راه تحصيل بصيرت
بصيرت را از دو راه ميتوان به دست آورد: راه اول رسيدن به بصيرت، تحصيل تقواست. يكي از بركات مهم و بزرگ تقوا، نوراني شدن جان و پيدايش نور بصيرت در انسان است. اين حقيقت با صراحت در قرآن كريم آمده است: يا ايها ألذين ءامنوا ان تتقوا الله بجعل لكم فرقانا[13]. اي كساني كه ايمان آوردهايد اگر از خدا پروا داريد، براي شما ]نيروي [ تشخيص ]حق از باطل [ قرار ميگيرد. يا ايها الذين ءامنوا اتقوا اللة و ءامنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نوراً تمشون به[14] اي كساني كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش شما را دو بهره عطا كند و براي شما نوري قرار دهد كه به ]بركت [ آن راه سپرديد. راه دوم براي تحصيل بصيرت، استمداد از خداوند متعال است، چنان كه امام سجاد(ع) در يكي از مناجاتهاي خويش ميگويد: هب لي نوراً أمشي به في الناس، و أهتدي به في الظلمات، أستضيء به من الشك و الشبهات[15]. ]بار خدايا [ به من نورانيتي عطا كن كه بدان در ميان مردم حركت كنم و در تاريكيهاي بدان راهنمايي شوم و در شك و شبهه از آن روشنايي گيرم. بنابراين، تلاش براي تحصيل مراتب طهارت و تقوا و نيز اهتمام به ذكر و دعا و استمداد از خداوند متعال براي نوراني شدن فكر و انديشه، هر چند براي همه پيروان اسلام لازم است؛ اما براي پژوهندگان علوم ديني و بخصوص پژوهندگان در زمينه احاديث اسلامي اهميت و ضرورت بيشتري دارد[16]. بي شك، پژوهشگري كه علاوه بر دانش رجال و درايه و تخصص در ارزشيابي متن حديث ، از نور بصيرت برخوردار باشد، بهتر ميتواند به حقيقت اسلام ناب از طريق قرآن و حديث دست يابد، اما بايد توجه داشت كه اين به معناي عصمت و مصونيت او از خطا نيست؛ بلكه هر چه تخصص پژوهشگر بيشتر و بصيرت او افزونتر باشد، از ميزان خطاي او كاسته ميگردد.[1] - حديث متواتر، روايتي است كه تعداد روايان آن در هر طبقه به حدي باشند كه يقين به صدور آن حاصل شود. ابنصلاح، تنها حديث «من كذب علي متعمداً فليتبوأ مقعده من النار؛ هر كه بر من، به عمد دروغ بندد، جايگاهش در آتش قرار گيرد» را مصداق حديث متواتر دانسته است (مقدمه ابن الصلاح و محاسن الاصطلاح، ص454)؛ اما در مقابل، سيوطي در كتاب الازهار المتناثرة في الاخبار المتواترة، (ص113) حديث را ذكر كرده است، در حالي كه برخي از آنها تنها يك راوي دارند! علماي اماميه نيز تعداد احاديث متواتر را اندك ميدانند. در مجموع ميتوان گفت تواتر لفظي به گونهاي كه علمآور باشد، بسيار اندك است و شايد شمار اين دسته از روايات به ده عدد نرسد -كه حديث ولايت: «من كنت مولاه فعلي مولاه»، بيشترين راوي را دارد و حديث ثقلين از جمله آنها است- و تواتر معنوي نيز هر چند بيش از اين مقدار، ليكن آن هم عدد قابل توجهي را تشكيل نميدهد. [2] - در علم رجال، هدف شناخت راويان حديث به صورت انفرادي است؛ اما در علم درايه، هدف شناخت خصوصيات سلسله سند به طور كلي است. [3] -گفتني است كه اين مقاله به عنوان يكي از درآمدهايي است كه براي دانشنامه ميزانالحكمه آماده شده است. -[4]الكافي، ج1، ص69 (ح5)؛ المحاسن، ج1، ص347 (ح727)؛ بحارالانوار، ج2، ص242 (ح39). [5] -الكافي، ج1، ص69 (ح3)؛ تفسير العياشي، ج1، ص9 (ح4)؛ المحاسن، ج1، ص347 (ح725)؛ بحارالأنوار، ج2، ص242 (ح37). [6] -ر. ك: خردگرايي در قرآن و حديث، ص91 (حجيت خرد). [7] -مسند ابن حنبل، ج9، ص154 (ح23667). ج5، ص434، (ح16058)؛ صحيح ابن حبان، ج1، ص264 (ح63)؛ موارد الظمآن، ص51 (ح92)؛ الطبقات الكبري، ج1، ص387؛ كنزالعمال، ج1، ص179 (ح902). [8] -الكافي، ج1، ص69 (ح1)؛ الأمالي، الصدوق، ص449 (ح608)؛ المحاسن، ج1، ص354 (ح749)؛ بحارالانوار، ج2، ص243 (ح44). [9] -تهذيب الأحكام، ج6، ص100؛ كتاب من لايحضره الفقيه، ج2، ص616؛ عيون أخبار الرضا(ع)، ج2، ص277؛ بحارالأنوار، ج102، ص132. [10] -شيخ زينالدين بن علي عاملي معروف به «شهيد ثاني» (911-965ق) در كتابش شرح المعة (ج3، ص66) در بيان شرايط افتاء مينويسد: « … نعم يشترط مع ذلك كله أن يكون له قوه يتمكن بها من رد الفروع الي اصولها و استنباطها منها، و هذه هي العمدة في هذا الباب، والا فتحصيل تلك المقدمات قد صارت في زماننا سهلة، لكثرة ما حققه العلماء، و الفقهاء فيه و في بيان استعمالها، و انما تلك القوه بيدالله تعالي يؤتيها من يشاء من عباده علي وفق حكمته و مراده، و لكثرة و الممارسة لأهلها مدخل عظيم في تحصيلها «والذين جاهدو فينا لندينهم سبلنا»؛ بلي با همه اينها لازم است و داراي قوه و نيرويي گردد كه بتواند فروع را به اصول برگرداند و فروع را از اصول استنباط كند و اين مهمترين ركن است وگرنه تحصيل مقدمات در اين زمان آسان است، زيرا انديشمندان و فقيهان بر اثر پژوهشهاي بسيار و به كار گرفتنش راه را هموار ساختهاند. البته آن قوه و نيرو به دست خداوند است كه به هر كس بخواهد، بر پايه حكمت و اراده خويش عطا فرمايد. و البته تلاش و كوشش نقشي به سزا در بدست آوردنش دارد. خداوند در قرآن فرموده است: چو كساني كه در راه ما كوشيدهاند به يقين راههاي خود را بر آنان مينماييم. [11] -منية المريد، ص387. [12] -عنكبوت، آيه 69. [13] -انفال، آيه29. [14] -حديد، آيه28. [15] -الصحيفة السجادية، ص95 (دعاي22) [16] -شهيد ثاني در اينباره ميگويد: « … و نورالعلم لا يقذفه الله تعالي في القلب المنجس بالكدورات النفسية و الأخلاق الذميمة، كما قال الصادق(ع) ليس العلم بكثرة التعلم، و انما هو نور يقذفه الله تعالي في قلب من يريد الله ان يهديه، و نور دانش را خداوند در دلهاي آلوده به اخلاق زشت و كدر قرار ندهد چنانكه امام صادق(ع) فرمود: دانش به زيادي آموختن نيست بلكه حقيقت دانش نوري است كه خداوند در دل هر كس بخواهد او را هدايت كند، قرار دهد. (منية المريد، ص167 و 149، مشكاة الانوار، ص 563 ، ح01 19، بحارالأنوار، ج1،ص225، ح17؛ الدرالمنثور، ج7، ص20). و نحوه قال ابن مسعود: ليس العلم بكثرة الرواية انما العلم نور يقذف في القلب. و بهذا يعلم ان العلم ليس هو مجرد استحضار المعلومات الخاصه و ان كانت هي العلم في العرف العامي و انما هو النور المذكور النا شيء من ذلك العلم الموجب للبصيرة و الخشية لله؛ دانش به زيادي روايت كردن تحقق نيابد، بلكه حقيقت دانش نوري است كه خداوند در دلها قرار دهد. و از اينجا معلوم شود كه دانش تنها جمع معلومات نيست گرچه در عرف عمومي آن را دانش خوانند بلكه دانش نوري است كه از علم برخيزد و سبب بصيرت و ترس از خداوند گردد. (منية المريد، ص167)