تحقيق و بررسي متن تاريخي «يادداشت هاي سفر به خانة خدا»(3)
حاج يوسف ناگواچانگ / رضا مراد زاده
«روز هفتم ماه شوال هجري به «ديمويا»1 رسيدم ، روز هشتم عازم سفر شدم . سه روز در ميان درياي نيل بودم ، به «ساي مو ني دِه»2 (صمدون ) رسيدم . باز عازم سفر شدم و سوار بر الاغ به شهر «جوان تو يي»3 (طنطا) رسيدم ، در آن شهر آرامگاه عالم بزرگ احمد بدوي قرار دارد. روز بيست و پنجم ، از شهر طنطا خارج شدم ، به شهر كفر زيات رسيدم ، بعداً در امتداد رود نيل رفتم تا بار ديگر به اسكندريه رسيدم . يك چمدان كوچك مسافرتي تهيه كردم ; زيرا داخل آن اشيا و وسايل مورد نياز جاي دارد و كتاب هايي را كه من در استانبول خريدم ، به خاطر قرنطينه ، عمداً اين چمدان را به اسكندريه منتقل كردم . روز بيست و ششم از اسكندريه خارج شدم ، ماه دوازدهم هجري (ذوالحجه ) به مصر بازگشتم . قصد داشتم به زيارت خانة خدا بروم ، موسم حج گذشته بود، مايل بودم در مصر سكونت كنم . زمان اوايل ماه ذيحجة سال 1262 هجري برابر با بيست و پنجمين سال از فرمانروايي دائو گوانگ بود، در خيابان «مشقي»4 كوچة «ام سلمه»5 بودم، نام صاحب اقامتگاه «ربيعة بن رباعي»6 بود، شش ماه اقامت كردم . تا روز هشتم ماه ششم (جمادي الثاني ) از مصر خارج شدم . آن سال ، در چين ماه كبيسه بود، من ندانستم كبيسة آن در كدام ماه است ؟! آن ماه ، ماه ششم تقويم هجري هم بود. من با حبيب ، افندي و عائله آن دو، همسفر بودم . حبيب قصد داشت به زيارت خانة خدا برود، سه روز رفتم تا به سوئز رسيديم ، هشت روز ماندم . آن منطقه ساحل دريايي است كه فرعون و يارانش در آن غرق شدند. اكنون نام آن ، درياي فرعون است ، درياي عرب هم هست . من سوار كشتي سوئز شدم ، روز بيست و ششم به جُدّه رسيدم ، ماه پنجم تقويم شرق (چين ) و روز هفتم ماهِ هفتمِ (رجب ) هجري هم بود.» يوسف مافوچو پس از اينكه دمياط را ترك گفت ، با استفاده از كشتي به سفر خود ادامه داد و در مسير خود از صمدون (ساي مو ني دِه) طنطا (جوان تو يي )، اسكندريه (يي سي كن دِه لينگ يه)7 و ديگر شهرها عبور كرد و به قاهره رسيد. هدف اين سفر عزيمت به مكه و زيارت خانة خدا بوده است ، امّا چون آن هنگام ماه ذيحجه بود، بنابراين مؤلف مي گويد: «موسم حج سپري شده است» در نتيجه مدت شش ماه در قاهره سكونت مي كند. در پي آن ، يوسف مافوچو قاهره را نيز ترك كرد و از سوئز مستقيماً با كشتي به جده سفر كرد. وي منطقة سوئز را چنين توصيف مي كند: «آن منطقه ساحل دريايي است كه فرعون و يارانش در آن غرق شدند.» قرآن كريم در سورة بقره آية پنجاه چنين مي فرمايد: «و دريا را براي شما شكافتيم ، و شما را نجات داديم و فرعونيان را در آن غرق كرديم و شما آن واقعه را به چشم مشاهده كرديد.»8 چنين روايت مي كنند كه فرعون فرمانرواي مصر باستان ، با سپاهي گران به تعقيب موسي و يارانش پرداخت و رود مواج و خروشان نيل به عنوان مانعي در برابر آنان قرار داشت . موسي با عصاي خود بر سطح آب زد، ناگهان در ميان رود راهي پديدار گشت . موسي و پيروانش در اين هنگام از آنجا عبور كردند. فرعون و سپاهيانش هم در پي آنان رفتند، ناگهان آب رود به هم پيوست و «فرعون و يارانش» در رود نيل غرق و هلاك شدند... مكان وقوع اين واقعه بنابر رواياتي ، در همين منطقه جريان رود نيل و شهر سوئز بوده است .بازگشت و سكونت در مكة مكرمه:
