يادداشت هاي سفر به خانه خدا(1) - خاطرات از حج بین سال های 1000 تا 1200 هـ . ش. نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاطرات از حج بین سال های 1000 تا 1200 هـ . ش. - نسخه متنی

رسول جعفریان، یوسف ناگوا چانگ، محمد آصف فکرت؛ ترجمه: رضا مراد زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يادداشت هاي سفر به خانه خدا(1)

يوسف ناگوا چانگ1 / رضا مراد زاده2

سال ها پيش سفري به چين داشتم كه در آن سرزمين نوشته اي بسيار تاريخي و ارزشمند در باره سفر يكي از دانشمندان و متفكران مسلمان آن ديار به نام روح الدين «ماده شين» ملقب به «فوچو» به دستم رسيد. فتوكپي آن را با خود به ايران آورده، به فارسي ترجمه كردم. متن اين سفرنامه به سبك نثر قديم زبان چيني است و چون زبان چيني مشكل ترين زبان دنيا است، لذا ترجمه اين متن نيز دشوار و وقت گير بود.

اين متن نسبتاً طولاني را در سه شماره تنظيم نمودم كه قسمت دوم و سوم نيز در شماره هاي بعد به چاپ خواهد رسيد. اميد است مورد توجه و عنايت خوانندگان مجله وزين «ميقات حج» قرارگيرد.

سخن نخست:

ماده شين3 (1794 تا 1874م) ملقّب به «فوچو»4 يكي از دانشمندان و متفكران بزرگ مسلمان و پرآوازه سرزمين چين است. نام ديني وي را «يوسف» و «روح الدين» ذكر كرده اند. ما در اين نوشته از او بيشتر با نام «روح الدين مافاچو» ياد خواهيم كرد. مافاچو به همراه وانگ داي يو5 (1584 تا 1670م)، يوسف ماجو6 (1640 تا 1711م) و ليوجي7 (1655 تا 1745م) چهار انديشمند و مترجم بزرگ كتاب هاي ديني و اسلامي چين در دوران فرمانروايي دودمان چينگ8 (1616 تا 1911م) محسوب مي شوند.

روح الدين مافاچو در طول حيات هشتاد ساله اش بيش از سي جلد كتاب را ترجمه و تأليف كرد. بيشتر آثار و نوشته هاي وي درباره اصول، احكام، فقه، شريعت، فلسفه، تاريخ اسلام، قرآن و علوم قرآني، دستور زبان عربي، علم معاني و بيان، شرح و تفسير كتاب هاي سه متفكّر بزرگ اسلامي سابق الذكر چين است. برخي از اين آثار به زبان عربي و فارسي و برخي ديگر به زبان چيني نوشته و تدوين شده اند.

مافاچو نخستين شخصيت مسلمان در سرزمين چين بود كه بيست جزء از قرآن كريم را به زبان چيني ترجمه كرد. عنوان چيني آن «بائومينگ ژِن جينگ ژي جيه»9(ترجمه اي مستقيم از قرآن كريم) نام دارد. متأسفانه نسخه اصلي دست نويس اين ترجمه گران بها در درگيري ها و لشكركشي هاي داخلي چين بر اثر آتش سوزي از بين رفت و اكنون تنها ترجمه پنج جزء اوّل قرآن مجيد در اختيار ما قرار دارد. ترجمه گزيده وي نخستين تلاش براي ترجمه كامل قرآن كريم در سرزمين چين محسوب مي شود.

يكي ديگر از آثار مهمّ روح الدين مافاچو «يادداشت هاي سفر به خانه خدا» يا «يادداشت هاي سفر مكّه» نام دارد. اين رساله يا كتاب كوچك در واقع سفرنامه حجّ وي به شمار مي رود و حاوي شنيده ها و ديده هاي اين دانشمند و متفكّر شهير عصر چينگ در گردش و سياحت از جهان اسلام و ممالك عرب است.

اين رساله داراي محتوايي تاحدّي غني و ارزشمند و يك سند تاريخي گرانبها است. گفته مي شود پژوهشگران و محقّقان خارجي كه در زمينه اسلام در چين بررسي و تحقيق كرده اند، اين اثر را بيش از ديگر آثار مؤلّف ستوده اند.

اين سفرنامه مختصر، بي ترديد يكي از نادرترين و معتبرترين متن ها و سندهاي تاريخي سفر مسلمانان چين براي زيارت خانه خدا در اواسط قرن نوزدهم ميلادي به شمار مي رود. از تاريخ ورود و گسترش اسلام در سرزمين چين بيش از يك هزار و سيصد و پنجاه سال مي گذرد و مسلماً تعداد زيادي از مسلمانان اين ديار با تحمّل رنج و مرارت و مشقّت فراوان از مسيرهاي دريايي و زميني «جاده ابريشم» به زيارت حرمين شريفين در جزيرة العرب رهسپار شده اند. امّا متأسّفانه به دلايل گوناگون، هيچ اثر و سند مكتوب در خصوص كمّيت و كيفيّت اين سفرها در دسترس نداريم. از اين رو، اين كتاب كوچك به عنوان اوّلين متن قديمي مكتوب و ارزشمندترين سند فرهنگ حجّ مسلمانان چين توانسته است گوشه اي از اين كمبود و خلأ را جبران كند.

مافوچو تمام ديده ها و شنيده هاي سفر زيارت خانه خدا; از قبيل آثار باستاني و تاريخي، خرابه هاي روزگاران قديم، سيماي واقعي آثار تاريخي برجاي مانده و همچنين شرايط طبيعي و آداب و رسوم اجتماعي مردم آن مناطق را ثبت كرده است. اين كتاب كوچك همچنين وضعيت رفت و آمدها و ارتباطات دريايي و زميني كشور چين با سرزمين هاي اسلامي ـ عربي و ممالك آسياي غربي در دهه پنجاه قرن نوزدهم ميلادي را به تصوير كشيده است.

مطالب اين جزوه هنوز با گذشت يكصد و شصت و پنج سال براي مطالعه و تحقيق در خصوص سير تحوّلات و تكامل جغرافيايي، آمد و رفت ها و ارتباطات و نيز سياست ها و برخوردهاي انساني، از اهمّيت و ارزش تاريخي قابل ملاحظه اي برخوردار است.

