پيشگفتار
تاريخ هر علم، مدخلى مناسب براى ورود به آن دانش است از همين رو آشنايى با تاريخ علم اصول براى علاقه مندان به فراگيرى اين دانش به عنوان ميزان و منطقِ علم فقه بسيار مفيد و بلكه لازم است.شهيد سيد محمد باقر صدر در بخش اول كتاب المعالم الجديدة نكات بسيار ارزشمندى در باب تاريخ اصول فقه نگاشته است.بررسى چگونگى پيدايش اصول فقه، منابع استدلال در اين علم، تحول و دگرگونى فقه و اصول و تأثير متقابل آنها بر يكديگر از زمان شيخ طوسى تا عصر حاضر برخى از ويژگى هاى اين اثر است.اين امر موجب شد كتاب مزبور از سوى استاد مهدى هادوى در سال 1367 هجرى شمسى به عنوان محور تدريس تاريخ علم اصول برگزيده شود.بيان شيوا و افزونه هاى ارزنده ى آن استاد فرزانه مجموعه اى ارزشمند را پديد آورد.از اين رو، نگارنده بر آن شد تا به منظور آشنايى طلاب و دانشجويان با تاريخ اصول فقه و مفاهيم اصلى آن مطالب ارائه شده را كه از نوار پياده شده بود، تنظيم و با افزودن برخى بحثها كه در راستاى اين غرض لازم مى نمود آن را به صورت يك كتاب جامع و مستقل در آورد.اميد است كتاب حاضر بتواند اين هدف را به گونه اى شايسته تأمين كند و مدخلى مناسب براى ورود به عرصه ى اين دانش مهم باشد.والسلام.محمد كاظم روحانى 1379/3/11 بخش اول فقه علم فقه يا حقوق اسلامى انواع حقوق معناى اجتهاد در حقوق تعبدىعلم فقه يا حقوق اسلامى
بعد از آن كه انسان به خدا و پيامبر ايمان آورد و اسلام را به عنوان آخرين دين پذيرفت و به عنوان بنده ى خداوند، اطاعت از او را برخود لازم شمرد و دانست كه دين اسلام به عنوان شريعت خاتم در تمام شئون مختلف زندگى بشر وظيفه و موضع عملى انسان ها را، كه موجب رسيدن به سعادت ابدى است، مشخص كرده است؛ بايد تمام افعال فردى و روابط اجتماعى خود را بر اساس آن قرار دهد.بنابراين بايد بداند كه در هر شأنى از شئون مختلف حيات، چه كارى را بايد انجام دهد و يا ترك كند و يا اينكه به چه شكل انجام دهد.اگر حكم شريعت در تمام اين حوادث و مسائل گوناگون براى همگان واضح و بديهى بود هر شخصى در هر مورد عمل خود را بر اساس شريعت انجام مى داد و ديگر نياز به بحث هاى علمى گسترده وجود نداشت امّا به عللى كه در بحث هاى آينده به آن خواهيم پرداخت - از جمله فاصله و بُعد زمانىِ ما از عصر تشريع و زمان حضور نبى اكرم صلى الله عليه وآله - بسيارى از احكام شريعت براى ما واضح و بديهى نيست و اين گونه نيست كه بدون نياز به بحث هاى علمى قابل دست يابى باشد؛ بلكه اكثر احكام بدون بحث مفصّل علمى كه پرده از ابهامات و پيچيدگى ها كنار مى زند، مشخص نيست.بر اين اساس لازم بود علمى وضع گردد تا اين پرده را كنار زند و وظيفه ى عملى انسان را بر اساس شريعت تعيين كند.اين چنين بود كه علم فقه به وجود آمد تا از راه استدلال، موضع عملى انسان در قبال شريعت را تعيين كند.علم فقه به وسيله ى دليل، موضع عملى انسان در هر واقعه را بر اساس شريعت معين مى كند و كار فقيه به دست آوردن حكم شرعى از راه اقامه ى دليل است.مراد از استنباط حكم شرعى نيز همين است.از اين رو بسيارى از مسائلى كه امروز در جهان تحت عنوان علم حقوق مطرح مى شود، مانند: حقوق مدنى، حقوق جزا و حقوق تجارت، در حوزه هاى علميه تحت عنوان علم فقه مورد بحث قرار مى گيرد.علم فقه در واقع علم حقوق است امّا بايد توجه داشت كه حقوق بر دو گونه است.انواع حقوق 1.حقوق وضعى يا قراردادى: از آن جا كه هرج و مرج خلاف مقتضاى طبيعت بشر است، انسان ها - هر چند مقيد به دينى نباشند - براى اداره ى زندگى اجتماعى خود نيازمند قوانين هستند، تا بتوانند بر اساس آن در كنار يكديگر زندگى كنند.از اين رو بر طبق مصالح اجتماع و منافع متقابل، قوانينى را وضع مى كنند كه در بردارنده ى حقوق افراد و تضمين كننده ى حيات اجتماعى در قبال هرج و مرج باشد.اين قوانين را كه قانون گذارِ آن خودِ انسان ها هستند حقوق وضعى يا قراردادى مى نامند، مانند حقوق كشورهاى غربى.بايد توجه داشت كه حقوق وضعى همواره نشأت گرفته از يك نظام مى باشد، يعنى قانون گذاران ابتدا بنابر برداشت و نگرش خود به تاريخ، جامعه و انسان، يك نظام را طراحى مى كنند و بعد بر اساسِ آن، يك سرى قوانين را كه حقوق ناميده مى شود، وضع مى كنند؛ مثلاً در كشورهاى غربى بر اساس نگرش ليبراليستى، نظام سرمايه دارى را در اقتصاد طراحى مى كنند، و سپس بر اساس آن هر كشورى حقوق اقتصادى خود را وضع مى كند.همچنين در كشورهاى سوسياليستى بر اساس نگرش ماركسيستى به جامعه و تاريخ، نظام سوسياليستى در اقتصاد را طراحى مى كنند و سپس بر اساس آن، هر كشورى حقوق اقتصادى خود را وضع مى كند.(1) 2 - حقوق تعبّدى )شرعى(: قوانينى كه واضع و قانون گذار آن بشر نيست، بلكه مكاتب الهى از سوى خداوند به بشر عرضه مى كنند حقوق شرعى يا تعبدى ناميده مى شود.