«دو ماه قبل از اينكه به مكه برسم ، در مكه بيماري طاعون شايع بوده ، ماه هشتم هجري (شعبان )، بيماري هاي واگير دوباره فرا رسيد، علايم اين مرض تهوّع ، استفراغ و اسهال بود، عده زيادي فوت كردند. به اندازه اي كه پس از اداي نماز عصر، بيست و پنج تابوت را تشييع كردند. همان روز، من شنيدم كه تعداد نعش ها تقريباً چهارصد تا بوده است . سپس براي چندين ماه اوضاع سالم و بي خطر بود. در ماه ذيحجة هجري ، بيماري واگيردار مجدداً فرا رسيد، چندين هزار نفر در عرفات و منا فوت كردند. در ماه نخست سال 1263 هجري ، تب مالاريا به مكه رسيد، تعداد زيادي مردند. من از مصر آمدم ، در مروان اقامت كردم . ماه پنجم تقويم شرق (چين )، روز پنجم ماه رجب هجري ، من از مروان به عمران نقل منزل كردم ، به خانة احمد مظفر اهل جوف . در (سال ) مصيبت آتش سوزي اقامت كردم . از باب عمره آتش به كلبه اي در جوار مسجد الحرام سرايت كرد. ميان باب عمره و باب ابراهيم قرار داشت ، از وقت نماز ظهر تا نماز مغرب ، زبانه هاي آتش به داخل مسجد الحرام وارد شد. من تصميم گرفتم عازم سفر شوم ، ايوب از اهالي ايالت «شان شي»9 (در چين ) با من همسفر بود، امّا او مرض اسهال داشت ، به منزل من انتقال يافت ، بعداً بيماري او شديد شد. در آن هنگام پيغامي از جُدّه آمد، كشتي «فلايه»10 چند روز ديگر حركت خواهد كرد، امّا ايوب در حال بيماري سخت و ماندگاري قرار داشت ، مجبور شدم او را در خانة احمد بگذارم . ماه پنجم شرق ، روز سوم ماه رجب ، مظفر با من راهي شد. اوايل «شب»11 روز دوّم ماه ششم ، پيغام از مكه آمد، شبي كه من عازم سفر شدم ، ايوب درگذشت.» در «ياد داشت هاي سفر به خانة خدا» يك رشته مدارك و شواهد تاريخي قابل ملاحظه موجود است . در فاصلة ميان سال 1845 تا 1846 ميلادي ، در ناحية مكه به طور متوالي چندين دفعه مرض «طاعون» به شدت شيوع يافت . نه تنها اين مرض مدتي طولاني ادامه يافت ، بلكه دامنه و وسعت مصيبت و فلاكت گسترده بود. وضعيت آن بيماري واگيردار جدي و بحراني بود. بر اساس عوارض بيماري كه شامل «استفراغ و اسهال» بوده است ، مي توان چنين قضاوت كرد كه آن مرض گويا «وباي مسري» بوده است . تنها در ظرف يك روز، حدود چهارصد نفر مردند، و به دنبال آن در منطقة عرفات و منا نيز «چندين هزار نفر فوت كردند.» سپس در ادامة آن مرض «تب و مالاريا» فرا رسيد، «تعداد زيادي فوت كردند...» در بيش از يكصد سال قبل ، در شرايطي كه جمعيت اعراب اندك بود، اين حادثه يك فاجعه و مصيبت كم نظير بوده است . شيخ يوسف مافوچو در آن هنگام هر چند به صحت و سلامتي مسلمانان مكّه علاقه مندي و توجه نشان داده است ، اما فردي درمانده و عاجز بوده و قادر به كمك نبوده است ، به ناچار عازم سفر مي شود و به ميهن خويش باز مي گردد. در مقاله اي با عنوان «مطالعات و پژوهش هاي مسلمانان ايالت يون نان در دورة چينگ پيرامون علوم اسلامي» به اين نكته اشاره مي كند كه محل سكونت شيخ يوسف مافوچو در مكه ، در آن روزگار با كمك مردم آن سامان به عنوان مكان يادبود دائمي حفاظت و نگهداري شده است . در سال 1938 ميلادي ، هيأت اعزامي دانشجويان چيني مسلمان مقيم مصر براي زيارت خانة خدا به مكه رفتند تا به فعاليت هاي تبليغي عليه اشغال گران ژاپني بپردازند، هنوز محل سكونت قديمي مافوچو وجود داشته است ، و تعدادي از اعضاي هيأت مزبور به بازديد آن مكان رفته اند. اين نشان مي دهد كه اعراب براي دوستي سنتي خود با مردم چين ارزش زيادي قائل هستند.در راه بازگشت به وطن:
«روز جمعه سوار كشتي شدم . نام كشتي «فتح المبين»12 بود; يعني سرانجام خوش يُمن و خجسته ، روز چهارم ماه هشتم (شعبان ) هجري كشتي به راه افتاد، از طريق جُدّه حركت كرديم ، در نيمه هاي شب روشن و «درخشانِ»13 روز چهارم ، كشتي به يك جزيره برخورد كرد، با صخره تصادم كرد، افراد داخل كشتي همگي نگران و مضطرب شدند، از خداوند طلب لطف و محبّت مي كردند. همه آرام و ساكت بودند، روز بيست و سوم ماه شعبان به «حديده» رسيديم ، هشت روز اقامت كرديم . مجدداً عازم سفر شديم ، كشتي بيست و هشت روز در راه بود. به شهر «كِه لانگ دي»14 (كراچي ) رسيديم ، ماه هفتم شرق ، و روز هفتم ماه رمضان هجري بود، دو روز اقامت كرديم . سپس حركت كرديم ، روز بيست و ششم به شهر «آلا فان يِه»15 (آلاپو) رسيديم ، پنج روز نيز در آن جا