راه را طي كرد تا به بني الحبلي ـ طايفه عبدالله بن ابي بن ابي سلول ـ رسيد.41 مقتضاي اين سخن آن است كه محله بني الحبلي از محله بني سالم دور نبوده است; اين همان است كه مطري گفته است كه، محله بني الحبلي ميان قبا و محله بني حارث بن خزرج و محله بني حارث در شرق وادي بطحان قرار داشته است.42 بدان معنا كه بخش اعظم منازل بني الحبلي در غرب وادي بطحان بوده است. نكته قابل ملاحظه آن كه ابن اسحاق از ذكر گذشتن رسول خدا ـ ص ـ از محله بني الحبلي غفلت كرده است. اين امر مي تواند ما را بدين نكته رهنمون سازد كه منازل آنها متداخل در منازل بني سالم بن عوف بوده است و همان طور كه گذشت، منازل بني حارث در عوالي، شرق وادي بطحان قرار داشته است.43 آنجا يك ميل با مسجدالرسول ـ ص ـ فاصله دارد.44 محله آنان را «سُنح» مي نامند.45 ابن اسحاق مي نويسد: ناقه رسول خدا ـ ص ـ حركت كرد تا برابر محله بني بياضه رسيد. در آنجا زياد بن لبيد و فروة بن عمرو در ميان جمعي از مردان بني بياضه از ايشان استقبال كردند.(46) محله بني بياضه مشتمل بر خانه هاي برادران و عموزادگان آنها شامل بني زريق بن عامر بن عبد حارثه بن مالك بن غضب بن جشم بن خزرج هم بود47 و بني حبيب بن عبدحارثه بن مالك بن غضب، و بني عذاره كه همان بني كعب بن مالك بن غضب هستند، و بني اللين كه همان بني عامر بن مالك بن غضب هستند، و بني أجدع كه همان بني معاوية بن مالك بن غضب هستند.48 عِدّه و عُدّه از آن بني بياضه و بني زريق بوده است; به همين دليل ساير طوايف در خوف و ترديد زندگي مي كرده اند. زماني يكي از بني عذاره، شخصي از افراد وابسته به طوايف بني مالك را كشت، بني بياضه بر آن شدند تا ثار آنان را به زور از بني عذاره بستانند. آنان بر بني بياضه خشم گرفته در قبا وارد بر بني عمرو بن عوف شدند و با آنها پيمان بسته مصاهرت كردند.49 سمهودي اين نظر را ترجيح داده است كه محله بني بياضه در سمت شامي، محله بني سالم ابن عوف بوده است.50 اين بدان معناست كه محله بني بياضه همان است كه در شمال قلعه قبا تا ناحيه شرق آن در جنوب محله بني مازن بوده است.51 از مناطق متعلق به بني بياضه، نقيع الخطمات، و هزم النبيت از حره آنها بود.52 ابن اسحاق مي نويسد: نخستين جمعه اي كه در مدينه اقامت شد، در «هزم بني بياضه» در «نقيع» بود كه به آن نقيع الخضمات گفته مي شد.53 از ديگر مناطق متعلق به بني بياضه، قريه بني زريق است كه قبل از ديوار مدينه و قبل از مصلي قرار داشته است.54 اشاره به اين نكته لازم است كه ابن اسحاق، در شرح راه رسول خدا ـ ص ـ از قبا به مدينه، محله بني بياضه را بر محله بني حارث مقدم داشته است،55 در حالي كه جز او نوشته اند كه رسول خدا ـ ص ـ ابتدا از منازل بني حارث گذشته پس از آن از محله بني بياضه56. به باور من، مسأله تقديم و تأخير در ياد از محلاتي كه رسول خدا ـ ص ـ به هنگام خروج از قبا بر آن گذشته، ضرورتاً به آن اندازه كه به درستي قابل ملاحظه باشد، به معناي تعيين حدود منازل نيست. دليلش نيز اين است كه منازل قبايل، تابع حدود تعيين شده بدان معنا كه ما از حدود مي فهميم نيست، آن گونه كه يقين كنيم كه فلان منطقه، محله بني بياضه و فلان محل، منازل بني حارث بوده است. اين امر تابع زاد و ولد و قلت و كثرت افراد قبيله است. هر اندازه كه بر شمار افراد افزوده شود، به هر وسيله اي باشد، زمين فراخ تري را مي طلبد; همين نكته است كه امكان تداخل منازل قبايل را مطرح كرده و يا حداقل محيط شدن منازل برخي بر برخي ديگر از يك سو يا بيشتر، همانطور كه ما درباره منازل عبداشهل توضيح داديم. آنچه ما در باره منازل بني بياضه و گسترش آن در شرق; يعني در حدود منازل بني حارث گفتيم تنها فرضياتي است كه از مجموع نقل هايي كه درباره منازل بني بياضه و بني حارث گفته شده استنباط كرده ايم. مطري در اين باره مي گويد: محله بني الحارث در شرق وادي بطحان است57. پس از آن درباره منازل بني بياضه مي نويسد: ديار آنها بين محله بني سالم بن عوف بن خزرج در وادي رانوناء، نزديك مسجدالجمعه تا وادي بطحان در سمت قبله محله بني مازن بن نجار است.58 اين گفته مطري كه محله آنها در سمت قبله محله بني مازن بوده به اين معناست كه محله بني بياضه تا سمت شرقي وادي بطحان بوده است زيرا محله بني مازن در سمت قبله چاه بُصه قرار داشته59 و معروف آن است كه چاه بصه نزديك بقيع،(60) سمت چپ كسي كه به قبا رود، قرار داشته است.61 بني زريق منطقه اي را كه در سمت غربي منازل بني مازن و سمت شمالي بني بياضه بوده در اختيار داشته اند62. مرجاني درباره محل قريه بني زريق مي گويد: اين محله در سمت قبله ديوار شهر مدينه و مصلي قرار دارد; بخشي از آن امروزه در اين سوي ديوار شهر واقع شده، جايي كه معروف به ذي اروان (يا ذيحال) است; و ذي اروان اسم محله بني زريق است و آنجا چاهي است كه چاه ذي أروان خوانده مي شود.63 در مركز يا باطن مدينه،(64) شمار ديگري از طوايف خزرجي زندگي مي كرده اند; اينها پس از مدتي به صورت يك طوقـه در اطـراف مسجـدالـنـبـي ـ ص ـ در آمدند.