حج فريضه اي از فريضه هاي الهي و چهارمين ركن از اركان اسلام است. حج بزرگترين و شكوهمندترين و گسترده ترين گردهمايي مؤمنان و مسلمانان سرتاسر جهان است. زيارت خانه خدا و آرامگاه رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) به عنوان يك فريضه الهي در قرآن كريم و احاديث نبوي مورد تأكيد و تشويق قرار گرفته است. قرآن كريم در بيان اهمّيت و ضرورت زيارت بيت الله الحرام با تأكيد چنين مي فرمايد: { وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً} . (آل عمران: 97)

پيامبر بزرگوار اسلام(صلي الله عليه وآله) نيز درباره سير و سفرهاي معنوي چنين فرمود:

«لا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلاَّ إِلَي ثَلاثَةِ مَسَاجِدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَسْجِدِي هذا وَ الْمَسْجِدِ اْلأقْصي».

«سفرها جز با سفر به سه مسجد: مسجدالحرام، مسجد من (مسجدالنبي) ومسجد الاقصي كامل و استوار نمي گردند.»

روح الدين مافاچو مسلمان معتقد و مخلص و دانشمند پارساي چين در پيروي از فرمان خداوند متعال و فرمايش رسول گرامي(صلي الله عليه وآله) در سال 1257 هجري قمري برابر با سال 1841 ميلادي براي زيارت حرمين شريفين و مسجدالأقصي و نيز كسب دانش و علوم ديني و معارف اسلامي عازم سفري دراز مدّت شد. اين سفر زيارتي و نيز علمي و پژوهشي هشت سال به طول انجاميد. وي پس از بازگشت به چين، خاطرات خود از اين سفر را به زبان عربي به رشته نگارش درآورد.

سال ها بعد يكي از مريدان و شاگردان وي به نام «مآ اَن لي»10 (1820 تا 1899م) اين اثر را از زبان عربي به زبان چيني با عنوان «چائوجين توجي»11 (يادداشت هاي سفر به خانه خدا) ترجمه كرد. متن اين اثر به سبك نثر قديم چيني ترجمه و تدوين شده است. اين ترجمه در سال 1861 ميلادي در شهر «كون مينگ»12 در ايالت «يون نان»13 واقع در جنوب غربي چين با استفاده از چاپ چوبي طبع و منتشر گرديد.

مترجم اين كتاب كوچك «مآ اَن لي» ملقّب به «جينگ جاي»14 از اديبان و دانشمندان چيره دست و ماهر در زبان و ادبيات چيني بود. توانايي ادبي اين متفكر مسلمانِ ايالت يون نان در آن روزگار نادر و گرانبها و تحسين برانگيز به شمار مي رفت. او بعدها به محضر مافاچو شرفياب شد و تمام توان خود را صرف مطالعه و تحقيق در منابع و علوم اسلامي كرد. اكثر آثار و كتاب هاي مافاچو توسط خودش به صورت شفاهي انشا مي شد و به كمك مآاَن لي و شاگرد ديگر وي به نام «مآكاي كِه»15 به صورت مكتوب ترجمه و نوشته مي شد. اين نوشته ها را پس از اصلاح و تنظيم بر روي الواح چوبي حكاكي و چاپ مي كردند.

از برخي اسناد تاريخي خارج از كشور چنين برداشت مي شود كه پس از شكست مبارزات مسلمانان ايالت يون نان به رهبري مافاچو عليه فرمانروايان دودمان چينگ، مآ اَن لي نيز به شهر پكن پناه برد و در آنجا سِمَت مترجم چيني و عربي سفارت فرانسه در چين را بر عهده گرفت.

مآاَن لي در «يادداشت الحاقي» خود پس از پايان ترجمه چيني رساله «يادداشت هاي سفر به خانه خدا»، توضيحات مختصري در خصوص زندگي نامه، مقصود و جريان پيدايش اين رساله ارائه كرده و براي اين اثر ارزش و اهمّيت زيادي قائل شده است.

مآاَن لي در «يادداشت الحاقي» خود چنين مي نويسد:

اين رساله اي است كه استاد عالي قدرم فوچو خود درباره مسير رفتن به زيارت خانه خدا روايت و تعريف كرده است. استاد فوچو اهل شهر «تاي خه» 16 در ايالت يون نان است. در دوره نوجواني يتيم شد. در زيركي و ذكاوت و هوش بر ديگران برتري داشت. داراي همّت بلند و آرزوهاي شگفت بود. معرفت و دانايي را از خانواده به ارث برده بود. در آن روزگار شخصيتي مشهور و نامدار بود. او با شجاعت و دليري، ايالت «شان شي»17 و «سي چوان»18 را زيرپا درنورديد تا دانش وسيع و فراوان در خصوص كتب ديني به ويژه قرآن كريم و نيز كتب تاريخ چين كسب كند. پس از بازگشت، بلافاصله محافل درس براي تعليم و آموزش (معارف اسلامي) در مناطق مختلف داير كرد. بعد از سياحت و گردش در سرزمين وحي، در اطراف و اكناف (ممالك ديگر) به جستجو پرداخت و به آموختن دانش و گردآوري كتاب هاي ديني مشغول شد. با امير مكّه، مقامات عالي رتبه گوناگون، عالمان ديني و متفكّران و دانشمندان، طبيبان، منجّمان و ستاره شناسان و مأمورانِ مشغول به رصد ستارگان، طلاب علوم ديني و پيروان مذاهب و فرقه هاي گوناگون اسلام ملاقات كرد. به هر سرزمين و كشوري كه مي رسيد آداب و رسوم و موسيقي و قوانين و مقرّرات و شرايط طبيعي و آداب و رسوم اجتماعي مردمان آن مناطق به روشني در برابر چشمان وي نمايان مي شد، و همزمان كتاب هاي شگفت انگيز گوناگوني را خريد تا با خود به خانه (چين) برگرداند كه تا آن زمان چينيان (مسلمان) نديده بودند و از آن اطلاع نداشتند. قبل از استادم افراد ديگري نيز به سفر زيارت خانه خدا رفته بودند، امّا چيز زيادي درباره پيدايش و وجود فرقه هاي مذهبي آيين ما (اسلام) نشنيده بوديم، و نمي دانستيم كه شباهت ها و مغايرت هاي قوانين و مقرّرات سرزمين هاي شرق و غرب (جهان اسلام) و نيز نظام ساختار حكومت چهار خليفه چگونه بوده است و نيز نمي دانستم كه احكام ممنوعه سياسي و مذهبي ديگر ممالك چيست. اينگونه موارد را هيچ كس نمي دانست. تنها استادم آنچه را از سرگذرانده به دقت ثبت و ضبط كرده است، هر بار كه با افراد بي اطلاع در خصوص منظره و دورنماي مكّه و كعبه صحبتي و بحثي به ميان مي آمد، آن صحبت خستگي ناپذير و هيجان آور مي شد. اين كتابچه در مورد كتاب هاي قوانين و احكام ديني و مقرّرات شرعي آگاهي و معلومات بيشتر و بهتر و گفته هاي محكم و قابل اعتمادي دارد. كتاب «كنفوسيوس» مي گويد:

