نتيجه - روشنفکران و مسئله « آل احمد » نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روشنفکران و مسئله « آل احمد » - نسخه متنی

داود مهدوی زادگان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به زعم نويسنده مزبور، جلال نمي‏تواند باكمال تكنيكي همراه شود، زيرا درنظرش معناي آن راگذاشتن كمال انساني است، لذا كمال مطلوب خود را درسنت مي‏جويد، «پس درجست وجوي كمال انساني در دام سنت گرفتار مي‏شود و به ورطه سنت گرايي» مي‏غلتد «ظاهرا وي جست و جوي كمال انساني درسنت را تمنّاي محالي مي‏داند. ليكن هيچ «استدلالي» براي اين ادعاي خود نمي‏آورد تامخاطب گمان نكندكه انتقاداو به سنت‏گرايي آل احمد، ازروي سنّت ستيزي اش است. منتقدكه از پاسخ به اينكه آيا كمال تكنيك همان كمال انسان است؟ و يا چگونه ممكن است كمال تكنيك، موجب كمال معنوي انساني بشود؟ عاجزاست، لذا از راه ديگري برسنت گرايي آل احمد انتقادكرده او رامتهم مي‏كند كه «تلاشي براي رسوخ به درون سنت يا تجددبه خرج نمي‏دهد»(66). با وصف اين، نويسنده تعجب مي‏كند كه آل احمد در صفحه‏هاي آغازين كتاب غربزدگي به لزوم شناخت غرب اذعان دارد. امااين اذعان چندان عميق نيست. زيرانه خودجلال تلاشي براي غرب‏شناسي مي‏كند ونه دست كم ضرورت آن راگوشزد مي‏كند. به زعم ايشان، جزيكي ـ دو دهه اخير «ماهيچگاه امكان آن رانيافته‏ايم كه با آثار درجه اول متفكران مغرب زمين تماس جدي حاصل كنيم»(67). وي توجه ندارد كه سخن آل احمدآن است كه براي عبور از غربزدگي، بايد تلاشي گسترده در راه اسلام‏شناسي، ايران شناسي و غرب‏شناسي به راه انداخت. گويا نويسنده توجه كمتري نسبت به كتاب ديگر آل احمد، يعني درخدمت و خيانت روشنفكران، داشته است.

آل‏احمد دراين كتاب مقايسه‏اي بين پشتوانه‏هاي فكري روشنفكر اروپايي و روشنفكرايراني زمان خودمي كند. پشتوانه روشنفكر اروپا متون عظيمي‏ست كه از عصر روشنگري به اين سو، خلق شده، اما روشنفكر ايراني كي مي‏توانسته است مانند چنين متن‏هايي راخلق كند ويالااقل موفق به ترجمه همين كامدهاي درجه اول روشنفكران اروپايي شود وبعد به تعداد انگشت شمار تاليف وترجمه روشنفكران عصر خود، اشاره مي‏كند و نتيجه مي‏گيرد كه: «به هر صورت هنوز هيچ چيزاز هگل ترجمه نشده است يا از اسپينوزا يا از برگسون يا از دكارت يا ازهمه پيشوايان علمي كه متن‏هاشان زمينه اصلي كار روشنفكري دراين قرون معاصر است.(68) ازنظر آل احمد مشكل روشنفكر ايراني همين چيزهاست، ولي بازنويسنده بر او خرده مي‏گيرد كه چرا «به وادي غرب شناسي پا نمي‏گذارد» و «سراغ متفكران دست دوم غربي چون يونگرمي رود» و در نهايت او را متهم مي‏كند كه با ايدئولوژيزه كردن مسأله غربزدگي، يعني مبارزه سياسي از طريق ايدئولوژي، امكان شناخت غرب را پيشاپيش كنار مي‏گذارد.(69) ليكن آل احمد تنهاديگران رابه عمل وانداشت، بلكه خود نيز در مقوله غرب‏شناسي دست به كار ترجمه شد و در مقوله ايران‏شناسي معاصر، درادبيات و بوم‏شناسي معاصر، اقدام به خروج ازحريم جغرافياي روشتفكران كرد. مصطفي رحيمي مي‏نويسد:

«روزگاري مجله تايم درباره روشنفكران ايران نوشت كه وطن دوستي اين گروه مركزنشين به‏دروازه‏هاي تهران محدود مي‏شود. سخن راست راازدشمن هم بايدپذيرفت. كمترروشنفكري حاضراست براي‏وطنش ازتهران تاقم برود. جلال درست در نقطه مقابل اين تعريف بود.عاشق همه گوشه‏هاي اين مملكت بود، و همه مردم آن، و اين عشقي بزرگ و ارجمند است».(70)

نتيجه

دراين گفتاربه سه نمونه ازواكنش‏هاي روشنفكري درباره نقد آل احمد اشاره كرديم. ازجمع بندي ارزيابي اين واكنش‏ها، نتايجي بدست مي‏آيدكه پاسخي به طرح مسئله است. برخي ازنكات به دست آمده ازاين واكنش روشنفكري به طوراختصار عبارتنداز:

1ـ «غربزدگي» مترادف با«غرب ستيزي» گرفته شده است، حال آنكه دليل منطقي براي‏تلازم بين اين‏دومفهوم رائه نمي‏شود. بحث آل احمد هم درباره جامعه غربزده ايراني ست، نه بحران دنياي متجدد.

2ـ واكنش‏هاي روشنفكري جديد،عمدةً حول غربزدگي‏آل‏احمداست وبه‏ندرت درباره اثرمهم ديگرآل‏احمد، يعني درخدمت وخيانت روشنفكران، بحث شده است. دراين اثر، آل احمد بااستفاده‏ازتجربيات شخصي ومكتوبات ديگران واطلاعات موجود، به طورمبسوط ومستدل، طرح بيماري غربزدگي رادنبال كرده است. بي توجهي اين گروه ازروشنفكران درباره درخدمت وخيانت، جاي تأمل است.

3ـ واكنش‏هاي انجام شده، غالبا«استدلالي» نبوده است بلكه طرح مباحث كلي درقالب نظريه‏اي خاص است. اين مباحث كلي بيشترمعطوف به نظريه «نوسازي» يا«غربي شدن» است.

/ 18