عبرت -از- روزگار - کیفر نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
عبرت -از- روزگار
عمروبن شيبه ميگويددرمراسم حج ،دربين صفاومروه ،ديدم شخصي متكبرانه حركت ميكندوغلامان او،بااسكورت خاصي اوراحركت ميدهندبااينكه درمراسم حج ،بايداين تشريفات نباشدوهمه بطورمساوي وبدون اظهارامتياز، به عبادت خود،ادامه دهند .پس ازمدتي دربغدادشخصي ژوليده وغبارآلودو مفلوكي راديدم ،قيافه اش نشان ميدادكه رنج روزگار،كمراوراخم كرده ،واو رابه بيچارگي ودريوزگي وذلت افكنده است ،خوب به قيافه اونگاه كردم ، دريافتم كه اين شخص همان مردمتكبري است كه درفلان سال دركناركعبه ، متكبرانه حركت ميكردونوكران وچاكران اورابااحترام وجلال وجبروت ،حركت ميدادند،به اوگفتم توهمان شخص نيستي ؟درپاسخ گفت آري ،من همان شخص هستم .گفتم چه شدكه اينگونه بيچاره شده اي ؟گفت من درجائي كه به فرمان خدا همه مردم ،تواضع وفروتني ميكردند،تكبرورزيدم ،ازاين روبه اين روزگاري كه ميبيني افتاده ام .