«خوشبختي و سعادت هر انسان به شگون و تقديرش وابسته است.» استادم در اين سفر هم تكليف و فريضه الهي خود را انجام داد و هم با استفاده از كتاب آسماني و كتب و آثار ديني راه پيامبر و آيين مقدّس اسلام را تبيين و روشن ساخت، تا دانشمندان و عالمان (مسلمان) چين را از اساس و اصول دين اسلام و وسعت سرزمين نياكان خويش با خبر و آگاه سازد. اين رساله براي پاسخ به پرسش هاي گوناگون عامّه مردم سودمند است.

اكنون رخدادهاي سفر استاد به مناطق و سرزمين هاي عربي را مخصوصاً ترجمه مي كنم، تا هم خستگي راه دراز و رنج سفر طولاني استادم در معرض ديد عموم قرار گيرد، و هم عامّه مردم (مسلمان) با مسير رفتن به زيارت خانه خدا آشنا شوند.»

زيارت خانه خدا در اصل يكي از فرايض پنجگانه دين اسلام است. «ليوجي»19دانشمند شهير مسلمان چين در كتاب «تيئن فانگ ديئن لي»20 (آداب و احكام دين آسماني) مي نويسد:

«چون مسافرِ خانه خدا، كعبه را شخصاً زيارت كند و به وطن خويش برگردد; مانند آن است كه از نو (پاكيزه) متولد شده باشد.» اين وظيفه هر مسلمان است كه صرف نظر از مكان اقامت، دوري يا نزديكي راه و مسافت، در طول عمر خود يك بار خانه خدا، در مكّه معظمه را زيارت كند، به آثار مقدّس آن اداي احترام كند، و به زيارت آرامگاه پيامبر برود و به آن نيز اداي احترم كند، تا معنا و مفهوم «زندگي تازه و بازگشت به خويشتن» را درك نمايد.

البته در صورت بروز شرايط ويژه اي مانند «بسته بودن راه، نداشتن استطاعت مالي و توشه راه، عدم رضايت پدر يا مادر، معلوليت و ناتواني و از كار افتادگي» مي توان اين «فريضه آسماني» را انجام نداد.

بي ترديد روح الدين مافاچو به عنوان يك مسلمان معتقد ومخلص، با هدفِ انجام فريضه زيارت خانه خدا، راهي سفر شده است، امّا او اين سفر معنوي را با يك اقدام واقعي و حركت مشخص ديگر پيوند مي زند. از اين رو، اين سفر طولاني تنها يك حركت كاملا خالص و محض براي زيارت خانه خدا نبود، بلكه يك اقدام و حركت علمي با كسب نتايج مهمّ و دستاوردهاي بسيار با اهميت در تمام زندگي او محسوب مي شود.

مافاچو با كوله باري از تجربه، آوازه و شهرت به موطن خود بازگشت و با ستايش و تحسين عميق شخصيت هاي مسلمان و غير مسلمان چين در آن روزگار روبرو شد. وي مي گويد:

پس از پشت سر گذاردن مرارت ها، سختي ها و رنج هاي فراوان در طول هزاران كيلومتر، و بعد از مدّت هشت ـ نه سال بحث و تبادل نظر براي يادگيري و آموختن از ديگران و زدودن كاستي ها و نواقص همديگر، كتاب هايي را كه در سرزمين چين وجود نداشت را با چشم خود ديدم و نام فرقه هايي را كه در چين رايج و شايع نبودند با گوش خود شنيدم...

زيارت بيت الله الحرام و زيارت آرامگاه پيامبر و آداب و سنن و نيز رفتارهاي نيك و پسنديده برجاي مانده از آن روزگار، دل كندن از آن محيط را برايم دشوار مي كرد، و نيز مدّت هشت سال در حلقه درس عالمان و دانشمندان نامدار آن روزگار حاضر شدم و اين دانش اندوزي بر عمق و ژرفاي دانش و معرفت و دانايي من افزود...

آزاد و فارغ البال با امير و مقامات بلند پايه مكّه ديدار مي كردم و دور هم جمع مي شديم، روزگار سپري مي شد و به تدريج آداب و رسوم و سننِ برجاي مانده از پيامبر را فراگرفتم و بردانش و بهره عقلي ام افزودم. در مجموع مطالب برخي كتاب هاي قديمي (اسلامي) موجود در چين به هنگام مطالعه برايم واضع نبودند، در ممالك اسلامي به مطالعه و بررسي پرداختم و نقاط مبهم برايم روشن شد. با اين همه، كتاب هاي ديني ارزشمند و آثار گوناگوني را به همراه خود حمل كردم و به خانه (چين) برگشتم.»

روح الدين مافاچو در چهل و هفت سالگي يعني دوران سالخوردگي عازم زيارت خانه خدا شد. البته پيش از اين، وي براي كسب دانش در ايالت «شان شي» و «سي چوان» به مسافرت و سياحت پرداخته و در حلقه درس آخوند بزرگ «جو ليانگ جون»21 از شاگردان نسل چهارم استـاد بـزرگ «هـودنـگ جـو»22 (1522 تا 1597م) بنيانگذار مكتب كلامي ايالت «شان شي» مشغول تلمّذ و يادگيري دروس و كتب علوم اسلامي شده بود. در كسب دانش و معارف ديني به دستاوردهاي ژرف و بزرگ دست يافت و در ايالت «يون نان» از شهرت و آوازه بلندي برخوردار شد. وي مي گويد:

«چون دوران پيري و سالخوردگي را نزديك ديدم، و هنوز حقيقت و دانش ناب را كسب نكرده و با معلم و مرشد كامل و معروف به ندرت سروكار داشتم، لذا از جنوب ايالت يون نان به راه افتادم، و منطقه كوهستاني «لينگ بيائو»23 را پشت سرگذاشتم و با عبور از روي اقيانوس ها به زيارت خانه خدا رفتم.»

