بخش سوم - تاریخ علم اصول از نگاه شهید محمدباقر صدر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ علم اصول از نگاه شهید محمدباقر صدر - نسخه متنی

محمد کاظم روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش سوم

فصل دوم: دوره ى علم

تحول و ترقى فقه و اصول توسط شيخ طوسى بررسى ريشه هاى حركت فقهى و اصولى شيخ طوسى توقف و ركود نسبى و علل آن حيات و حركت مجدد حوزه علميه شيعه مقايسه كتب فقهى السرائر و المبسوط بقاء ركود در حوزه ى اهل سنت رشد فقه و اصول از ابن ادريس تا صاحب معالم

تحول و ترقى فقه و اصول توسط شيخ طوسى (ره)

تلاش شيخ طوسى در فقه و اصول، صرفاً استمرار حركت فقهى و اصولى گذشته نبود، بلكه حركت وى يك تحول جديد، و موجب تكامل و ترقى فقه و اصول بود و همين نكته است كه وى را از ديگر فقهاى شيعه ممتاز مى كند.

گام بلندى كه شيخ طوسى برداشت و تحول عظيمى كه در فقه و اصول ايجاد كرد او را حد فاصل بين دوران مقدماتى علمى و دوران پيشرفت علمى قرار داد.

او به عصر مقدماتى پايان مى دهد و عصر علمى پيشرفته را بنيان مى نهد.

از اين رو »شيخ الطائفه«؛ شيخ گروه شيعه ناميده شده است.

تا قبل از تأليف »مبسوط«، فقه شيعه عمدتاً به ذكر مضمون روايات، و در چارچوب مسائل آن محصور بود.

شيخ طوسى با تأليف المبسوط و نشان دادن راه اجتهاد براى به دست آوردن احكام فروعات و مسائل مستحدثه كه در روايات مطرح نشده است، گسترش دهنده ى شيوه ى اجتهاد و استنباط فقهى اى است كه ائمه عليهم السلام آن را پايه گذارى كردند و تا به امروز ادامه دارد و روز به روز رشد كرده است.

فقه امروز و شيوه ى اجتهاد و استنباط امروزى همان شيوه اى است كه شيخ طوسى آن را تبيين كرد.

(57) از آن جا كه فقه و اصول در ارتباط تنگاتنگ و تأثير متقابل بر يكديگر مى باشند، اين تحول عظيم فقهى با تحول و ترقى علم اصول - كه به منزله ى منطقِ فقه و قواعد كلى و اصول استنباط مى باشد - همراه بود، كه در كتاب اصولى اش به نام »عدّة الاصول« متجلى شد.

براى توضيح بيش تر اين تحول عظيم كه به دست شيخ طوسى ايجاد شد، دو كلام از ايشان را در اين زمينه نقل مى كنيم.

1.شيخ طوسى در مقدمه ى عدة الاصول مى نويسد: »از من خواسته ايد اصول فقهى مشتمل بر تمام ابواب اصول تأليف كنم، كه بر طبق مذهب و مسلك خودمان )شيعه( باشد، زيرا آنچه كه تاكنون در اصول توسط هر فرقه و گروهى تأليف شده بر طبق مسلك و مذهب خودشان بوده است و من سراغ ندارم كسى از ما شيعيان دست به تأليف يك دوره بحث اصولى زده باشد، مگر مختصرى كه شيخ مفيدرحمه الله نوشته است، كه بحث هاى زيادى از آنچه كه به آنها احتياج است از قلم افتاده است و نياز به استدراك و اضافاتى دارد؛ و كتابى كه سيد مرتضى رحمه الله در شرح آن نوشته است.

بنابراين در بين شيعيان كتابى مشتمل بر تمام ابحاث كه قابل اعتناء و اعتماد باشد تأليف نشده است، در حالى كه مى گوييد بايد به اين علم اهتمام زيادى داد، زيرا تمام شريعت مبتنى بر آن است و علم به هيچ حكمى از احكام شريعت بدون محكم كردن اصولِ آن ممكن نيست و كسى كه اصول را محكم نكند صرفاً راوى و حاكى خواهد بود«.

اين عبارت، اهميت بحث اصولى كه شيخ طوسى در كتاب عدةالاصول به آن پرداخته اند و كار جديد او را، كه همان بيان نظريات اصولى در ضمن چارچوب كلى مذهب شيعه مى باشد، نشان مى دهد و نيز بيانگر اين است كه اوّلاً: اولين حركت تأليفى در زمينه ى علم اصول به شكل مفصل در بين شيعه به دست شيخ مفيدقدس سره انجام گرفته است؛ ثانياً: اين كلمات رامرحوم شيخ طوسى در زمان حيات سيد مرتضى نوشته اند، چون براى بقاى عمر ايشان دعا كرده است و در اين هنگام سيد مرتضى الذريعه را تأليف نكرده بوده و يا اگرتأليف كرده بود در اختيار شيخ طوسى قرار نگرفته بود، زيرا شيخ طوسى مى گويد: غير از شيخ مفيد و امالى سيد مرتضى، تأليف مفصل ديگرى در بين شيعه نداريم.

البته با توجه به اينكه شيخ طوسى شاگرد سيد مرتضى بود، احتمال دوم بعيد است.

2.شيخ طوسى در مقدمه ى المبسوط مى نويسد: من همواره از اهل سنت مى شنيدم كه به فقه شيعه ايراد مى گيرند)و مى گويند(: »فروع و مسائل شيعه كم و محدود است و اين نتيجه ى انكار شيعه نسبت به قياس و اجتهاد(58) است، زيرا آنها با نفى قياس و اجتهاد راهى براى به دست آوردن احكام مسائل و فروعات متعدد فقهى ندارند«؛(59) امّا اين كلام اهل سنت ناشى از جهل و عدم آشنايى آنان با اصول و مذهب ما شيعيان است، زيرا اگر به روايات ما مراجعه مى كردند مى يافتند كه حكم عمده ى مسائل و فروعاتى كه اهل سنت در كتب خود مطرح كرده اند در اخبار و روايات وارده از ائمه ى معصومين عليهم السلام - كه سخنشان مانند قول نبى اكرم صلى الله عليه وآله حجت است - بيان شده است.

/ 28