مانديم ،همة مردم آن جا ميگو صيد مي كردند. هيجده روز ديگر به سفر ادامه داديم ، روز بيستم به شهر «آچي»16 (يا يارجيم ) رسيدم ، كشتي يازده روز در آن جا توقف كرد. ماه هشتم از تقويم شرق ، روز نهم از ماه دهم (شوال ) هجري حركت كرديم . كشتي نوزده روز ايستاد، باد موافق ومساعد نبود. هجده روز رفتيم تا به «بو لو بين نان»17 رسيديم ، اگر باد موافق و مساعد مي بود ظرف پنج روز مي توانستيم برسيم . در بو لو بين نان توقف كرديم ، روز بيست و پنجم جمعيت زيادي از كشتي پياده شدند و همه به شهر و ديارشان مراجعت كردند.» در ماه ژوئن سال 1846 ميلادي ، شيخ يوسف مافوچو در مسير دريايي بازگشت به ميهن ، از بندر جُدّه سوار كشتي شد و در ماه جولاي به بندر كراچي رسيد. با ادامة مسير دريايي و عبور از شهر آلاپو و پنديچري (شهر آچي يا يارجيم ) در هندوستان ، وارد شهر پي نانگ (بو لو بين نان ) شد.دانش اندوزي و تحقيقات علمي در سنگاپور:
«درماه نهم از تقويم شرق ، روز شانزدهم ماه ذي قعدة هجري ، از «بو لو بين نان» خارج شديم ، روز بيست و چهارم به «مالاشيا»18 (مالزي ) رسيديم ، دو روز نيز توقف كرديم . روز بيست و هفتم حركت كرديم و به «شين گاپور»19 (سنگاپور) رسيديم . در منزل نوة نايب ، پسر هارون ، سعيد عمر اقامت كردم . عمر آدم فاضل و خردمندي بود، از اهل سوماترا، بيش از سي سال در سنگاپور مقيم است ، به تجارت پر رونق و پر بركت اشتغال داشت . كتاب هاي زيادي جمع آوري كرده بود، من خيلي به آنها علاقه داشتم ، دوست داشتم مدت طولاني در آن جا بمانم و تمام كتاب ها را مطالعه كنم . همواره مي شنيدم كه سرزمين سنگاپور به خط استوا نزديك است ، و آن خط درست در وسط [نيمكرة] شمالي و جنوبي قرار دارد و به طور مساوي زمين را به دو نيم تقسيم مي كند. در آن سرزمين قطب شمال با افق هم تراز است ، قطب جنوب نيز چنين است ، شب و روز كاملاً برابر و يكسان است ، فصل تابستان كه مي رسد شب طولاني نيست ، فصل زمستان كه مي رسد شب كوتاه ديده نمي شود. ايام در اعتدال بهاري و باد پاييزي قرار دارند. وقتي خورشيد به جنوب متمايل مي شود، سايه تمايل به شمال دارد. وقتي خورشيد به شمال متمايل مي شود، سايه به جنوب تمايل دارد. بنابراين ، من در اين جزيره يك سال اقامت كردم و به تحقيق و آزمايش پرداختم ، در ميان قطب نما يك سوزن عمودي نصب كردم ، نقاط انقلابين و اعتدالين آن سرزمين را آزمايش كردم . نتيجه گرفتم كه سخن پيشينيان (افراد قديمي ) كاملاً موثق و واقعي بود، و با آن چه برخورد كردم منطبق بود.» شيخ يوسف مافوچو در راه بازگشت به ميهن ، مخصوصاً حدود يك سال در سرزمين سنگاپور به صورت موقت اقامت كرد; يعني از ماه سپتامبر 1847 تا ماه اوت سال 1848 ميلادي ، سبب اقامت موقت وي عمدتاً به محل اقامتش مربوط مي شد. سعيد عمر تاجر بزرگ آن سامان ، كتابخانه اي غني داشت و شيخ يوسف مافوچو نيز «مشتاق دانش و تفكر عميق ، اهل كتاب و كتاب خواني» بود، بالطبع نمي خواست به آساني فرصت گران بهاي اكتساب و ارتقاي دانش خود را از دست بدهد. نكته مهم براي وي بررسي صحت و سقم نظرية تعادل (موازنه ) شب و روز در سنگاپور بود كه مخصوصاً مطالعات و بررسي هايي در محل انجام داد. شيخ يوسف مافوچو نه تنها در خصوص كتب اسلامي دانش وسيع و معلومات و دست آوردهاي عميق داشت ، بلكه به علم نجوم ، تقويم ، جغرافيا و غيره نيز علاقه داشت . او آثار تخصصي گوناگوني از جمله «خوان يو شو يائو»20 (شرح عمده دربارة كره زمين )، «تيئن فانگ لي يوان»21 (اصول تقويم اسلامي ) و غيره دارد. او گفته ها و توضيحات مربوط به حركت اجرام فلكي و كيهاني و نظريه هاي نزديك به علم نجوم معاصر را مورد انتقاد قرار داد و نظريات بي پاية معمولي را رد كرد، حتي سخنان و نظريات پوچ و بي منطق رايج در درون آيين اسلام ; از جمله برخي مطالب يك جانبه ليوجي (1655 