در شمال غرب اين دايره خاندان هاي مختلف بني ساعدة بن كعب بن خزرج در چهار محل سكونت داشتند.65 بني عمرو و بني ثعلبه فرزندان خزرج بن ساعده در محله بني ساعده سكونت گزيدند كه در ميان بازار مدينه و بني ضمره قرار دارد; بنابراين محله آنها در شرق بازار مدينه به سمت شمال بوده است.66 مطري درباره حدود محله بني ساعده مي نويسد: قريه بني ساعده نزديك چاه بضاعه در ميانه خانه هاي آنهاست. در شمال چاه به سمت مغرب، اين روزگار باقيمانده خانه اي (أطم) از خانه هاي مدينه است كه گفته مي شود در خانه ابودجانه كوچك بوده كه نزديك چاه بضاعه قرار داشته است.67 عياشي، كه از معاصران اهل مدينه و از تلاشگران در شناخت آثار اين شهر است، با اقوال ياد شده درباره محله بني ساعده همراه است. او مي گويد كه بني ساعده محله اي در شمال مدينه در ميان ثنية الوداع ـ همان ثنية الركاب يا ثنية السبق68 كه راه بين پايين كوه سلع شرقي است ـ و ميان مكاني كه معروف به قرين الفوقاني است ـ بوده است.69 اين حد آن از سمت شمال بوده است. از غرب، بخش شرقي كوه سلع، از شرق خياباني كه امروز السحيمي ناميده مي شود70 و از جنوب مسجد اصحاب العباءه71 و مدفن مالك بن سنان خُدري.72 از خاندان هاي بني ساعده، يكي بني قشبه است كه نام قَشبه، عامر بن خزرج بن ساعده است73. آنها نزديك بني حُديله مسكن داشته اند;74 يعني منازل بني قشبه در سمت شمالي محله بني ساعده و بعد از آن در شمال مسجد نبوي بوده است; زيرا اين جهات، منازل بني حديله يا بني جديله بوده و چاه روحاء كه در آنجا معروف است، در ميانه منازل آنان قرار داشته است.75 خانواده سعد بن عباده، كه بني ابي خزيمة بن ثعلبة بن طريف بن خزرج بن ساعده هستند، محله اي است كه به آن «جرار سعد» گفته مي شود.76 ابن زباله ـ بر اساس نقل سمهودي ـ مي گويد: كه عرض بازار مدينه از مصلي تا جرار سعد بن عباده بوده است. 77عياشي مي گويد: كه جرار سعد همان است كه دولت عثماني محل آن را تعيين كرده و در آنجا، محلي از گچ بر يك تپه بسيار كوچك ساخته است و از كوه بني الديل كه به آن «المستندر الادني» گفته مي شود جدا شده است.78 چه بسا بتوان گفت كه موقعيت جرار سعد در روزگار ما، در شمال بيمارستان ملك عبدالعزيز است كه راه كنار آن راهي است كه از پشت بيمارستان ياد شده از شمال به راه سيدالشهدا مي رسد.79 از ديگر خاندان هاي بني ساعده، بني وقش و بني عنان فرزندان ثعلبة بن طريف بن خزرج بن ساعدة هستند. آنها در محله اي سكونت داشتندكه به آن «بني ساعده» و يا «بني طريف»80 گفته مي شد و آن در ميان حماضه و جرار بن سعد بوده است.81 ظاهراً همانطور كه سمهودي عقيده دارد، منازل بني وقش همان جايي است كه در اين عبارت آمده كه بني ساعده محله اي در سمت شامي مسجدالرايه داشته اند.82 از جمله خاندان هاي خزرج كه در باطن يا مركز مدينه سكونت داشتند، بني نجار است. اينها در آخرين منازل از مسير رسول خدا ـ ص ـ از قبا به سوي مركز مدينه قرار داشتند، همانجا كه ناقه آن حضرت زانو زد، آن حضرت به محله بني مالك بن نجار در آمد و مسجد را بنا كرد، اين درست جاي زانو زدن شتر بود.83 پس از بناي مسجد، محله بني غنم بن مالك بن نجار موقعيت شرقي يافت84 و از جمله كوچه هاي آنها در اين سو، كه در برابر باب جبرئيل بود، همان كوچه بني غنم است.85 در غرب مسجد، محله بني عدي بن نجار است.86 و محله بني خدره در نزديكي چاه بصه است.87 چاه بصه نيز همانطور كه گذشت در جنوب بقيع در نزديكي آن و سمت چپ كسي است كه به سوي قبا مي رود.88 يعني محله آنها در جنوب شرقي مسجد نبوي و جنوب بقيع واقع در شرق مسجد است. در كنار بني خدره، منازل بني مازن بن نجار بوده و به طوري كه گفته شده منازل آنها جنوب چاه بصه و محله بني خدره بوده است.89 منازل بني خداره كه برادران بني خدره بودند در جنوب محله بني ساعده در نزديكي اطمي است كه در جرار سعد بوده است90; يعني منازل آنها به سمت شمال مسجد نبوي ـ ص ـ بوده; در همسايگي آنها در سمت شرق، منازل بني حديله است كه پيش از اين گفتيم كه محله آنها نزديكي چاه حاء بوده،91 در پشت مسجد; يعني در شمال آن.92 مطري مي نويسد كه خانه بني دينار بن نجار در ميان محله بني حديله و محله بني معاويه ـ اهالي مسجد الاجابه ـ بوده است;93 يعني در امتداد سمت شرقي مسجد نبوي. سمهودي نيز از ابن زباله نقل كرده است كه محله بني دينار بن نجار در پشت بطحاني بوده كه به نام آنها معروف است.94 مقصود ابن زباله از «پشت بطحان» سمت غربي بطحان است، 95زيرا آن خارج از مركز مدينه است. سمهودي سخن ابن زباله را درست تر از سخن مطري دانسته كه وي آن را در شرق مسجد نبوي دانسته است.96 برخي براي جمع ميان آنچه درباره محله بني دينار گفته شده، چنين نگاشته اند كه محله آنها در گستره اي از شرق تا غرب و از جنوب تا شمال بوده و به همين دليل بخشي از آن در حره غربي، در جايي كه شهرت به سُقيا و كوه انعم دارد قرار داشته است، به علاوه دو موضع «نقب بني دينار» و «مسجدالمنارتين».97 همچنين گفته شده كه مالك بن نضر، پدر انس بن مالك، از بني حديله، خانه اي در راه مكه، در غرب مسجد نبوي و شرق عقيق نزديك مسجد سقيا داشته است. 98 چه بسا با توجه به اين اقوال در باره خانه هاي بني دينار و بني حديله در جهات مختلف مدينه، بتوان نتيجه گرفت كه قبايل ساكن در مركز مدينه، برخي متملكات و خانه هايي در اطراف مدينه داشته اند، به طوري كه گاه اين خانه در منازل قبايل ديگر بوده است، بويژه كه قبايل، خانه ها و قصرهاي خود را در ميان معامله مي كرده و با آنها به عنوان اموال منقول برخورد مي كرده اند. گاه ديه كشته قبيله ديگر را قلعه اي در منازل خودشان قرار مي دادند.99 از همين رو بعيد نمي نمايد كه بني دينار اموالي در غرب وادي بطحان داشته باشند. چه آنجا محله اصلي شان در همسايگي بني حديله بوده، به طوري كه دو سمت شمالي و شرقي و حتي جنوبي مسجد نبوي ـ ص ـ را در بر مي گيرد. گفته شده كه محله بني مبذول كه نامش عامر بن مالك بن نجار بوده، در غرب محله بني دينار قرار داشته، يعني در شرق خانه هايي كه در سمت قبله مسجد نبوي100; يعني جنوب مسجد بوده است. از محلات متعلق به انصار در سمت شمال غربي كوه سلع تا دامنه حره غربي، محله بني سلمة بن سعد بن علي بن اسد بن شاردة بن تزيد بن جـشم بن خزرج101، و محله بني سواد بن غنم بن كعب بن سلمه102، و محله بني عبيد بن عدي بن غنم بن كعب بن سلمه103 و محله بني حرام104 بوده است. در سمتي كه آنان سكونت دارند، در مقايسه با جهات ديگر مدينه، بيشترين منابع آب وجود دارد، زيرا وادي عقيق و بطحـان و قـنـات در ميـانـه آن مـي گذرد.105 بخش اعظم اين منازل در جهاتي قرار دارد كه سابقاً به عنوان يثرب معروف بوده و مهمترين قريه مدينه به شمار مي رفته است.106 محله بني سلمة بن سعد، در ميان مسجد قبلتين107 به سمت مذاذ يعني خانه هاي قصر گونه بني حرام نيز در درون حره غربي قرار داشته است.108 محله بني سلمه در اين قسمت خُربي ناميده مي شود109 كه به آن خرابا هم گفته شده است110. برخي هم نام آن را خزبـي بر وزن جـبـلـي دانستـه انـد.111 بني سواد بن غنم بن كعب بن سلمه در نزديكي مسجد قبلتين سكونت داشته اند. 112چنين مي نمايد كه منازل آنها در شرق و جنوب مسجد قبلتين امتداد داشته است. دليل اين مطلب سخن سمهودي است كه مي گويد: آنها در شرق مسجد قبلتين، مشرف به حره و در انتهاي زمين هاي مسطح (سهل) از زمين بني سلمه خانه هايي دارند113، همانطور كه خانه هايي در جنوب مسجد در پشت حره دارند.114 مقتضاي اين نقل ها آن است كه سكونتگاه بني سواد در انتهاي بخش شرقي حره غربيه از سمت شمال آن قرار داشته است.115 بني عبيد بن عدي بن غنم بن كعب بن سلمه در نزديك مسجدالخربه تا كوه دويخل سكونت داشته اند.116 در شرق منازل بني عبيد، منازل بني حرام، در مسجد قبلتين و مسجد الخربه تا زمان عمر بن خطاب قرار داشته است.117 به همين دليل، سيل در ميان بني حرام و نماز جمعه در مسجد نبوي جدايي مي انداخته است، از اين رو آنان از رسول خداـ ص ـ مي خواستند تا منازل آنها را به محلي نزديك تر منتقل كند. بعد از آن بود كه در شعبي در پايين كوه سلع در سمت غربي آن داخل شدند،118 شعبي كه بعدها به نام آنها معروف گشت به آن شعب بني حرام مي گفتند.119 سمهودي مي گويد كه در آنجا آثاري از منازل آنان و آثاري از مسجد آنها در غرب كوه سلع، سمت راست كسي كه از راه جنوب به مساجد فتح مي رود و سمت چپ كسي كه به مدينه مي رود، وجود دارد. حصن خل در نزديكي روبروي آن از سمت مغرب قرار دارد.1201- گويند كه محلي كه بعدها بصره و كوفه