عتابه مادر جعفربرمكى - دنیا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دنیا - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عتابه مادر جعفربرمكى

محمدبن غسان هاشمي ميگويد در يكي از اعياد مذهبي عيداضحي بخانه مادرم رفتم ، زني ديدم كه نزديك مادرم نشسته بود اما لباسهاي كهنه و مندرس در تن داشت و آثار عفت و نجابت و بزرگي از او ساطع بود .

مادرم گفت اين زن را شناختي ؟ گفتم نه .

گفت اين زن عتابه مادر جعفر بن يحيي برمكي وزير هارون الرشيد است ، من نزديك رفتم و او را تجليل و تعظيم كردم و از جريان امر و حالات او جويا شدم ، بعد از نقل مصائب و شگفتيها باو گفتم مادر از ميان تحولاتي كه جهت شما پيش آمد كداميك از آنها عجيبتر و شگفت انگيزتر بود ، گفت اي فرزند عيدي چون امروز بر ما گذشته است كه چهارصد كنيز در اطراف من منتظر فرمان و دستورم بودند و با اينحال من ناراحتي بودم و پسرم را بخودم نامهربان خيال ميكردم .

امروز هم عيداضحي است كه بر من ميگذرد و آرزويم در اين ساعت اين است كه دو قطعه پوست گوسفند داشته باشم كه يكي را لحاف قرار داده و روي ديگري بنشينم و بخوابم محمدبن غسان ميگويد من پانصد درهم باو دادم ، باندازه اي خوشحال و مسرور شد كه نزديك بود جان بسپارد .

/ مجموعه قصه هاي شيرين صفحه 42 نقل از تاريخ ابن خلگان جلد 1 جعفر .

/ 16