تا 1745 م ) دانشمند بزرگ مسلمان چيني را اصلاح كرد. از متن كوتاه امّا تفصيلي زير مي توان به دقتِ نظرِ يوسف مافوچو پي برد: «عقايد و نظريات قديمي استادان فرزانه ام در خصوص كرة زمين [چنين بود كه ]، برخي مي گفتند بر سطح آب شناور است ، برخي مي گفتند زمين در جنوب ستوني دارد و به آسمان متصل است . درازاي آن مستقيم به سمت شمال ادامه دارد. تمام جهات خلاء و خالي است ، [در اين زمينه ] بحث و تفاسير گوناگوني وجود دارد كه انسان را به خنده مي اندازد. اثري از استاد ليوجي ; يعني ترجمه كتاب «تيئن فانگ شينگ لي»22 (حقيقت دين آسماني )، در آن نقشة حدود و خط الرأس اقاليم هفت گانه را ترسيم كرده است ، نظم و ترتيب شكل كرة زمين كاملاً گرد است ، نقشه شكل و ظاهر آن را شرح مي دهد، [البته ] سخنان و نظريات بسيار پوچ و بيهوده اي هم اظهار شده ; مثلاً گفته اند زمين در بالا و آسمان در زير قرار دارد، پس وقتي كه به نقشه ليوجي نگاه مي كنيم ، مي توان مشاهده كرد كه بر روي زمين در همة جهات آدم وجود دارد. در همة جهات آب وجود دارد. همة جهات آسمان دارد، دربارة سخن كاملاً گِرد [بودن زمين ] مسلماً شك و ترديد كافي وجود ندارد، امّا نقشة اقاليم هفتگانه استاد ليوجي ، فقط يك طرف زمين را كاملاً گرد انجام داده ، وقتي كه تا آن زمان چنان نقشه اي رسم نشده بود، استاد آن قسمت ديگر را از كجا دانسته بود؟ يعني همان چيزي كه چينيان آن را «هوا چي گوا»23 (نيمكره غربي ) مي نامند... استاد ليوجي هم از روي (مطابق ) مطالبي كه قديمي ها به ارث گذاشته اند، نسخه برداري و ثبت كرده است ، در آن روزگار هنوز قطب نما، كشتي بخار (دودي ) و ديگر ابزار وجود نداشت ، از كجا توانسته اند بررسي و آزمايش كنند؟ پس اگر يك طرف [زمين را] كاملاً گرد ترسيم كرده ، در نتيجه علّت آن را مي دانسته است . من به مكه و جهان عرب سفر و در آن جا گردش و سياحت كردم . كتاب هاي زيادي جمع آوري كردم ، متوجه شدم نسل هاي بعدي كتاب ها و نقشه هايي نوشته و رسم كرده اند كه در مقايسه با پيشينيان مفصل و دقيق تر بود، كه مي تواند قسمت هاي نادرست و ناقص نقشه استاد ليوجي را تكميل كند. علاوه بر اين شخصاً ادوات و ابزارهاي عجيب و غريب زيادي از جمله قطب نما و كشتي بخار دودي كه انسان هاي فعلي استفاده مي كنند مشاهده كرده ام ، [كه نشان مي دهند] مطالعات و بررسي ها و آزمايش ها صحيح و دقيق هستند. براي مدتي طولاني بازرگانان و تجار زيادي رفت و آمد كرده اند، كه تعداد آنان از هزاران نفر كمتر نيستند. زماني كه من به روم (مصر) رسيدم ، در آن منطقه ده ها نفر را ملاقات كردم ، در خصوص فرضيه و سخنان مربوط به آن سوي كره زمين (نيمكرة غربي ) پرسش و تحقيق كردم ، همه مي گفتند نيمه هاي شب در سرزمين ما نيمروز آن طرف كرة زمين است ، در آن صورت به گرد بودن كامل زمين مي توان ايمان و اعتقاد داشت.» حاج شيخ يوسف مافوچو مطالعات و آزمايش هايي دربارة تعادل (موازنه ) شب و روز در منطقه سنگاپور انجام داد. او در خصوص بررسي هاي خود چنين مي گويد: «در ميان قطب نما يك سوزن عمودي نصب كردم ، نقطه انقلاب و نقطه اعتدالين آن سرزمين را آزمايش كردم ، نتيجه گرفتم كه سخن افراد قديمي كاملاً موثق و واقعي بود و با آن چه مواجه شدم منطبق بود.» به دليل چرخش كرة زمين بر گرد محور خود، در نيمكره اي كه رو به خورشيد قرار دارد روز است ، و در نيمكره اي كه پشت به خورشيد دارد شب است . نور خورشيد به نوبت بر سطح نيمي از كره زمين مي تابد، در نتيجه حالت جايگزيني و تناوب روشنايي روز و تاريكي شب پديد مي آيد. هنگامي كه شعاع (پرتو) مستقيم نور خورشيد بر خط استوا قرار مي گيرد، مدارهاي روز و شب كه از دو قطب شمال و جنوب عبور مي كنند به همراه يك رشته نصف النهار به دو قسمت تقسيم مي شوند; قسمت روشن را «دايرة روشنايي» و قسمت تاريك را «دايرة