دختر نعمان بن منذر - دنیا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دنیا - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دختر نعمان بن منذر

نعمان بن منذر دختري داشت بنام خرقاء زيبائي و جمال او بحد كمال بود ، در زير سايه پدر مقتدرش نهايت عزت و احترام را داشت ، در رفاهيت و آسايش زندگي او همينقدر بس كه وقتي ميخواست از كاخ اختصاصي خود براي انجام نيايش و دعا به معبد برود تمام سير او را با حرير و ديبا و پوست خز و پرهاي نرم فرش ميكردند و او به همراهي كنيزش با يكدنيا جلال و شكوه به معبد ميرفت و برميگشت ولي روزي نعمان بدست خسرو پادشاه ساساني كشته شد و زندگي بكلي برگشت ، دختر مزبور نيز بعنوان اسارت در دست ايرانيان افتدا ، اما در دربار ايرانيان بواسطه زيبائي و جمالي كه داشت جاي خود را باز كرده و زندگاني مرفهي داشت طولي نكشيد كه جنگ قادسيه و لشكركشي اعراب با ايران پيش آمد ، رستم فرخ زاد كشته شد و سپاه ايران شكست خورده و كشور پهناور ايران بدست سربازان عرب افتاد .

سعدبن ابي وقاص فرمانده سپاه عرب با پيروزي وارد قادسيه شد و امور را در دست گرفت دختر نعمان با چند تن از كنيزان و زنان فاميلش در حاليكه لباسهاي كهنه و ژنده اي در تن داشتند بحضور سعدبن ابي وقاص آمدند كه شايد آنها را مورد تفقد و مرحمت قرار دهد سعد آنها را نشناخته گرفت و پرسيد كداميك از شما خرقاء هستيد ؟ خرقاء خود را معرفي كرد و در ضمن گفت كه دنيا خانه تغيير و زوال پذير است ، هرگز بيك حال و بيك منوال نميماند و هر روز حالي دارد و مردم را از وضعي بوضع ديگر ميكشاند ، روزي ما پادشاهي داشتيم ماليات فراوان بخزائن ما ريخته ميشد اما دوران عزت ما باخر رسيد و روزگار چهره كريه خود را بما نشان داد ، اي سعد اين را هم بدانكه روزگار هر كس را مسرور و شادمان نمود روزي هم او را به حسرت گرفتار خواهد ساخت .

بهترين دليل و شاهد بر بيانم وضع خودمان است ، يك روزي فرمانروا بوديم ناگهان گردش رزگار ما را بصورت در يوزگان ناشناس درآورد ، اف بر اين دنيا باد كه نعمتش ناپايدار و دولتش زوال پذير است سعدبن ابي وقاص كلمات او را پسنديد و از او دلجوئي بعمل آورد و جايزه فراواني باو داد .

وقتي كه خرقاء از محضر او مرخص شد زنها از وي پرسيدند امير با تو چگونه رفتار كرد گفت او نسبت بمن نيكوئي كرد و هميشه بزرگان به بزرگان احترام ميگذارند .

/ مروج الذهب

/ 16