اين نكته ها نشان مي دهند كه سفر حجّ مافاچو تنها به زيارت خانه خدا منحصر نبود، بلكه وي عمدتاً براي جستجوي «حقيقت» و ديدار با «استاد و مرشد كامل» عازم خانه خدا شد. اين مسأله امري غير قابل شكّ و ترديد است.

در راه مكّه

روح الدين مافاچو در رساله «يادداشت هاي سفر به خانه خدا» درباره آغاز سفر خويش چنين مي نويسد:

«در روز بيست و دوّم ماه شوّال 1257 هجري قمري برابر با بيست و يكمين سال از فرمانروايي امپراتور «دائو گوانگ»24 از دودمان چينگ، با خلوص نيّت عازم سفر زيارت خانه خدا شدم. همه بازرگانان به سوي شهر «آ وا»25 حركت مي كنند... و از راه «جينگ دونگ»،26 «پو اِر»،27 «سي مائو»28 عبور مي كنند.

روز شانزدهم ماه ذي قعده از سرحدّات چين گذشتم. با عبور از يك شهر بزرگ به نام «جيو لونگ جيانگ»،29 در ساحل يك رود بزرگ منزل كردم.

روز دوّم ذي حجّه به يك شهر بزرگ به نام «مِن جينگ»30 از توابع شهر «آ وا» رسيدم. روز دوازدهم به يك شهر بزرگ ديگر به نام «مِن ناي»31 رسيدم و در آنجا پنج روز اقامت كردم. روز سي ام به شهر «هو بو»32 وارد شدم، اين شهراقامتگاه تجّار و بازرگانان است. امروز آخرين روز سال است.

روز دوّم ماه محرّم سال 1258 هجري برابر با سوّمين روز ماه نخست از بيست و دوّمين سال فرمانروايي امپراتور دائوگوانگ از شهر «هو بو» عازم سفر شدم. پس از دو روز به شهر «لو جوئه»33 رسيدم، بازرگانان نيز در اين مكان توقّف مي كنند. نُه روز در اين شهر ماندم. با تجّار و بازرگانان زيادي خداحافظي كردم. به همراه تعداد زيادي مستخدم و كلفت از راهي كوچك و باريك هشت روز پياده روي كرديم. روز بيست و دوّم محرّم به شهر «آ وا» رسيدم. اين شهر پايتخت سلطان است. مردم محلّي، شهرِ خود را «باي پانگ»34 خطاب مي كنند. به زبان عربي آن را «باي اِر پانگ»35 (بئر بانك) مي نامند، در اين شهر بيشتر مسلمانان و مؤمنان، پيرو مذهب حنفي و عدّه كمي پيرو مذهب شافعي هستند. مردم «باي پانگ» به گويش محلّي تكلّم مي كنند. مسلمانان از استعمال واژه هاي دوستانه خوشحال و شادمان مي شوند. مسلمانان از كاربرد زبان دوستي يا زبان دكني نيز خرسند مي گردند. آن را زبان سرياني نيز مي نامند. شمار مؤمنان حدود سه هزار خانوار است، هجده روز در اين شهر اقامت كردم، سلطان از شهر يانگ گونگ36 مراجعت كرد. او مرا به حضور پذيرفت.»

متن تاريخي پيشگفته، به روشني نشان مي دهد كه سفر حجّ مافاچو از طريق «راه جنوب» چين آغاز و از ايالت يون نان وارد ميانمار (برمه سابق) شده است.

در سال 1841 ميلادي برابر با 1257هجري قمري، بوي باروت و زبانه هاي جنگ ترياك ميان چين و انگلستان فروكش نكرده بود، و هنوز راه حمل ونقل دريايي چين با خارج به وسيله ارتش متجاوز انگلستان مسدود و محاصره شده بود. عبارت: «در آن زمان راه دريايي باز و قابل عبور نبود، و افراد به صورت دسته جمعي يا انفرادي با عزم و همّت عالي راهي سفرهاي طولاني مي شدند.» مؤيّد مطالب پيشين است. لذا هركس ناچار بود براي خود راه جديدي باز كند.

با عبور از سمت غرب ايالت يون نان به سوي منطقه «شي شوانگ بَن نا»،37 به «سرزمين باران هاي بدبو و مِه هاي وحشي» مي رسيم.

در كتاب «تاريخچه دفاع مرزي يون نان» نيز چنين آمده است:

و چون از شهر «چه لي»38 (جيو لونگ جيانگ) به سوي شهر «لو يي»39 تغيير جهت دهيم و از دروازه آن شهر خارج شويم، پس از طي 290 «لي»40 به شهر «مِن گِن»41 (مِن جينگ) مي رسيم، و پس از طي 1200 «لي» ديگر به شهر مهمّ «آ وا» (مندالي يا ماندلايي = مقر اوّليه حكومت ميانمار) مي رسيم...

روز هفتم ماه صفر، از «آ وا» عازم سفر شدم، با يك كشتي «حامل مِس» از روي رود بزرگ سفر كرديم، مس را از بازرگانان چيني خريداري كرده بودند، هفده روز روي رودخانه بوديم، در روز بيست و ششم ماه صفر به شهر «يانگ گونگ» رسيديم، اين شهر در كنار دريا است و دورترين نقطه مرزي از آ وا محسوب مي شود. افراد ماوراء بحار (خارجيان) سرزمين آ وا را «لانگ گونگ»42 خطاب مي كنند. من پنج ماه در اين شهر اقامت كردم. در انتظار ورودِ كشتي «چون دِه»43 (جُدّه) بودم. نام آن كشتي «كلا نا دي» بود. چندين ماه از سال مي گذرد، مي گفتند درياي هند در سه ماهه آخر سال به شدّت متلاطم و طوفاني مي شود; به طوري كه نمي توان در آن كشتيراني كرد. در منزلي در شهر «يانگ گونگ» اقامت كردم. اين خانواده اهل سورات بودند، نام او ملاّ هاشم و بسيار ميهمان نواز بود.»

روح الدين مافوچو از طريق جادّه وسيع ارتباطي آن روزگار وارد ميانمار شد، و سپس با «كشتي حاملِ مس» سفر كرد. در رود ايراوادي (رود بزرگ) به سوي شرق بادبان ها را كشيدند و مستقيماً با كشتي به سوي رانگون (يانگ گونگ) رفتند.

از كشتي راني يك كشتي حاملِ مسِ خريداري شده از تجار چيني بر روي رود بزرگ ايراوادي مي توان به اين نكته پي برد كه غالباً مبادلات تجاري و رفت و آمدهاي بازرگاني ميان چين و ميانمار برقرار بوده است.

