آل احمد و مسأله روشنفكر جهان سومي - روشنفکران و مسئله « آل احمد » نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روشنفکران و مسئله « آل احمد » - نسخه متنی

داود مهدوی زادگان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آل احمد و مسأله روشنفكر جهان سومي

آقاي داريوش آشوري از جمله كساني است كه بر «غربزدگي» آل احمد، نقد تندي نوشته است. آل احمد نيز بانقدهاي وي آشنابوده و اعتقاد داشتند كه «ايشان (آشوري) درست نمي‏بينند».(7)

نقد آشوري برآل احمد، يكنواخت نبوده و تحولات فكري وي درباره غربزدگي، ازيك پذيرش نسبي تا نفي و طرد گفتمان غربزدگي، درنوسان بوده است. در نگاه اوليه (هشياري تاريخي ـ 1346)، چنين به نظر مي‏آيد كه او با آل احمد دركليات بحث غربزدگي اختلاف نظري نداشت و تنها در برخي استنادات تاريخي، تعاريف و حدود و ثغور مفاهيم، برداشتي متفاوت داشت:

«به‏طوركلي، برداشت آل احمد درغربزدگي آنجاكه با واقعيت ملموس سر و كار دارد، درست و دقيق و شجاعانه است و آنجا كه به كليّت امور تاريخي و اجتماعي مي‏پردازد، خيالپردازانه و پرتناقض و احساساتي است»(8).

او دراين دوره (دهه چهل) باآل احمد همنوا بود و بر لزوم بازخواني و نقّادي همه آن چيزهائي كه غرب به ماآموخته است، تاكيد نموده و سروري مادي تمدن غرب را «به معناي سروري مطلق همه معيارهاو شيوه‏ها سازندگي وفرهنگ آن» نمي‏دانست،(9) تفكيك كشورها رابه جوامع استعمارگر و استعمارزده مي‏پذيرفت و مسأله رابطه‏ي دنياي صنعتي و غيرصنعتي راهمان رابطه «استعماركنندگان و استعمارزدگان»، قلمداد نموده و اساس نظريه «غربزدگي» را پذيرفته بود.

«غربزدگي، اساس دارد يا زمينه‏اي يامحتوايي كه قابل تأمل، قابل بررسي، و قابل دفاع»(10).

البته در تعريف غرب، اختلاف نظر است. آل احمد، غرب راعبارت از اروپا و آمريكاي شمالي، بلكه هركشور صنعتي كه صادركننده ماشين است و در مقابل، «شرق» را كشورهائي مي‏داند كه به تكنولوژي ساخت ماشين دست نيافته و مصرف كننده هستند. ولي فرد مزبور، غرب را مجموعه كشورهاي اروپاي غربي و آمريكاي شمالي مي‏داند كه «تحت رژيم ليبراليسم بورژوايي باانقلاب صنعتي به قدرتهاي جهاني تبديل شدند» و «غربزدگي را» ازعوارض تسلط اقتصادي و سياسي اينگونه كشورها مي‏ديد.(11)

اختلاف ديگر، آن بود كه برخلاف انتقاد برخي مبتني اينكه آل احمد ازجنبه‏هاي اقتصادي به جنبه‏هاي فرهنگي «غربزدگي» منحرف شده است، وي افسوس مي‏خورد كه چرا آل احمد به جنبه‏هاي فرهنگي كمتر پرداخته است. زيرادرنظر وي، غربزدگي بيش ازآنكه عارضه اقتصادي باشد، فرهنگي واخلاقي است:

«عوارض فرهنگي واخلاقي ناشي از رابطه‏ي سياسي و اقتصادي استعماري درمردمان تحت تسلط كه تظاهر آن احساس درماندگي و حقارت ملي و تشبه جستن به مردم كشور يا كشورهاي مسلط از حيث شيوه‏هاي زندگي و معيارها و ارزش‏هاست»(12).

وي البته مشابه همين تعريف را ازغربزدگي آل احمد، نقل مي‏كند ولي تعريف خود را درست‏تر مي‏داند زيرا برخلاف آل احمد، پاي «ماشين» را به ميان نكشيده است و به زعم وي غرب تاكنون (1345) با صدور دستگاه‏هاي مولّد مخالف بوده است. حال آنكه امروزه غرب اين سياست را جز درتكنولوژي استراتژيك، كنار گذاشته و از سياست «صدور كنترل شده» پيروي مي‏كند تا از اين طريق با ايجاد كشورهاي صنعتي پيراموني (نظير كره جنوبي و برزيل)، آينده سلطه سياسي واقتصادي‏اش راتضمين كند.

/ 18