تاريكي» مي نامند. تعداد «دايرة روشنايي» و «دايرة تاريكي» با هم برابر هستند، در نتيجه ميزان روشنايي و تاريكي در نيمكرة شمالي و جنوبي 12 ساعت است . منطقه سنگاپور در نزديك «خط استوا» قرار دارد، و شعاع (پرتوهاي ) مستقيم نور خورشيد «دايرة روشنايي» و «دايرة تاريكي» را به دو قسمت مساوي تقسيم مي كند. بنابراين ، «شب و روز كاملاً منطبق و يكسان است ، تابستان كه فرا مي رسد شب طولاني نمي شود، زمستان كه فرا مي رسد روز كوتاه نمي شود» اين مطلب بر پاية واقعيت طبيعي و جغرافيايي صحيح و قابل اعتماد است. « سپس از سنگاپور حركت كردم ، ماه دهم (شوال المكرّم ) سال 1264 هجري ، و روز پانزدهم ماه هشتم از تقويم چيني شرق در بيست و هشتمين سال از فرمانروايي امپراتور دائو گوانگ بود. ناخداي كشتي يك بنگالي غير مسلمان بود. نام كشتي «ديا لانگ لان ميا لان»24 بود، به خاطر باد موافق و مساعد پنج روز در راه بوديم . روز بيستم دكل وسط كشتي مورد اصابت رعد و برق قرار گرفت ، بخشي از جلوي كشتي خرد و شكسته شد، كف كشتي نيز آسيب و صدمه ديد و بيش از يك «چي»25 از دكل عقب كشتي هم صدمه و آسيب ديد، اما كسي كشته نشد. افراد داخل كشتي همه مضطرب و ترسيده بودند. مي ترسيديم كه آتش به داخل كابين كشتي وارد شود. كشتي پر از پنبه بود. همچنين مي ترسيديم كف كشتي از بين برود. به مدد لطف و محبت پروردگار، حتي يك نفر هم زخمي و مجروح نشد. در ماه نهم از تقويم شرق ، روز پانزدهم ماه يازدهم (ذي قعده ) هجري ، سالم و تندرست به ايالت «گوانگ دونگ»26 [در سواحل جنوب شرقي چين ] رسيديم ، در مسجد خيابان «هائوپان»27 منزل كردم . نزديك يك تجارتخانه خارجي بود. در آنجا فردي از «مِن بويي»28 بود، خيلي مرا عزيز و دوست داشت . پيشوا و شيخ آن جا جعفر بود. من در آن جا صد روز اقامت كردم . ماه دوازدهم از بيست و هشتمين سال از فرمانروايي دائو گوانگ ، روز بيستم ماه دوم (صفر) هجري به راه افتادم . سال 1265 هجري قمري بود، در شهر «جائو چينگ»29 منزل كردم . منتظر يك همسفر بودم . روز هشتم از ماه نخست بيست و نهمين سال فرمانروايي دائو گوانگ ، از شهر جائو چينگ خارج شدم . روز چهاردهم ماه چهارم (ربيع الاول ) هجري ، به شهر «ووجو»30 رسيدم . روز بيست و پنجم ، به شهر «شون جو»31 وارد شدم . ماه دوم از تقويم شرق ، روز چهاردهم ماه چهارم (ربيع الثاني) هجري به شهر «نان نينگ»32 رسيدم . روز بيست و هفتم به شهر «بِي ساي»33 رسيدم . از گوانگ دونگ تا بي ساي ، با كشتي در رودخانه سفر كردم . ماه سوم از تقويم شرق ، روز بيستم از ماه پنجم (جمادي الاول ) هجري ، از شهر «بي ساي» عازم سفر شدم . در ماه چهارم از تقويم شرق ، روز بيست و چهارم ماه ششم (جمادي الثاني ) هجري به خانه رسيدم .» حاج شيخ يوسف مافوچو در آخرين مراحل بازگشت به وطن ، از مسيرهاي زير عبور كرد. در هشتمين ماه از تقويم شرق (بيست و هشتمين سال از فرمانروايي دائو گوانگ ) برابر با سال 1848 ميلادي با استفاده از يك كشتي «بنگالي»، سنگاپور را به قصد چين ترك گفت ، و در ماه نهم به گوانگ جو در جنوب شرقي چين بازگشت و در اين شهر يكصد روز توقف كرد. ماه دوازدهم شهر گوانگ جو را ترك كرد و سوار بر يك قايق چوبي ، بر روي رودخانه جاري در دو ايالت گوانگ دونگ و گوانگ شي به پيش رفت و با عبور از شهرهاي جائو چينگ ، گويي پينگ 34 (= شون جو) و نان نينگ به شهـر «بـاي سِـه»35 (بي ساي ) رسيد، باز از راه زميني سفر كرد. در ماه چهارم تقويم شرق (بيست و نهمين سال از فرمانروايي دائو گوانگ ) برابر با سال 1849 ميلادي به زادگاهش در ايالت يون نان بازگشت . شيخ يوسف مافوچو در ماه دهم (سال بيست و يكم دائو گوانگ ) 1841 ميلادي از كشور چين خارج شد و ماه پنجم (سال بيست و نهم دائو گوانگ ) 1849 ميلادي به وطن خود مراجعت كرد. مدت سفر وي هشت سال به طول انجاميد. اين