ساخته شد در شمار ولايات ساسانى بوده و به جهت داشتن ديرها، مزرعه ها و دساكر آباد بوده است (نكـ : تاريخ طبري، ج 3، ص 591-590 و ج4، ص41). لويى ماسينيون در باره بصره پيش از اسلام مي نويسد: دساكر هفتگانه آن مسكوني و داراي خانه هاي ثابت بوده است (نكـ : خطط الكوفة و شرح خريططها، ص 10، ترجمه عربي از مصعبي، چاپ نخست، صيدا، 1958). دساكر جمع دسكره، به مزرعه اي گفته مي شود كه كشاورزان در آن سكونت دارند. بدين ترتيب بصره پيش از اسلام داراي هفت مزرعه مسكوني نزديك به يكديگر بوده است (نكـ : خطط الكوفه، ماسينيون، پاورقي ش 1). همين وضعيت در باره كوفه نيز وجود داشته است. زمينهاي كوفه در آغاز فتوحات اسلامي، داراي سه منطقه ماليات پرداز (طسوج) بوده است (نكـ : خطط الكوفه، ص 7). طسوج نوعي تقسيم اداري ساساني است . كشور ساسانى از نظر اداري به چند استان، و هر استان به چند طسوج و هر طسوج به چند رستاق تقسيم مي شد. هر رستاق عبارت از چند قريه و مزرعه بوده است (خطط الكوفه، پاورقي 4). 2ـ احوال مكه و المدينه (احوال مكة المشرفه و المسجدالحرام و المدينة المشرفة و القبر الشريف)، نسخه خط دانشگاه رياض، ش 226) ج 2، برگ 112 ـ113 3ـ وفاء الوفا، سمهودي، ج 1، ص 177 4ـ احوال مكه و المدينه، ج 2، ص 113 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 190 5ـ تاريخ هجرة المختار (المرجاني، نسخه خطي كتابخانه عارف حكمت در مدينه) برگ 160 ; تاريخ الخميس، دياربكري، ج 1، ص 336 ; وفاء الوفا، ج 1 ، ص 177 ـ 178 6ـ مطري در وصفي كه از برخي واديهاي مدينه كرده، مي نويسد: وادي رانوناء از شمال كوه عير به سمت غرب مسجد قبا، در محلي كه «عصبه» نام دارد مي رود; آنجا منازل بني جحجبا از اوسيان است. از آنجا به مسجدالجمعه مي رسد، در آنجا منازل بني سالم بن عوف از خزرجيان است، آنگاه به وادي بطحان مي ريزد. وادي جفاف در بالاترين نقطه عوالي در شرق مسجد قباست. وادي مذينيب در شرق جفاف بالاي مسجد شمس است كه سابقا آن را فضيخ مي ناميدند. هر دوي اينها به وادي بطحان مي ريزد و در بطحان با رانوناء برخورد مي كند. آنگاه در مدينه، در غرب مصلي جريان مي يابد و همه به سمت مساجد فتح رفته با وادي عقيق در بئر رومه به هم مي رسند. وادي مهزور كه آن نيز در شرق عوالي و شمال مذينيب است از حره شرقي به سمت عريض مي رود. (نكـ : التعريف بما أنست الهجرة من معالم دارالهجرة، تحقيق محمد بن عبدالمحسن الخيال، مدينه، منشورات اسعد درابزوني، 1372 قمري ص 63 7ـ ملاحظه مي كنيد كه وضعيت تجاري و صنعتي، شرق مدينه را از ساير جهات متمايز مي كند; زيرا بازارهاي بزرگ و محله هاي تجاري در آنجا قرار دارد (نكـ : التعريف، ص 19 ـ 20 ; و نيز نكـ : مكه و المدينه، (احمد ابراهيم الشريف، قاهره، 1965) ص 288 8 ـ البداية و النهايه، ج 3، ص 203 9ـ الجواهر الثمينه، محمد كبريت بن عبدالله الموسوي (م 1070) (نسخه خطي كتابخانه اوقاف بغداد، ش177 برگ 7 10ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 215-190 11ـ تاريخ مكه و المدينه و الطائف، حسين بن علي بن مكي حنفي (نسخه عكسي كتابخانه دانشگاه رياض، ش43 برگ 49) 12ـ حره واقم: نام آن برگرفته از نام يكي از عمالقه بوده است. گفته شده: واقم نام يكي از اطم هاي (حصون) مدينه بوده كه حره به آن افزوده شده و اين كلمه برگرفته از اين سخن است كه : وقمت الرجل عن حاجته، اذا رددته، فأنا واقم ( نكـ : معجم البلدان، ج 2، ص 249، ذيل مدخل حره). 13ـ التعريف، ص 78 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 190 14ـ التعريف، ص 78 15ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 190 16ـ التعريف، ص 52 ; تاريخ مكه و المدينه و الطائف، برگ 47 17ـ السيرة النبويه، (ابن اسحاق، تهذيب ابن هشام، تحقيق محمدمحيي الدين عبدالحميد، قاهره، 1383، ج3، ص613) 18ـ التعريف، ص 19 و20; وفاءالوفا، ج 1، ص 190 و191 19ـ التعريف، ص 19 و20 ; تاريخ هجرة المختار، برگ 159 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 192-190. مشهد حمزه برابر كوه احد و در جنوب آن است (نكـ : آثار المدينة المنوره، عبدالقدوس انصاري، ص 237) 20ـ تاريخ مكه و المدينه و الطائف، برگ 479 ـ التعريف، ص 53 21 ـ التعريف، ص 53 22 ـ التعريف، ص 53 «مسجدالاجابه»: اين مسجد در شمال شرق بقيع است. كوشش كردم تا مسافت ميان آن را با بقيع به دست آورم. چيزي حدود پانصد متر است. وقتي از خيابان عبدالعزيز (شارع ستين) مي گذري، اندكي به چپ در ابتداي مسير فرعي