در كتاب «تاريخ پايتخت امپراتوري چيان لونگ»44 چنين آمده است:

«محصول عمده صادراتي چين به كشور ميانمار ابريشم خام بود و در مرتبه بعدي مي توان از اقلام ديگري مانند مس، ديگ آهني، پارچه هاي حرير و اطلس، پتوي نمدي، ظروف چيني، توتون، تنباكو و چاي نام برد. صادرات ميانمار به چين نيز شامل كهربا، پشم سبز، پنبه، عاج فيل، شاخ گوزن، نمك و ماهي بود. كار تجارت رسم ديرپايي ميان چين و ميانمار است كه تاريخ آن به زمان هاي بسيار دورتر نيز برمي گردد.»

واژه «افراد ماوراء بحار» در عبارت: «افراد ماوراء بحار آن را «لانگ گونگ» مي نامند. نيز اشاره به «انگليسي ها» دارد.

زماني كه امپراتوري بريتانيا نخستين بار در سال 1825 ميلادي نبرد تجاوز كارانه اي عليه ميانمار به راه انداخت. دولت ميانمار مجبور به امضاي «قرار داد يانگ دا بو»45 شد. و مناطق «آ لا كان»46 و «دي نا شي لين»47 به انگلستان واگذار گرديد، و دلتاي رود ايراوادي نيز به قلمرو نفوذ بريتانيا تبديل شد. انگلستان براي نابودي ميانمار و وصول به هدف نهايي خود; يعني تأسيس يك مستعمره جديد، اقدام به دومين جنگ تجاوزكارانه عليه ميانمار كرد. اين نبرد در سال 1852 ميلادي به وقوع پيوست و روند تبديل ميانمار به مستعمره انگليس را سرعت بخشيد.

«روز بيست و يكم ماه رجب، از «يانگ گونگ» عازم دريا شديم، چون باد موافق و مساعد نبود، چهل روز در كشتي بوديم. در مواقع عادي در پانزده روز به مقصد مي رسد. روز سوّم ماه رمضان، به يك شهر بزرگ، از سرزمين هند رسيديم، تمام شهرهاي اين سرزمين بسيار بزرگ هستند. نام ديگر سرزمين آن بنگال و نام شهر آن كلكته است. اين مناطق زير نظر انگليسي ها اداره مي شود. اين شهر ديوارهاي سنگي حجاري شده مرتفع با لبه هاي كنگره دار و برآمده دارد. سوداگران و بازرگانان در يك نقطه معين گردهم مي آيند. زبان مردم آن دكني است. اين سرزمين، مسلمان، ويشنويي يا بوداپرست نيز دارد. مجوسي و افراد مسيحي كاتوليك و پارسي هم دارد. مسلمانان زياد كتاب هاي ديني و تمام كتاب آسماني قرآن را چاپ و منتشر مي كنند. من در اين شهر (كلكته) چهار ماه اقامت كردم، در انتظارِ ورود كشتي «مو كِه»48 (مكّه) بودم. صاحب كشتي آدم خيرخواه و مهرباني بود. به افراد نقاط دوردست، بيشتر دوستي و مهرباني مي ورزيد. نام او «فلاح» و نام كشتي «جهاز سليمان» بود.»

روح الدين مافوچو به خاطر انتظار براي ورود به كشتي جُدّه (چون دِه)، بيش از چهار ماه در شهر كلكته هند و بنگلادش (بنگال) توقّف كرد. رونق و شكوفايي كاذب شهر كلكته كه داراي «ديوارهاي سنگي حجاري شده مرتفع با لبه هاي كنگره دار و نيز مركز گردهم آيي بازرگانان» بود، بر پايه هاي چپاول و اسارت مردم و سرزمين آن سامان به دست قدرت استعماري انگلستان برپا شده بود. قدرت استعماري بريتانياي كبير به سوي قارّه آسيا پيشروي كرد و هدف عمده آن تسخير سرزمين هندوستان بود. البته نخست بنگلادش (بنگال) را تصرف كرد. كلكته يكي از دژهاي عمده اشغالي بود كه ثروت و دسترنج صدها ميليون مردم زحمتكش هندوستان از طريق اين شهر بندري به طور مداوم به انگلستان انتقال مي يافت. استعمارگرانِ زيرك تر از كيمياگران، ثروت و منابع هنگفت سرزمين هند را بدون پرداخت حتّي يك شيلينگ چپاول و غارت كردند. سرانجام به سبب همين گونه ستم و استثمار بي رحمانه و بي عدالتي شديد اجتماعي، قيام سهمگين و خيزش بزرگ مردم هندوستان عليه انگليسي ها در سال 1856 ميلادي آغاز شد.

اديان سرزمين هند همواره در جهان به پيچيدگي و بغرنجي معروف اند. اشاره مافاچو به اديان بودايي (ويشنويي)، زرتشتي (مجوسي)، مسيحيت كاتوليك و اسلام تنها به چند مذهب و آيين متداول و رايج اشاره دارد. آيين بودايي شش قرن قبل از ميلاد مسيح، در هند به وجود آمد. ويژگي جامعه برده داري هندوستان آن بود كه طبقه اشرافي برهمن از «سيستم طبقاتي» برتر و مستحكم بهرمند بودند، و از جايگاه امتيازات ويژه در نظام برده داري برخوردار بودند و آن را در انحصار خود داشتند. آيين بودايي جرياني عليه طبقه اشرافي برهمن بود. اشاعه و ترويج تعاليم «برابري همه مخلوقات» از نظر روحي و معنوي، خودسازي فردي و عدم ذبح حيوانات و جانداران و نيز عدم از بين بردن نباتات مي تواند پيرو آيين بودا را به وادي «نيروانا» كه مرحله كمال محض است، نايل گرداند. هدف آيين بودايي رياضت نفساني و رفتار زاهدانه، رهايي از قيد اميال و شهوات و نفس اماره و دوري از جدل و نزاع استوار است. «آ يو وانگ»49 (آشوكا، ؟ تا 232 قبل از ميلاد) پادشاه دودمان طاووس در ايالت «مو جيه تا»،50 آيين بودايي را به عنوان دين رسمي سرزمين خود اعلام كرد. او در سايه حمايت حكومت، راهباني را براي تبليغ و ترويج آيين بودايي به كشورهاي آسياي مركزي و آسياي جنوب شرقي گسيل داشت.

