امام خمينى در آرمان وحدت خود انگيزههاى گوناگونى داشت كه الهام گرفته از مكتب اسلام ناب محمدى بود از نظر امام دين مبين اسلام و حكومتهاى الهى با ساير حكومتهاى مادى تفاوتهاى اصولى دارد، زيرا حكومتهاى غيرالهى فقط در پى تحقق و حفظ نظم كشور خود بوده، و حداكثر كارى كه انجام مىدهند اين است كه نگذارند كسى به ديگرى ظلم و تعدى بكند، در حالى كه اسلام و حكومتهاى الهى براى هر مساله احكام خاص خود را دارد (27) و يكى از اين مسائل مهم دفاع از كيان اسلام است كه به وحدت مسلمين بستگى دارد، «از امور مهمهاى كه بر همه واجب است دفاع از اسلام، دفاع از جمهورى اسلامى است» (28) كه به وحدت بستگى دارد و مساله وحدت براى حفظ كيان اسلام امرى حياتى است، از طرف ديگر تفرقه امر منكرى است كه بايد از آن جلوگيرى شود زيرا امر به معروف و نهى از منكر از واجبات الهى است و براى اطاعت امر خدا بايد امر به معروف و نهى از منكر نمود كه «بزرگترين منكر، غلبه اجانب بر ماست، اين منكر را بايد نهى كنيد، حكومتها را نهى كنيد از مخالفتى كه با هم دارند و با ملت دارند با دشمنان اسلام كه خدا فرموده مراوده نكنيم محبت مىكنند، الآن منكرى بالاتر از اين نيست كه مصالح مسلمين را به خطر انداخته است، اين وظيفه همه شماست، كه مىخواهيد براى خدا كار كنيد، همه ما بايد اين دشمنى را نهى كنيم و وحدت اسلامى را شعارمان كنيم با وحدت و زير پرچم لااله الا الله بودن» . (29) وحدت نيز امر معروفى است كه موجب صلح و آرامش در دنيا مىشود و بايد براى تحقق شرايط صلح، آيين وحدت و اخوت را ايجاد نمود و آن را مستحكمتر كرد زيرا «. . . ما دنبال اين هستيم كه دنيا در صلح و آرامش باشد اسلام از اول داراى يك همچو مقصدى بود و خصوصا در بين مؤمنين، در بين مسلمين، اخوت را سفارش فرموده استبلكه ايجاد تشريع فرموده است» . (30) انگيزه ديگر امام انسانسازى است تا در سايه وجود انسانهاى كامل عدالت نيز گسترش يابد و زمينههاى آسيبپذيرى جامعه مسلمانان از بين برود، در غير اينصورت آسيبپذيرى آنان حتمى است. زيرا «. . . آن روز آسيب به ما مىرسد كه از باطن بگنديم افراد باطنشان بگندد و اين گند هم سرايت كند و يك دستهاى را از بين ببرد و متعفن كند» (31) در حالى كه تربيتيافتگان مكتب انبياء و ائمه سلامالله عليه هرگز خلاف نمىكنند كه در پى اين تخلف جامعه نيز آسيب ببيند. انگيزه ديگر تامين استقلال و آزادى و حفاظت از استقلال و آزادى و شرافت انسانى مسلمانان مىباشد، بنابراين امام مىفرمايند، «اگر ما تسليم آمريكا و ابرقدرتها مىشديم ممكن بود امنيت و رفاه ظاهرى درست مىشد و قبرستانهاى ما پر از شهداى عزيز ما نمىگرديد، ولى مسلما استقلال و آزادى و شرافتمان از بين مىرفت آيا ما مىتوانيم اسير امريكا و دولتهاى كافر شويم تا بعضى چيزها ارزان شود و شهيد و مجروح ندهيم؟ » (32) ديگر انگيزه امام در آرمان وحدت حل معضلات كشورهاى اسلامى و مسلمين جهان است لذا امام همه آنها را به وحدت فرا مىخواند و برقرارى روابط دوستانه بين آنها را توصيه مىكند. (33) اما امام بر اين نكته واقف است كه هر «هدف بزرگ داراى اشكالات و گرفتاريهاى بزرگ نيز هست» (34) مساله وحدت امت اسلامى و همه مستضعفين جهان نيز اهداف بزرگى است كه موانع بزرگى در سر راه آن قرار دارد. ولى با عنايتبه اينكه فطرت و سرشت انسان و هستى بر وحدت استوار و تنيده شده است و همه هستى به سوى هدف واحدى رهسپار است «با صبر و تحمل انقلابى به پيش مىرويم تا عدل الهى و اسلام عزيز» (35) را در جهان گسترش دهيم، از اينرو امام به همه مسلمين جهان توصيه مىنمايد، «اى مسلمانان بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غربزدگى مبارزه نماييد و روى پاى خودتان بايستيد و بر روشنفكران غربزده و شرقزده بتازيد و هويتخويش را دريابيد كه روشنفكران اجير شده بلايى بر سر ملت و مملكتشان آوردهاند كه تا متحد نشويد و دقيقا به اسلام راستين تكيه ننماييد، بر شما آن خواهد گذشت كه تا كنون گذشته است. » (36) بنابراين انگيزه امام براى وحدت را مىتوان در دفاع از كيان اسلام، امر به معروف و نهى از منكر، انسانسازى و تربيت انسانهاى صالح، تامين استقلال و دفاع از اين استقلال و آزادى و شرافت انسانى و گسترش عدل الهى و اسلام عزيز در جهان و جلوگيرى از اختلاف و پيروى از هواهاى نفسانى دانست. . . خلاصه نمود.