عمارت سبيعي، باگذشت حدود دويست و پنجاه متر در راهي كج، در سمت چپ مسجد الاجابه را مشاهده مي كني كه بناي جديد آن با استفاده از سيمان و سقف آهني ساخته شده و در ميان خانه ها و اراضي فراواني است كه هنوز آباد نشده است. «عريض»: وادي اي در مدينه است كه در شمال شرقى اين شهر قرار گرفته و در آنجا آثار فراوان و نخل هاي زيادي است (نكـ : عمدة الاخبار، (احمد بن عبدالحميد العباسي، تصحيح حمد الجاسر، مدينه، منشورات أسعد درابزوني الحسيني، چاپ پنجم ص370); المدينه بين الماضي و الحاضر، (ابراهيم بن على العياشي، مدينه، منشورات المكتبة العلميه بالمدينه، دمشق، 139 ص367) 23ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 164-161 24ـ الاعلاق النفيسه، ج 7، ص 61 25ـ التعريف، ص 81-78; وفاءالوفا، ج 1، ص 198-195; تاريخ مكه و المدينه و الطائف، برگ 50 . «العهن»: چاهي است در منطقه عوالي كه اطراف آن تا ايام مطري (نويسنده التعريف) زراعت مي شده و آب فراواني داشته و هيچگاه خشك نمي شده است، نكـ : التعريف، ص62 26ـ التعريف، ص 81-78; وفاءالوفا، ج 1، ص 198-195; تاريخ مكه و المدينه و الطائف، برگ 50 27ـ مصادر بالا بعلاوه المدينه بين الماضى و الحاضر، ص 246 و بعد از آن. 28ـ التعريف، ص 60 29ـ همان 30ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 197 مال الماجشون»: به آن الماجشونيه هم گفته شده و اكنون نامش المدشونيه است. اين محل منسوب به ماجشون است و آن جايي است از وادي بطحان در نزديكي منطقه صعيب و آن جايي است در راه وادي بطحان در سمت ماجشونيه شرقي و آن نزديك منطقه بني الحارث بن خزرج است (نكـ : عمدة الاخبار، ص 353،354 و408) 31ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 198 32ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 193 و194 ; التعريف، ص 63 و64 33ـ تاريخ الخميس، ج 1، ص 336 . واقدي مي نويسد: از منطقه عوالي، بنوعمرو بن عوف اهل قبا هستند (نكـ : المغازي، ص 85) (بدون ذكر شماره جلد). 34ـ عصبه» محلي است در غرب مسجد قبا (نكـ : التعريف، ص 63 ; عمدة الاخبار، ص 372 35ـ تاريخ هجرة المختار، برگ 160 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 193 و194 36ـ التعريف، ص 80 ; تاريخ هجرة المختار، برگ 160 37ـ سمهودي مي نويسد: عمروبن نعمان بياضي خزرجي اندكي پيش از «روز بعاث» گفت: اي مردم، بياضة بن عمرو جاي بدي شما را سكنا داد، به خدا سوگند آب غسل بر سرم نخواهم ريخت مگر آن كه شما را در منزلگاه بني نضير و بني قريظه سكونت دهم. 38ـ السيرة النبويه، ج 2، ص 343 مسجدالجمعه»: اين مسجد را مسجد وادي رانوناء هم مي نامند. جاي آن دست راست كسي است كه به سمت قبا مي رود (نكـ : عمدة الاخبار، ص 170 ; تاريخ مكه و المدينه و الطائف، برگ 47). در شمال مسجد الجمعه يك اطم مخروبه است كه نامش مزدلف است و از عتبان بن مالك مي باشد. اين حصن در شرق وادي رانوناء است (نكـ : التعريف، ص 51 ; وفاءالوفا، ج 1، ص199 ; احوال مكه و المدينه، ج 2، برگ 155 39ـ التعريف، ص 51 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 199 ; عمدة الاخبار، ص 170 40ـ المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 100 قلعه قبا»: از بناهاي تركها و در نزديك مسجد الجمعه است. هم مسجد الجمعه و هم قلعه در نزديكي مسجد قبا هستند و مسافت ميان آنها با راه ماشين رو حوالي يك كيلومتر در شمال مسجد قباست. خط مستقيم ميان آنها حدود سي متر است (شايد: سيصد! متر مترجم). قلعه قبا در سمت غربي جاده آسفالته قرار دارد و چندان از مسجد الجمعه دور نيست. 41ـ تاريخ الخميس، ج 1، ص 340 42ـ التعريف، ص 79، و نكـ : احوال مكه والمدينه، برگ 50 43ـ التعريف، ص 79 44ـ وفاء الوفا، ج 1، ص 198 ; احوال مكه و المدينه، برگ 50 45ـ سنح» جايي در مدينه است (نكـ : عمدة الاخبار، ص 340-339) 46ـ السيرة النبوية، ج 2، ص 343، و نكـ : التعريف، ص 80 47ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 204 48ـ همان. 49ـ همان، ج 1، ص 207 50ـ همان، ج 1، ص 205 51ـ التعريف، ص 80 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 205 ; تاريخ هجرة المختار، برگ 161 ; المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 100، 224-220 52ـ التعريف، ص 81 53ـ السيرة النبويه، ج 2، ص 296 ; المغانم المطابه، ص 415 و416; «نقيع الخضمات» يا به نوشته مطري «نقيع الخطمات» جايي است در نزديكي مدينه (نكـ : المغانم المطابه، ص 415 و416 ; عمدة