شكر-نعمت - شکر نسخه متنی

شكر-نعمت

آورده اندكه دوشيخ باهم دوستي داشتنديكي ازآن دورابتهمتي حبس كردندواو رقعه اي بدوست خودنوشت كه برحال من چنين ميگذرداودرجواب نوشت كه خيرتو دراينست شكركن وصبرپيش گيرچون روزديگرشداوراچندچوب زدندبازكس رابدوست خودفرستادكه حال من بدترشدهمان جواب شنيدكه شكربايدكردمبادا بدترشودآنمردگفت بدترازاين چه خواهدبودقضاراآن شب پيرگبري رابه زندان فرستادندوزنجيري كه برپاي شيخ بودبكسرآنرابرپاي گبرنهادندتا مصاحب وهمدم اوشدبازشيخ رقعه بيارخودنوشت وشرح احوال خودبيان نمود همان جواب شنيدكه شكرخداي بجاي آوردكه ازبدبترنشوداوراقهروغصه آمده گفت ازاين بدترچه ميشودقضاراآن پيرگبررادرآنشب علت شكم بمهرسيدو خون ازاوميرفت وتاصباح بقضاي حاجت ترددميكردچون پاي شيخ بااودريك زنجيربودبااوموافقت ميكردچون روزشدكس پيش يارخودفرستادكه حال او احوال من چنين است وبمرگ خودراضي شده ام دوستش جواب داداينهمه بلاومحنت وآزارازناشكري تست پس شكربجاي آوردتاازاين بدترنشود .

روزديگردوستش برخاسته بزندان رفته وگفت اي برادرناسپاسي مكن وصبرراپيشه كن كه گفته اندو شكرحقتعالي رابجاآوركه بدترازاين پيش تونيايدگفت اي يارعزيزديگر پيمانه لبريزگرديده ديگرازاين بدترچه خواهدبودگفت بدترازاين آنستكه اگر درعوض اين زنجيركه درپاي تست حكم شودكه اين زناركه درگردن اين گبراست برگردن تواندازندتوهم مثل اين گبرزناربندگردي چه تواني كرداي برادر دنيارندان مجمن است پس درنوائب صبرباشدنمودوحق تعالي درقرآن مجيد فرموده است .

"ولنذيقنهم من العذاب الادني دون العذاب الاكبر"پس پيش حاكم رفته التماس كرداوراخلاص نمود .