آيين زردشتي كه احكام و آداب عبادت آن در كتاب «اوستا» گرد آوري و نگهداري مي شود. بر اين عقيده است كه در جهان دو عنصر و اصل متضاد «تاريكي» و «روشنايي» در حال تقابل و نزاع هستند، و آتش مظهر نيكي و روشنايي است. از اين رو، مراسم عمده ديني آنان پرستش «آتش مقدس» است. در اواخر قرن ششم ميلادي، داريوش اوّل آيين زرتشت را دين رسمي سرزمين ايران اعلام كرد. آيين زردشت در قرن ششم ميلادي در دوره حكومت دودمان «جنوب شمال» وارد خاك چين شد.

آيين مسيحيت كه در مناطقي از ايران و هند و بنگال رواج يافته بود، نيز به عنوان يك «متاع وارداتي» در راستاي گسترش استعمار به سوي مشرق زمين وارد سرزمين هندوستان شد. در اواسط قرن هشتم ميلادي، سرزمين هاي خلافت اسلامي با استفاده از «جهاد» به طور مداوم به سوي خارج از مرزهاي خويش گسترش يافت و در نتيجه سربازان، بازرگانان و آيين اسلام پشت سر هم وارد هندوستان شدند. اين آيين وارداتي نيز چندين بار به توسعه و گسترش خود ادامه داد و سرانجام در برابر آيين بودايي پرورش يافته در خاك هند به جايگاهي مساوي و برابر دست يافت و به يك دين سنّتي مؤثّر در هند تبديل گرديد.

در سال 1884 ميلادي، نورالدين «مآ ليان يوان»51 آموزگارِ باآوازه مراكز علوم اسلامي در چين و از شاگردان نسل دوّم مافوچو براي تدريس به هند رفت و كتابش با نام «توضيح»52 (شرح العقائد النسفيه) را به زبان عربي در سرزمين هند و بنگال چاپ و منتشر كرد و اين اثر، نمونه زيبايي از مبادلات فرهنگي و علمي ميان چين و هندوستان محسوب مي شود و مُهر تأييدي بر عبارت مذكور در رساله «يادداشت هاي سفر به خانه خدا» است كه مي گويد:

«مسلمانان زياد كتاب هاي ديني و تمام كتاب آسماني قرآن را چاپ و منتشر مي سازند.»

«در روز سوّمِ ماهِ نخست از سال بيست و سوّم فرمانروايي دائو گوانگ (فصل بهار در شرق و غرب جهان) برابر با دهه اوّل ماه صفر سال 1259 هجري قمري، از روي دريا ابرهاي گلگون يكنواختي را در ناحيه باختري مشاهده كردم. پس از آن به جزيره سيلان رسيديم، در اين جزيره كوه «سـاي لانـگ گـو بـو»53 و محلّ هبوط حضرت آدم ابوالبشر، نياي نخستينِ بشريت و نيز آثار جاي پاي حضرت آدم موجود است. برخي مي گفتند، آرامگاه حضرت آدم نيز در آنجا است. پس از چند روز، به «ماي لاي بو»54 رسيديم، اين سرزمين مستعمره انگليس (سرزمين مو سرخ ها) است. چند روز در آنجا مانديم، از مالابو به راه افتاديم و پس از قريب بيست روز به «شوگو جوان لا»55 رسيديم، در آن شهري هست، به زبان عربي تكلّم مي كنند. پس از دو روز به شهر «ار فا»56 رسيديم، آرامگاه پيامبر قوم عاد در آن قرار دارد. اين مكان مستعمره انگليس است. همان روز به «موكا»57 رسيديم، كه اقامتگاه صاحب كشتي است. در ساحل دريا، سرزمين يمن قرار دارد. يازده روز در آنجا اقامت كرديم. براي سه روز از پياده روي محض لذّت برديم و به شهر «ها داي دِه»58(حديده) رسيديم. هشت روز در آنجا مانديم، سپس به شهر «چون دِه» رسيديم، زمان هم روز هفدهم ربيع الثاني بود.»

روح الدين مافاچو در اوايل سال 1843 ميلادي (بيست و سومين سال فرمانروايي دائو گوانگ)، هند را ترك كرد و مستقيماً از راه دريا به سوي بندر جُدّه (چون دِه) عزيمت كرد. در نيمه راه از سريلانكا (جزيره سيلان) عبور كرد، در آن جزيره كوه «ساي لانگ گو بو» قرار دارد. «محلّ هبوط حضرت آدم ابوالبشر نياي نخستين بشريت، و آثار جاي پاي حضرت آدم در آن موجود است. برخي مي گفتد، آرامگاه حضرت آدم نيز در آنجا است.» «نياي نخستين بشريت» اشاره به آدم، نخستين انسان ذكورِ مذكور در كتاب «انجيل ـ باب خلقت» است كه خداوند او را از خاك و گل آفريد.

در كتاب «آداب و احكام دين آسماني ـ فصل دين حنيف» مي گويد:

«آسمان و زمين و همه چيز بي درنگ آماده شدند، (خداوند) از گردآوردن چهار عنصر باد، آتش، آب و خاك با روح، آدم ابوالبشر را در بيابان هاي «تيئن فانگ»59 آفريد.

و سپس از دنده آدم همسرش حوا را خلق كرد. او با آدم ازدواج كرد و فرزندان و نوه هاي آنان به تدريج زياد شدند و نسل در نسل به حيات ادامه دادند.

واژه «تيئن فانگ» در كتب و منابع قديمي چين عمدتاً به شهر «مكّه» و بعدها به صورت عمومي تر به «عرب و اعراب» اطلاق مي شد.

در كتاب «يي تونگ جي»60 (تاريخ وحدت) چنين آمده است:

«تيئن فانگ در جنوب ارتفاعات كوهستاني «كون لون»61 قرار دارد و از همه جهات بايد اعمال و فرايض ديني را به سوي آن انجام داد». آنجا (مكّه) محلّ هبوط آدم است. اقوال و گفته هاي بسياري در اين خصوص وجود دارد، امّا تأييد و تصديق آن دشوار است.

مافوچو در طي مسير كشتيراني، از ماله (ماي لاي بو)، جزيره سوكوترا (شو گو جوان لا)، عدن (اِر فو)، ما كا (موكا)، حديده (ها داي دِه) و ديگر مستعمرات انگليس عبور كرد. و رود به مكّه مكرّمه ـ سرزمين وحي:

«از ميان دريا ميقات يَلَمْلَم را (ديدم) و مُحرِم شدم. دو روز بعد، به شهر «چون دِه» رسيديم، در كنار دريا قرار دارد، آرامگاه حوّا نخستين زن عالم در آنجا است.»

