جلال آل احمد، بازگشت ارتجاعي ياگذار ازفرهنگ استعماري؟! - روشنفکران و مسئله « آل احمد » نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روشنفکران و مسئله « آل احمد » - نسخه متنی

داود مهدوی زادگان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جلال در يك جمع دانشجويي ابراز مي‏كند كه گفت‏وگو درباره كافكا كه براي خيلي هاناشناخته است، نامطلوب است. زيراكافكا مسئله مانيست واگرازاوسخن بگوئيم، غيراز «تفاضل» يا «حقه‏بازي» چيز ديگري نيست. ولي صادق هدايت، مسئله ماست وبايددرباره‏او بحث كرد(54)،يا«ملت بازي» (ملي گرايي) كه يك مفهوم صادراتي فرنگ است ومسئله آنهاست. چون «بورژوازي اروپا مفهوم ملّت راساخت»(55). درنظرآل احمد، حفظ زبان فارسي، جزء مسئله‏هاي مهم «ما»ست. زيرا «زبان امروز فارسي، يك حلقه است از زنجيرتكامل معيّني كه اززبان اوست شروع شده تابه امروز رسيده»،(56) مسئله اساسي محافل دانشگاهي ايران، بحران «انديشيدن» است.« تامي توانيد بينديشيد. تامي توانيدبحث كنيد.ازاين سمت، ازآن سمت، تابه نتايجي برسيد»(57). غربزده كسي ست كه به اين مسائل توجه جدّي نداشته باشد، بنابراين چگونه است كه آل احمد به مسئله‏هاي «ما» نپرداخته و صرفا از «مسئله آنها» بحث مي‏كند؟!!

جلال آل احمد، بازگشت ارتجاعي ياگذار ازفرهنگ استعماري؟!

يكي ديگر از نوشته‏هاي پيرامون آل احمد، از حسين قاضيان است.(58) فرد مزبور علت انتخاب جلال آل احمدبراي تحليل جامعه شناختي خود از«رابطه روشنفكران وتوسعه» دراين مي‏داند كه به دليل پائين بودن سطح سواد توده‏هاي مردم، «رابطه ميان روشنفكر وتوده، دچار اختلالي مداوم بود». اما آل‏احمد در دهه چهل نه تنها توانست جامعه روشنفكري را از انزوا بيرون كشد، بلكه فضاي روشنفكري زمان خود و نسلهاي جوان بعدي رازيرسلطه خودآورد. مركز تاثير آل احمد دركتاب غربزدگي است (شهريور1371). برداشت نويسنده آن است كه تاثيرات ژرف آل احمد رانمي توان درجهت بالندگي جريان روشنفكري قلمدادكرد. و ازطرفي، مي‏بيند انديشه‏هاي آل احمد درجامعه، وارد حوزه مقدسات «حرمتهاوحريمها» شده وروشنفكران قبل وبعدانقلاب اسلامي نسبت به آثار آل احمد سكوت كرده وچيزي درخور تائيد و رّد نيآورده‏اند، لذا برخود جرأت نقد و انتقاد بر آثار جلال را داده است (شهريور71). البته چنين جرأتي ستودني ست، ليكن بايد روشن گردد كه متجرّي تاچه اندازه دراين عمل موفق بوده و منطقي عمل كرده است.

نقد وي بر آثار جلال آل احمد، به دو بخش تقسيم مي‏شود. بخش اول آن مربوط است به تحليل روانشناختي و جامعه‏شناختي از رابطه زندگي و آثار آل‏احمد، شيوه و ويژگي‏هاي نگارشي او و تاثير آن برفضاي سياسي روشنفكري و نيز رابطه‏اش باغرب و مذهب. بخش دوم به حوزه معرفتي خاصي از انديشه مدرن، يعني مبحث اقتصاد توسعه، معطوف است. وي دراين بخش مي‏كوشد تمام مباحث غربزدگي و نقد روشنفكري آل احمد رابه بحث توسعه ومباحث پيراموني آن، تحويل ببرد. نتايجي كه نويسنده دربخش اول مي‏گيردآن است كه جريان انديشه جلال درعرصه تفكر، تداوم نداشته و درميدان سياست عملي ادامه يافت. زيرااوضاع سياسي ــ اجتماعي آن روزگار مجالي براي مجادلات فكري نمي‏داد و درنتيجه، فضاي انديشه راعصبي و آكنده ازخصومت مي‏ساخت. چهره «شاخص عصبي مزاجي انديشه‏ها» آل احمد است كه درنوشته‏هاي دوره دوم و سوم او بيشتر ظاهر مي‏گردد. وي در وصف شيوه نگارش جلال، همان نقد، قبلي‏هارا تكرار كرده كه آثار قلمي آل‏احمد، كمتر استدلالي است!! وآنچه دركاراست، «اقناعي» است و غربزدگي، مشاجره‏اي قلمي است كه حاوي تحريك، خشم، تكرار، طنز و هجو است. پيامد اينگونه نوشتن و تفكر غير استدلالي، درنهايت به نوعي تفكرسطحي وشعارگرايي مي‏شود(59).

«اين آثار(جلال ال احمد) مي‏خواهند مارابه عمل و دارند. مي‏خواهندبلندشويم وفورا اقدامي انجام‏دهيم»

چنين سبكي ازكاربه تدريج جنبه ايدئولوژيك پيدا مي‏كند ودرنتيجه عرصه تفكرمحدود وبرسوء تفاهمهاي جامعه ماافزوده مي‏شود.ابهام هاوتشتّت آراي جلال در دو اثرمهمي چون غربزدگي ودرخدمت وخيانت، نمايان تراست. به اعتقاد وي آل احمد دركارش شتابزده است. زيرا خطر غربزدگي درنظرش جّدي و فوري است ودرتحقيقاتش صبر راپيشه نمي‏كند و روشنگرهاي اوبه دليل تماس محدود باآراي ديگران وبدون آشنايي درست با جنبه‏هاي عميقتر يا عامتر مسئله غربزدگي، سطحي فاقد ماندگاري فكري است.

/ 18