الاخبار، ص 430 . الخضمه به معناي محل مرغزار و چمن است، زميني كه در آن گياه مي رويد. 54ـ تاريخ هجرة المختار، برگ 157 . «المصلي»: منظور مصلاي عيد است كه در شرق وادي بطحان قرار داشته. رسول خدا ـ ص ـ پس از آن كه از مصلي بر مي گشت در كنار راه، در سمت مغرب در كنار راه بني زريق، به دست خود قربانيش را ذبح كرد. اكنون مسجد الغمامه در جنوب غربي مناخه و سمت مغرب مسجد النبي در مصلي قرار دارد (نكـ : التعريف، ص 55 ; آثار المدينة المنوره، ص 222 ; المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 90 55ـ السيرة النبويه، ج 2، ص 343 56ـ تاريخ الخميس، ج 1، ص 340 57ـ التعريف، ص 79 58ـ همان، ص 80 59ـ همان، ص 88 «البُصّه»: گرفته شده از: بص الماء بصاً، به معناى ترشح آب است (نكـ : عمدة الاخبار، ص 262). همچنين گفته شده: البضّه كه همان هم به معناي ترشح آب است (نكـ : المغانم المطابه، ص 30 60ـ «بقيع» همان بقيع الغرقد است و غرقد نوعي درخت است به اسم عوسج ـ درخت خارـ. آنجا گورستان مردم مدينه است. فاصله چنداني با مسجد النبي ـ ص ـ نداشته و در شرق مدينه واقع شده است. بقيع در لغت به جايي گفته مي شود كه درختاني از همه نوع در آن هست (نكـ : عمدة الاخبار، ص 275 ـ 276) ; آثار المدينه المنوره، ص 175) 61ـ عمدة الاخبار، ص 362 62ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 205 ـ 208، 213 و بعد از آن 63ـ تاريخ هجرة المختار، برگ 157 64ـ گفتني است كه تعبير «وسط المدينه او باطنها» تعبيري است كه مورخان مسلمان بكار برده اند (نكـ : تاريخ الخميس، ج 1، ص 341 ; احوال مكه و المدينه، ج 2، ص برگ 134 65ـ وفاء الوفا، ج 1، ص 208 66ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 208 67ـ التعريف، ص 75 ; تاريخ الهجرة المختار، برگ 157 «بئر بضاعه»، چاهي است با آب صاف در مدينه در ميان خانه هاي بني ساعده (نكـ : عمدة الاخبار، ص 264). امروزه اعتقاد بر اين است كه چاه مزبور در مدرسه ابي بن كعب، كه مدرسه اي براي حفظ قرآن است، قرار دارد، اين مدرسه در ميدان شمالي سقيفه بني ساعده و خيابان سحيمي (با فاصله اندكي از آن در حدود صد متر) قرار دارد.«اطم ابودجانه»: اطم به معناي حصن يا قلعه است و ابودجانه صحابي معروف از بني ساعده. يكي از مورخان محقق را اعتقاد بر اين است كه بقاياي حصن ابودجانه به صورت ديوارهايي از آن باقي مانده است. بناي موجود در بخش شمالي چهارديواري، در نزديكي كوچه اي است كه به هتل آل مدني در مدينه قرار دارد، همان كه اكنون مدرسه دختران شده و در شمال غربي چاه بضاعه است (نكـ : آثار المدينة المنوره، ص 78-75). بقاياي مزبور در سال 1398 قمري قابل رؤيت بوده است. در سمت شمال و شرق اين بنا دو راه عبور تنگي بوده كه بين آن و خانه هاي اطراف فاصله مي انداخته است. اما در جهت غربي، به خانه هاي اطراف چسبيده بوده و در سمت جنوب آن، خيابان كوچكي با نام «صياده» قرار داشته است 68ـ المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 95. «ثنية الوداع»: ثنيه در لغت به معناي گذرگاه در كوه يا تنگه است. ثنية الوداع جاي شناخته شده اي در شمال مدينه است (نكـ : آثار المدينة المنوره، ص161-159 69ـ المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 95 70ـ ناحيه سحيمي اكنون به خيابان سحيمي شهرت دارد و جهت آن در شرق از باب الشامي تا باب البصري است (نكـ : آثار المدينة المنوره، ص 157 ; المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 95، 205-204 71ـ «اصحاب العباءه» كساني هستند كه در آنجا عبا مي فروخته اند و اين بخشي از بازار قديم مدينه بوده است ( نكـ : وفاءالوفا، ج 3، ص 923) 72ـ مدفن مالك بن سنان در غرب مدينه چسبيده به ديوار شهر بوده و اكنون در محله مناخه (نام بزرگترين خيابان در غرب مدينه) قرار دارد. مدفن مزبور در سمت شرقي مناخه است (نكـ : فصول من تاريخ المدينه، ص 158 ; المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 95، 205-204 73ـ وفاء الوفا، ج 1، ص 209 74ـ همان. بنوحُديله لقب معاوية بن عمرو بن مالك بن نجار است (نكـ : التعريف، ص 78 ; وفاء الوفا، ج1، ص 209) به آنان بنوجديله هم مي گويند (نكـ : تاريخ هجرة المختار، برگ 159) همچنين گفته شده كه خذيله هم به آنان اطلاق شده (نكـ : تاريخ مكه و المدينه و الطائف، برگ 49) روشن است كه اين تفاوتها مربوط به اشكالي بوده كه در كتابت اين نام وجود داشته و به دليل عدم نقطه گذاري در صدر اول اين مشكلات پديد آمده