«مُحرم شدن» يكي از مراسم و اعمال مهمّ «زيارت خانه خدا» محسوب مي شود. چون زائر خانه خدا از روي دريا «ميقات» را نظاره كند، بايد فوراً لباس احرام بر تن بپوشد.

كتاب «آداب و احكام دين آسماني» يكي از آثار مهمّ فقهي مسلمانان چين مي گويد:

«مكّه پنج ميقات دارد، كه همگي محلّ بستن احرام براي زيارت خانه خدا است.

ميقات شرقي را «ذات عرق» مي نامند، كه ميقات اهل عراق است.

ميقات شمالي را «عرنه» مي نامند، كه ميقات اهل نجد است.

ميقات غربي «جُحْفه» است كه ميقات اهل شام مي باشد.

ميقات جنوبي را «يَلَمْلَم» مي نامند، كه ميقات اهل يمن است.

ميقات مياني را «ذي الحُلَيفه» مي نامند، كه ميقات اهل حرم و مكّه است (؟).

زائران خانه خدا كه از چهار سمت و منطقه حرم به ميقات وارد مي شوند، بايد فوراً لباس احرام بر تن بپوشند.

متن «يادداشت هاي سفر به خانه خدا» نشان مي دهد كه روح الدين مافاچو به عنوان «مردي از مشرق زمين» در همان سال از ميقات يلملم، ميقات اهل يمن، وارد مسجد الحرام شده است.

آداب و اعمال «مُحرم شدن» عبارتند از:

«... ونخست خود را تميز و پاكيزه كرده، غسل مي كني; جامه ات را عوض كرده، عطر و بوي خوش به خود مي زني; نماز مي خواني و ذكر تسبيح و تهليل بسيار مي گويي، و ذكر تلبيه را با صداي بلند قرائت مي كني; لباس احرام به تن مي پوشي، سر برهنه، پاي برهنه، جامه زرد و بنفش نمي پوشي، نبايد ظاهر و لباست بد بو باشد، نبايد گُل و ميوه هاي خوش بو را استشمام كني. نبايد سر را شتستوشو كني. نبايد موي سر را بتراشي. نبايد سبيل را تميز و مرتب كني. نبايد ناخن را بچيني. بستن هر گونه آرايش و زينتي ممنوع است، هيچ موجود و جانوري را نكشي...».

پس آنگاه، از انجام همه اعمال و مناسك حج، مي توان از احرام بيرون آمد و زندگي روز مره را از سر گرفت.

«تا مكه، دو شب با شتر و يك شب با اسب و الاغ راه پيمودم. غروب روز بيست و هشتم، از «چون دِه» (جُدّه) بيرون آمدم، در اولين روز از ماه پنجم، اوّل سپيده دم به راه افتادم، به مكّه رسيدم. آن سال ماه هفتم از سال كبيسه در مشرق زمين (چين) بود، ماه زيارت (ذي حجّه) پس از يازدهمين ماه (قمري) قرار دارد. مراسم طواف و زيارت را انجام دادم.»*

[*] گفتني است نظريات فقهي فوق موافق با فتاواي اهل سنّت است كه به جهت عدم تصرف در متن نوشته، عين عبارات را آورديم.

مافاچو پس از ترك سرزمين چين و بعد از پشت سرگذاشتن يك سال و نيم از راه طولاني و پر مشقت. سرانجام به هنگام سپيده دمِ روزِ اوّل از ماهِ پنجم، تقويم كشاورزي چين برابر با سال 1843 ميلادي به مكّه مكرمه رسيد. روز بعد، به صفوف زائران خانه خدا پيوست. اعمال و مناسك حج، شامل بيتوته در منا، وقوف و نيايش در بيابان هاي اطراف مكّه، وقوف در عرفات، رمي جمرات، قرباني، خروج از احرام، طواف كعبه، استلام حجرالأسود، سعي ميان صفا و مروه، ديدار از چشمه زمزم، دست كشيدن بر پرده كعبه و وداع را انجام داد.

«اوّل ديدم كعبه در وسط قرار دارد. مسجد الحرام كعبه را احاطه كرده پيرامون آن تقريباً چهار گوش است. (ديوار) سمت چپ و راست آن اندكي درازتر از جلو و عقب آن است. (در اين حال) صورتم به سمت شمال شرق و پشتم به سمت جنوب غرب بود. شكل كعبه مربّع چهارگوش است، ارتفاع آن از سطح زمين سه «جانگ» 62 و چند «چي» 63 است، پهناي آن دو «جانگ» و هفت است، پارچه اي ابريشمي با گل هاي برجسته كعبه را پوشانده است. درِ كعبه در طرف چپ (كعبه) تكيه دارد. سه «چي» و اندي از زمين فاصله دارد. حجرالأسود در كنج ديوار كعبه نصب شده است. در سمت چپ درِ كعبه حدود چهار «چي» و اندي فاصله دارد. اطراف آن با نقره و جواهر احاطه شده است. بزرگي آن به اندازه سر انسان است. بيست گام در پيش روي كعبه، مقام ابراهيم قرار دارد، و آن سنگ زير پاي ابراهيم در موقع ترميم و تعمير كعبه بوده است. بر روي آن سنگ جاي پايي هست، در داخل يك اتاق قرار دارد. مقام حنفي در سمت راست كعبه قرار دارد. ديوار قديمي (حطيم) هم هست. شكل ديوار قديمي مانند كمان نيم دايره است. ارتفاع آن به سينه آدم مي رسد. مردم آن را حجر اسماعيل مي نامند. بعضي مي گويند قبر وي زير آن قرار دارد. مقام مالكي در پشت كعبه و در سمت چپ مقام حنبلي قرار دارد. در ازاي صحن مسجد الحرام در سمت چپ و راست حدود 50 «جانگ» و (درازاي) جلو و عقب آن حدود چهل «جانگ» است، در مجموع سي و نه مدخل دارد، در نوزده مكان قرار دارند:

در طرف مقابل (مشرق) باب علي است، كه مجموعاً سه مدخل دارد; در طرف راست (شمال) باب الدريبه يك مدخل، باب الزياده سه مدخل، باب القطبي يك مدخل، باب الباسطيه يك مدخل، باب العتيق يك مدخل.

در طرف پشت سر (مغرب) باب عمره يك مدخل، باب ابراهيم يك مدخل، باب الوداع دو مدخل.