مسافرت يك «سير و سياحت تاريخي و با شكوه» در تمام طول زندگي مافوچو به شمار مي رود. او چندين هزار كيلومتر راه طولاني زميني و دريايي را پيمود و چندين كشور عربي و آسيايي را زير پا درنورديد. نه تنها افق ديد و بينش وي وسعت و گسترش يافت ، بلكه با طبقات و اقشار مختلف مردم آن مناطق ; به ويژه با دانشمندان و صاحب نظران به طور وسيع و همه جانبه دوست شد، و مبادلات فرهنگي و علمي ميان شرق و غرب را گسترش و توسعه داد، و در زمينة سياسي هم دستاوردهاي بزرگي به ارمغان آورد و بر گسترش و رشد اسلام در سرزمين چين تأثير عميقي بر جاي نهاد و اين امري كاملاً مورد تأييد و تصديق است.در بيان هزينه و مسيرهاي سفر به خانة خدا
«تاكنون به اين مطلب پي برده ام كه براي رفتن به سفر حج دو راه وجود دارد: يك راه از آوا، يك راه از بِي ساي . از آوا با كشتي در دريا، در جهت مسير آب حركت مي كنند و به يانگ گونگ36 مي رسند. اگر جريان آب قوي باشد، در پانزده روز مي توان رسيد. اگر جريان آب ضعيف باشد، يك ماه بايد انتظار كشيد. نرخ كشتي 10 سكه است ، پول نقره براي هزينه سفر خرج مي شود، براي افرادي كه در كشتي حضور دارند، براي هر نفر قيمت كشتي 10 روپيه است . روپيه يك پول نقره است ، وزن آن سه «چيئن»37 (پانزده گرم ) است . به بنگلادش مي رسند، كه در شمال غرب قرار دارد. از بنگلادش تا جُدّه ، سوار بر كشتي بزرگ در داخل درياهاي پهناور، به جانب غرب سفر مي كنند. در باد موافق و مساعد، چهل روزه مي رسند، اگر سريع برود. يا دو ماه يا هفتاد روز، اگر متوسط برود. اگر باد مساعد و موافق نباشد، يا بادي نباشد، چهار ماه ، پنج ماه طول مي كشد. قيمت كشتي براي هر نفر پنجاه ريال است ، كه پول نقره است . وزن آن هفت «چيئن» (35 گرم ) است ، اگر كالا و جنس زيادي همراه داشته باشي ، بيست ريال هزينه فرد سوار بر كشتي مي شود، هيزم در كابين كشتي وجود دارد.» در پايان كتابچة «يادداشت هاي سفر به خانة خدا» معلومات و مدارك تاريخي بسيار ارزشمندي دربارة مسير رفت و آمد دريايي از چين به سوي ممالك عربي ، زمان مورد نياز براي مسافرت ، مخارج كشتي ، وزن روپية نقره اي ميانمار و ريال نقره اي ممالك عرب مورد استعمال در آن روزگار و ديگر موارد ارائه و ثبت شده است . اين راه مواصلاتي دريايي از زمان هاي ديرين برقرار بوده و همان جاده بسيار مشهور «راه ادويه» است كه از فاصله اي دور در برابر «جادة ابريشم» زميني مي درخشد. بر اساس منابع و مآخذ تاريخ عرب ، در روزگاران قديم ، در دورة حكومت سلسله هاي چيني «وي»38 (220 تا 265 م )، «جين»39 (265 تا 420 م ) و سلسله «جنوب شمال»40 (420 تا 589 م ) قايق ها و كشتي هاي چيني و هندي وارد خليج فارس مي شدند و در آبراهه هاي عربي كشتي راني مي كردند. در دورة حكومت سلسله هاي «سويي»41 (581 تا 618 م ) و «تانگ»42 (618 تا 907 م ) رفت و آمدها بيشتر از گذشته در جريان بود، در عصر حكومت «جن يوان»43 (785 تا 805 م ) از امپراتوران سلسلة تانگ ، صدر اعظم وي به نام «جيا دان»44 (730 تا 805 م ) نقشة راه هاي چين به سوي كشورهاي خارجي را ترسيم و يادداشت كرد و به صورت مفصّل و دقيق دربارة اين مسيرها توضيح داد. سفر شيخ يوسف مافوچو براي زيارت خانة خدا از شهر رانگون و از مسير دريايي آغاز شد و اساساً در امتداد مسير دريايي «جادة ابريشم» و با عبور از اقيانوس هند و درياي سرخ وارد شبه جزيرة عربستان شد. در صفحات پاياني «ياد داشت هاي سفر به خانة خدا» چنين آمده است : «منازل و مسيرهاي زميني از راه شمال به سوي خانة خدا از اين قرار است : جيايوگوان45 (دروازه يشم در غرب چين ) تا هامي46 هجده منزل ، از هامي تا تورفان47 دوازده منزل ، از تورفان تا خالاشي (يان چي )48 نه منزل ، از خالاشي تا آقسو هفده منزل ، از آقسو تا كاشغر هجده منزل ، از كاشغر تا ووشي گان (اوجي گان )49 پنج