است 75ـ وفاء الوفا، ج 1، ص 212-211. «بئر حاء»: نخلستان و چاهي بوده متعلق به ابوطلحه انصاري و برابر مسجد النبي ـ ص ـ بوده است (نكـ : التعريف، ص 58) 76ـ اين همان جايي است كه سعد بن عباده پس از درگذشت پدرش مردم را در آنجا آب مي داده است. محل آن نزديك بازار مدينه در سمت شمال بوده و «مصلي» حد جنوبي آن بوده است (نكـ : وفاءالوفا، ج1، ص209) 77ـ همان. 78ـ المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 89 و بعد از آن. «مستندر» كوه كوچكي است در شرق مدفن نفس زكيه نزديك منزلگاه حجاج شامي. (نكـ : وفاءالوفا، ج 2، ص 720). اكنون از مدفن نفس زكيه خبري نيست. 79ـ المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 89 و بعد از آن. «مستشفي الملك»: اين بيمارستان در اوائل تشكيل دولت سعودي نزديك باب الشامي تأسيس شده. (نكـ : فصول من تاريخ المدينه المنوره، ص 246) 80 ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 210 81ـ همان. «حماضه»: اكنون به حماطه شناخته مي شود، جايي است مابين مدفن مالك بن سنان تا آخر سلطانيه، باغستان مزال امروزي. ( نكـ : المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 98). مدفن مالك بن سنان در غرب مدينه چسبيده به ديوار شهر (نكـ : وفاءالوفا، ج 3، ص 923) 82ـ همان، ج 1، ص 210. «مسجدالرايه»: اين همان مسجد ذباب است و رسول خدا ـ ص ـ بر كوه ذباب نماز خوانده و قبه خود را در جنگ احزاب بر بالاي آن زده است. (نكـ : وفاءالوفا، ج 3، ص 845). و مسجد الرايه همانجاست و مراد مطري همان است. گرچه وقتي موضع آن را گفته نامش را نياورده است. او مي گويد: آن مسجد در بالاي ثنية الوداع، سمت چپ كسى است كه از راه شام وارد مدينه مي شود (نكـ : التعريف، ص 55). سمهودي مراد مطري را از اين وصف، همان مسجدالرايه مي داند. اين مسجد با سنگ بنا شده مطابق ساير مساجد عمري; يعني مساجدي كه در عهد عمر بن خطاب ساخته شده. اين مسجد منهدم شده و بار ديگر در سال 845 يا 846 ساخته شده (نكـ : وفاءالوفا، ج3، 847-845 83ـ السيرة النبويه، ابن هشام، ج 2، ص 343 84ـ التعريف، ص 77 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 210 85ـ نكـ : المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 167 86ـ التعريف، ص 77 و78 87ـ همان. 88ـ عمدة الاخبار، ص 262 ـ 263 ; المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 134 89ـ التعريف، ص 77 90ـ همان، ص 79 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 209. آنچه قابل يادآوري است آن كه عجيمي گفته است كه مسجد بني خدره، در سمت شامي بازار مدينه، نزديك سقيفه بني ساعده است ( و سقيفه كه امروز معروف است در يك مثلثي در باغي است كه در سر خيابان سحيمي از سمت غرب قرار دارد). نظر درست آن است كه مقصود بني خداره است نه بني خدره، زيرا وصفي كه او آورده با مطلبي كه در باره محله آنها گفتيم تطبيق مي كند. (نكـ : تاريخ مكه و المدينه و الطائف، برگ 49) 91ـ التعريف، ص 78 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 211 ; المدينة بين الماضي و الحاضر، ص 172-167 92ـ وفاءالوفا، ج 3، ص 961 93ـ التعريف، ص 78. مطري آنها را از طايفه خزرج دانسته كه اشتباه است، آنها بنومعاوية بن مالك بن عوف بن عمروبن عوف از اوس هستند (نكـ : وفاءالوفا، ج 1، ص 195) 94ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 213 95ـ همان. 96ـ همان 97ـ نكـ : المدينه بين الماضى و الحاضر، ص 185 «سُقيا»: برگرفته از «سقاه الغيث و أسقاه»، نام چاهي است در مدينه كه به زمين آن فُلجان گفته شده و در ميان بني حديله، در خانه مالك بن نضر پدر انس بن مالك در راه مكه، در غرب مسجد النبي، شرق عقيق، نزدك مسجدالسقيا در بيوت السقيا بوده است (نكـ : عمدة الاخبار، ص 336). بيوت السقيا همان «بقع» است و بقع «نقب بني دينار» است كه شرحش خواهد آمد (نكـ : المغازي، واقدي، ص 12، چاپ اول) «جبل انعَم» يا «انعُم»: نام ديگرش «كوه احمر» پشت مسجد المنارتين قرار داشته است (نكـ : عمدة الاخبار، ص 238).