در طرف چپ (جنوب) باب الجياد دو مدخل، باب التكيه دو مدخل، باب الشريف (قايتباي) دو مدخل، باب الرحمه دو مدخل، باب الصفا پنج مدخل، باب امّ هاني دو مدخل، باب البغله دو مدخل.

صحن مسجد الحرام هفت مناره براي اذان دارد.»

چينيان كعبه را «تيئن فانگ»64 (خانه آسماني) مي نامند. در كتاب «جي لو لي پيئن»65 اثري متعلّق به سال 1617 ميلادي در خصوص كعبه چنين آمده است:

«نام آن عبادتگاه كعبه است، ديواري كهنه و قديمي از بيرون (اطراف) دور آن را گرفته است. آن ديوار چهار صد و شصت و شش مدخل (ستون هاي استوانه اي) دارد. در دو طرف هر مدخل، ستوني از يشم سفيد هست، در مجموع چهار صد و شصت و هفت ستون دارد، در سمت مقابل 99 ستون، در پشت سر 101 ستون، در سمت چپ 132 ستون و در سمت راست 135 ستون قرار دارد. آن خانه با چيدن سنگ هاي رنگارنگ روي هم بنا شده است. چهارگوش و سقفي مسطّح دارد، داخل آن از پنج چوب بلند درخت عود (ساج) به عنوان ستون سقف استفاده كرده اند. و آن را با طلا پوشش داده اند، ديوار و خاك آن بوي گل رز و عنبر اشهب مي دهد; بوي خوش عطر بي نظير و تمام نشدني است. بر روي آن پوششي از جنس ديباي زر، كشيده اند. بر روي آن پرده دو رأس شير براي حفاظت از درِ آن كشيده اند. در سمت چپِ درِ آن خانه (حِجر اسماعيل)، آرامگاه حضرت اسماعيل پيامبر است. قبر او تمام از چيدن سنگ هاي قيمتي سبز رنگ بدون استفاده از گِل بنا شده است. طول آن يك «جانگ» و دو «چي»، ارتفاع آن سه «چي»، و پهناي آن پنج «چي» است. ديواري كه قبر را در برگرفته، با چيدن سنگ يشم سبز و زرد دلپذير بنا شده است. ارتفاع آن اندكي بيش از پنج «چي» است. ديوارهاي صحن معبد (مسجدالحرام) چهار گوشه دارد، چهار مناره بر فراز آن براي گفتن اذان ساخته اند. در طرف چپ و راست هر كدام دو مناره دارد، براي هر يك از ائمه مذاهب، كوشكي وجود دارد، كه با استفاده از سنگ يشم بنا شده است. بسيار مرتّب و منظّم و با شكوه است.»

آنچه در بالا در باره مقياس، طرح و تركيب ساختماني «كعبه» ذكر شد، تقريباً با متن «يادداشت هاي سفر به خانه خدا» شباهت دارد. امّا نكته تقريباً شگفت انگيز آن است كه مطالب مافاچو حاصل سفر وي به سرزمين وحي و رؤيت عيني آن مشاهد شريفه است و نسبتاً كامل و دقيق و قابل اعتماد است. امّا مطالب كتاب «جي لو لي پيئن» گويا بر اساس شايعات و شنيده ها تنظيم شده، با وجود اين، محتوي و مضمون آن خالي از اغراق و مبالغه و نقاط ضعف نيست.

كتاب «آداب و احكام دين آسماني» نيز چنين مي گويد:

«خانه كعبه همان بيت العتيق است، اندازه آن خانه فراخ و مرتفع است، بر روي آن پرده اي است، بر چهار طرف آن آويخته، همه آن از ديباي زرباف بافته شده، زائران بر گرد آن پرده طواف مي كنند.»

همين منبع در ادامه مي افزايد:

«پرده خانه خدا، از ديباي زرباف درست شده، ضخامت آن نسبتاً درشت است، از رنگ هاي عجيب و غريب تشكيل شده، مردم در همه جاي جهان دوست دارند (قطعه اي) از آن داشته باشند، هر سال يكبار تعويض مي شود، پادشاه دستور مي دهد از پيش آن را تهيه كنند، تا موسم حج صبر مي كنند، پرده قديمي را با پرده جديد عوض مي كنند، پرده قديمي را به تعداد زائران خانه خدا شكافته و مي بريدند. و به هر يك قطعه اي مي دادند، مثل يك گنج از آن نگهداري مي كردند و آن را به ديار خود مي بردند، و آن تحفه و ارمغان سفر حجّ بود.»


1 . استاد حاج يوسف ناگوا چانگ مدرس مركز علوم اسلامي شهر كون مينگ مركز استان مسلمان نشين يون نان در جنوب غربي چين است.

2 . NA GUA Chang

3 . Ma de xin

4 . Fu Chu

5 . Wang dai yu

6 . Ma zhu

7 . Liu zhi

8 . Qing

9 . Bao ming zhen jing zhi jie

10 . Ma an li

11 . Chao jin tu ji

12 . Kun ming

13 . Yun nan

14 . Jing zhai

15 . Ma kai ke

16 .Tai he

17 .Shan xi

18 . Si Chvan

19 . Liu zhi

20 . Tian fang dian li

21 . Zhou liang jun

22 . Hu deng zhou

23 .ling biao

24 .Dao Guang

25 .A wa

26 . Jing Dong

27 . Pu er

28 . Si mao

29 . Jiu long jiang

30 .men jing

31 .Men nai

32 .Hu bo

33 .luo jue

34 .Bai pang

35 .Bai er pang

36 . g Yang gon

37 . xi shuang ban na

38 .Che li

39 . Luo yi

40 .Li «لي»: واحد طول در چين قديم. هر لي معادل 500 متر است، «م».

41 .Men Gen

42 .Lang gong

43 .Chun de

44 . qian long jing hua lu

45 . Yang da bo

46 . A la gan

47 . Di na xi lin

48 .Mu ke

49 . A yu wang

50 . Mo jie tuo

51 .( Ma lian yuan (1841 - 1895

52 . Tao sui he

53 .sai lang gu bu

54 .Mai lai bo

55 .Shu Gu zhuan la

56 . Er fu

57 .Mu ke

58 . Ha dai de

59 . Tian fang

60 . Yi tong zhi

61 . Kun lun

62 . Zhang جانگ، واحد طول در چين قديم. هر «جانگ» معادل 33 سانتي متر است.

63 . Chi: چي; واحد طول در چين قديم. هر «چي» معادل 3/3 سانتي متر.

64 . Tian Fang

65 . Ji lu lei pian

/ 6