منزل ، از اوشي گان تا انديجان (ان جي يان )50 يك منزل، از انديجان تا مرلان (مرگلان )51 دو منزل ، از مرلان تا خوقند دو منزل ، از خوقند تا خوجند (لينن آباد) دو منزل ، او خوجند تا اورتباي (اولاتي يوب)52 دو منزل ، از اورتباي تا جيزائوچي53 (جيزاك ) دو منزل ، از جيزاك تا سمرقند دو منزل ، از سمرقند تا قتورقند دو منزل ، از قتورقند تا كِني مونا54 (كرمينيه ) دو منزل ، از كِني مونا تا بخارا دو منزل ، از بخارا تا خالخور55 (فارياب ) يك منزل ، از فارياب تا چارجو56 دو منزل ـ در اين جا رود جيحون قرار دارد ـ از چارجو تا شهر سيحون چهار منزل ، از شهر سيحون تا سرخس چهار منزل ، از سرخس تا مشهد چهار منزل ، از مشهد تا شهر ري (تهران ) چهار منزل ، از تهران تا همدان شش منزل ، از همدان تا كرمانشاه هفت منزل ، از كرمانشاه تا بغداد ده منزل است . اين راه شرق مستقيما به سوي غرب درست است . از بخارا به سمت تاخاش (كارشي )57 سه منزل ، از خاش تا بلخ هفت منزل ، از بلخ تا مزار شريف پنجاه «لي»58، از مزار شريف تا دوشخور (دوشي)59 يك منزل ، راه و گردنه ها باريك و خطرناك است . از دوشخور تا كابل پانزده منزل ، از كابل تا غزنه شش منزل ، از غزنه تا قندهار شش منزل ، از قندهار تا فوشن (پي جيا)60 شش منزل ، از فوشن61 تا كلاتينا62 (جي دا)63 شش منزل ، از كلاتينا تا بايلان (بي لا)64 چهارده منزل ، از بايلان65 تا درياي بزرگ چهار منزل ، سفر با كشتي در صورت وزش باد مناسب ده منزل ، از بغداد به سوي شمال كه سفر كني تا كركوك هفت منزل ، از كركوك تا موصل چهار منزل ، از موصل تا موردان (مارتينگ )66 ده منزل ، از موردان (با تمن كنوني ) تا ديار بكر دو منزل ، از ديار بكر تا اورفا چهار منزل ، از اورفا تا بيرجيك هفت منزل ، از بيرجيك تا قاضي انتب دو منزل ، از قاضي انتب تا حلب چهار منزل ، از حلب تا حماء چهار منزل ، از حماء تا حمص دو منزل ، از حمص تا دمشق پنج منزل ، از دمشق تا بيت المقدس هشت منزل ، از بيت المقدس تا مصر (قاهره ) پانزده منزل است . از قاضي انتب به سوي غرب تا چي ليس67 (جيليس ) يك منزل ، از چيليس تا انطاكيه سه منزل ، از انطاكيه تا لاذقيه سه منزل ، از لاذقيه تا طرابلس سه منزل ، از طرابلس تا عكا پنج منزل ، از عكا تا يافا دو منزل است .» ارتباط و مناسبات زميني چين با ممالك غربي و آسياي غربي به زمان امپراتوري «وودي»68 از سلسلة « هان»69 (140 تا 85 قبل از ميلاد)70 بر مي گردد. در آن زمان «جانگ چيان»71 به فرمان امپراتور به سرزمين هاي واقع در غرب چين سفر كرد. در سال هاي حكومت امپراتور «يونگ يوان»72 (89 تا 104 م ) از سلسله «هان پسين»73 (25 تا 220 م )، ژنرال «گَن يينگ»74 به دستور جانگ چيان به سرزمين هاي غربي مسافرت كرد و به سرزمين « تيائوجي» (سوريه و بين النهرين ) رسيد. افراد بعدي به رفت و آمد در اين مناطق ادامه دادند، و سرانجام مسير «جادة ابريشم» كه بيش از هزار سال شكوفا و پر رونق بود، افتتاح شد. «جيادان» صدر اعظم امپراتور «جن يوان» (785 تا 805 م ) از سلسلة تانگ نيز به رفت و آمدهاي ميان چين و سرزمين هاي غربي در آن مناطق اشاره كرده است . اين جادة ارتباطي با غرب عمدتاً متعلق به حوزه و قلمروي «جادة ابريشم» بود; يعني از مرزهاي شمال چين آغاز و به تالاس مي رسيد و دوباره به سوي غرب پيش مي رفت و با عبور از سرزمين ايران به قسطنطنيه (استانبول ) پايتخت بلاد اسلامي مي رسيد. در خصوص «منازل و مسيرهاي جادة شمالي سفر به خانه خدا» كه در متن «يادداشت هاي سفر به خانة خدا» آمده است ، بايد به اين نكتة مهم اشاره كرد كه جيادان به عنوان يك جغرافيدان ، مسير شمالي را شخصاً پيموده ، اما يوسف مافوچو آن راه را نپيموده است . با وجود اين به طور دقيق و مفصل منزل گاه هاي مسير و شهرهاي سر راه را ثبت و يادداشت كرده است ، البته اسامي گذشته و حالِ آن مناطق متفاوت است ، اما تحقيق و بررسي پيرامون يكايك آنها دشوار نيست . حجم كتابچة «يادداشت هاي سفر به خانة خدا» كوچك و تعداد علامت هاي نوشتاريِ چيني آن نيز محدود است و شامل مجلد و فصل بندي نيست ، اما اين كتابچه حاوي مدارك و اسناد مفيدي است كه به طور مشخص و موثق ، سيماي تاريخي آن روزگار را منعكس مي كند و بخشي از خلاء موجود دربارة ارتباطات خارجي دورة چينگ را پر مي كند; به ويژه فعاليت هاي علمي و مطالعات دراز مدت يوسف مافوچو در سرزمين هاي عربي و آسياي غربي نشانگر تبادلات علمي چين با كشورهاي عربي است . اين روابط ريشه در روزگاران گذشته دارد، و اين كشورها همواره مناسبات رو به رشدي داشته اند. اين سفرنامه همچنين بيانگر رفت و آمدهاي دوستانة مردم چين و اعراب مي باشد كه اين دوستي هاي عميق و ريشه دار آنها را به يكديگر پيوند زده است . اين گونه مراودات و دوستي هاي سنتي در عصر حاضر هم سزاوار ستايش ، تحسين و تشويق است .751. .dimu ya 2. .Sai mo ni de 3. .Zhuan tui 4. .Mu xi qi 5. .Gu mu sai Lue mai 6. .Lei bute bai. lei baili 7. .yi si kan de ling te 8. بقره: 50 9. .shan xi 10. .Falei ye 11. .She er bo 12. .Fa taha mu bo le 13. .Cha he shan 14. .Ke lang di 15. .A la Fan ye 16. .A qi 17. .bu lu bin nan 18. .Ma la xia 19. .xin ge puer 20. .Huan ya shu yao 21. .Tian Fang Li Yuan 22. .Tian Fang xing Li 23. .Hua qi guo 24. .di ya Lang Lan mi ya Lan 25. chi ؛ چي: واحد طول در چين قديم. هر «چي» معادل 33 سانتي، مترجم. 26. .guang dong 27. .Hao pan 28. .men bo yi 29. .zhao qing 30. .wu zhou 31. .xun zhou 32. .Nan ning 33. .Bei sai 34. .Gui ping 35. .Bai se 36. .yang Gong 37. .qian 38. .Wei 39. .Jin 40. .Nan bei chao 41. .Sui 42. .Tang 43. .zhen yuan 44. .Jia dan 45. .jia yu guan 46. .ha mi 47. .tu er Fang 48. .yan qi 49. .wu zhi gen 50. .An ji yan 51. .ma er ge lan 52. .Wu lati you bei 53. .zhi zao qi 54. .ke nimo na 55. .Hei le huer 56. .cha er zhu 57. .ka er xi 58. li ؛ لي: واحد طول در چين قديم. هر «لي» معادل 500 متر است. (مترجم) 59. .Duo xi 60. .pi jia 61. .Fu shen 62. .Ke La ti na 63. .ji da 64. .Bai Lan 65. .Bi La 66. .Ma er Ting 67. .qi li si 68. .wu di 69. .Han 70. .Zhang qian 71. .yong yuan 72. .Hou han 73. .Gan ying 74. .Tiao zhi 75. مترجم پس از انتشار نخستين قسمت از اين مقاله، در شمارة 37 ، فصلنامة «ميقات حج» را به همراه نامه اي براي استاد حاج سيّد يوسف نــاگــوا چــانــگ (Na guo chang) فرستاد. ايشان در پاسخ با ارسال نامه اي براي مترجم به تاريخ روز عيد قربان (1422 ق . / 2002 م)، پس از ابراز بهترين درود و تحيّات اسلامي خويش چنين نوشته اند: مسلمانان چين از زحمات و تلاش هاي فراوان جناب عالي براي ترجمة «يادداشت هاي سفر به خانة خدا» نوشتة استاد بزرگ بابا فو چو به زبان فارسي تشكر و سپاسگزاري مي كنند. جناب عالي با اين اقدام، خدمت بسيار بزرگي به مبادلات فرهنگي چين و ايران نموده ايد. من مقالة تحقيق و بررسي متن تاريخي «يادداشت هاي سفر به خانة خدا» را در اكتبر سال 1981 ميلادي به هنگام شركت در «كنفرانس تحقيقات علمي اسلام، در پنج استان و منطقة شمال غرب چين» (شين جيانگ، چينگ هاي، شان شي، گنسو، نينگ شيا) ارائه كردم. در آن زمان، من در مدرسة متوسطة يك روستا مشغول تدريس بودم و به اسناد و منابع كافي دسترسي نداشتم، از اين رو، پاره اي از اشتباهات و اشكالات موجود در مقاله را قبول دارم. البته اين اشتباهات اندك را بعدها در مقالة «مافو چو ـ آموزگار پر آوازة علوم اسلامي چين» اصلاح و تصحيح كردم، كه متمنّي است به آن مراجعه كنيد. ناگوا چانگ عيد قربان 2002 ميلادي ـ كونمينگ ـ چين