«مسجدالمنارتين»: در راه عقيق كبير، در ميان سقيا و بركه وبيك; در شرق بركه كوه احمر قرار دارد، اين مسجد مربع گونه، هفت ذراع طول و عرض دارد و فاصله ميان آن و راه، هفت ذراع است. در سال 972 جز محل دو منارش و چيزي از سنگها، اثري ديگر از آن باقي نمانده است. از تمام مسجد به اندازه يك ذراع، از همه اطراف باقي مانده، چنانكه دور محراب آن مشخص است. (نكـ : عمدة الاخبار، ص 197). «نقب بني دينار»: نقب به معناي شكافي است كه در پوست يا ديوار يا چيزي شبيه آنها به وجود مي آيد (نكـ : المعجم الوسيء ج 2، ص 952). نقب بني دينار در منطقه سقيا است كه شرحش گذشت. به آن نقب مدينه نيز گفته مي شود. محل آن در راه عقيق، در حره غربي است كه سقيا هم همانجا قرار دارد (نكـ : عمدة الاخبار، ص 432). رسول خدا ـ ص ـ ده ماه بعد از هجرت، در غزوه ذات العشيره، براي حمله به كاروانهاى قريش كه از شام بر مي گشتند از نقب بني دينار گذشت (نكـ : المغازي، واقدي، ج 1، ص 12 و13) نويسنده فرصت يافت تا در سال 1398، منطقه سقيا را بررسي كند. گفته مي شود كه منازل بني دينار درآنجا بوده است، جز آن كه آنچه باقي مانده خرابه هايي از سنگ شبيه به سنگهاي حره اي است، آن گونه كه از سنگهاي حره اطراف قابل تشخيص نيست. اين خرابه ها امروزه در جنوب غربي مدينه و جنوب ايستگاه راه آهن قديم در راه آسفالت شده عروه واقع است. اين خط حد شمالي آن است. اما كوه احمر امروزه در جنوب غرب ايستگاه راه آهن است با فاصله تقريبي يك كيلومتر، سمت چپ كسي كه از راه عروه از مدينه خارج مي شود. اين كوه كوچك و هرمي شكل است كه بر بالاي آن مخازن آب كه وابسته به عين زرقاء است قرار دارد. اگر كسي در محلي كه گفته شده در سقيا منازل بني دينار است، ايستاده باشد مي تواند درست در برابر خود، اين كوه را ببيند. 98ـ عمدة الاخبار، ص 336 99ـ گفته شده كه قلعه الخصي (بر وزن فعيل از خصا) را بني سلم كه اوسي اند، در شرق مسجد قبا بنا كرده اند، بعدها به بني منذر تعلق گرفته و اين به دليل ديه جده آنها بوده است (نكـ : المغانم المطابه، ص13) 100ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 212 ـ 213 101ـ همان، ج 1، ص 201 102ـ همان. 103ـ همان، ج 1، ص 202 104ـ خلاصة الوفاء، ص 391 105ـ التعريف، ص 53 و54 ; وفاءالوفا، ج 4، ص 1332 106ـ التعريف، ص 19 107ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 201. «مسجد قبلتين»: مسجد قبلتين با مسجد فتح (كه بر سينه كوه سلع در ناحيه غربي آن قرار گرفته) از سمت غرب فاصله دارد و بلندي مشرف بر لبه وادي عقيق قرار گرفته است. آن موضع را «قاع» مي نامند و اطراف آن چاهها و مزارعي است كه به «عرض» شناخته مي شود و در سمت قبله مزارع جرف قرار دارد (التعريف، ص 54). اما جُرْف، در سمت شمال سه ميل با مدينه فاصله دارد. آن را به اين دليل جرف ناميده اند كه گفته شده تبّع از آنجا كه عبور مى كرده گفته: هذا جرف الارض. اين مشي علماي قديم در بيان وجه تسميه مناطق است; پيش از آن نام جرف، عرض بوده است (نكـ : عمدة الاخبار، ص 288) 108ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 201 «المذاذ»: هر آنچه در غربي مجراي وادي بطحان در كناره مسجد فتح است مذاذ گفته مي شود (نكـ : المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 47) «مسجدالفتح»: بر قطعه اي از كوه سلع در سمت غربى آن قرار گرفته است (نكـ : التعريف، ص 53 ; آثار المدينة المنوره، ص127-125) 109ـ گفته شده كه رسول خدا ـ ص ـ آن را طلحه يا صُلحه ناميدند (نكـ : وفاءالوفا، ج 1، ص 201) 110ـ التعريف، ص 54 111ـ عمدة الاخبار، ص 316 112ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 201 113ـ همان . 114ـ همان . 115ـ المدينه بين الماضي و الحاضر، ص 641 116ـ وفاء الوفا، ج 1، ص 202 « مسجد الخربه»: اين مسجد از آن بني عبيد بوده و منازل آنها اطرافش قرار داشته است (نك: عمدة الاخبار، ص 207). اما كوه دويخل : نام ديگرش كوه بني عبيد است و در نزديكي آن كه كوچك ديگري متعلق به همانهاست با نام كوه بحينه ، در غرب بني حرام ، در سمت غرب مايل به شمال. كسي كه از سمت مساجد فتح به مسجد قبلتين مي رود از منازل آنها عبور مي كند (عمدة الاخبار، ص 207). امروزه كوه بحينه به « ضلع عقاب» شناخته مي شود (نك : المدينة بين الماضي و الحاضر، ص 58 و 59) 117ـ خلاصة الوفاء، ص 391 ؛ عمدة الاخبار، ص 207 118ـ وفاء الوفا، ج1 ،ص 203؛ و نك : خلاصة الوفاء، ص 391 119ـ وفاء الوفا، ج1 ،ص 203 120ـ همان ، ج1، ص204 «حسن خل»: اين مكان كه به قصر خل هم مشهور است در غرب بطحان قرار دارد و گفته شده در ايام معاويه ساخته شده تا حصني براي مردم مدينه باشد. نامش هم از ان روي « دخل» مي نامند ( نك : وفاء الوفا، ج 4، ص 1289) اعتذار! در مقاله «حكم فتحراه حجاز» كه در ص 68 فصلنامه «ميقات حج » شماره 15 چاپ شده ، سطر پنجم بدين صورت اصلاح مي شود: تا اعتزاي آن بدلت ازهره او باشد...