روشنفکران و مسئله « آل احمد » نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روشنفکران و مسئله « آل احمد » - نسخه متنی

داود مهدوی زادگان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازارنقد نظريه غربزدگي از زمان آل احمد تابه امروز كه به دست روشنفكري جديد رسيده، داغ بوده است. امامهم ارزيابي عياراينگونه نقدهاست. نويسنده مزبور در مقاله، «آل احمد ومسأله غرب» درصدد دانستن اين مطلب است كه روشنفكرجامعه سنتي درباره مسأله غرب وتمدن غربي چگونه مي‏انديشد واين انديشيدن باخودچه الزامها وپيامدهايي مي‏آورد.وي ابتداء براساس نظربرخي محققان درمرحله بندي برخورد سرآمدان فكري جامعه با مسأله غرب، اين مراحل رادرمجموع به چهارمرحله تفكيك مي‏كند: 1ـ دوره غرب خواهي (عصرمشروطه) 2 ـ دوره غرب ستايي «تادهه چهل» 3ـ دوره غرب زدايي (از15 خرداد تاپيروزي انقلاب اسلامي) 4ـ دوره غرب‏شناسي (ازتأسيس جمهوري اسلامي به بعد).

وي به اين نكته تأكيد داردكه (همه صاحب نظران) متفق القولند كه دست كم تاپيش ازپيروزي انقلاب اسلامي، واكنش غرب شناسانه ياغرب پژوهانه سابقه‏اي نداشت است)(64). ازهمين مرحله بندي معلومي مي‏گردد كه او مواجهه فكري آل احمدباغرب راازنوع واكنش غرب پژوهانه نمي‏داند،ولابداز نوع واكنش غرب ستيزي وغرب زدايي است. امامهم آن است كه باچه توضيحي به اين تلقي رسيده‏اند.

نويسنده درتوضيح واكنش غربزدايي ازتعريف غرب وشرق از نظرآل احمدآغاز مي‏كند. به زعم وي، آل‏احمد پيش ازهر چيزبرملاك اقتصادي تأكيد واين نكته نويسنده رامجاز مي‏كند مفهوم غربزدگي جلال رابه مفهوم توسعه نيافتگي تحويل ببرد. بااين حال مي‏داند كه درمفهوم غربزدگي آل‏احمد،عناصرمعنوي (غيراقتصادي) نيز دخيل‏اند.

«اين عناصر معنوي عبارت است ازفضايل روحاني كه براي روم قديم (غرب) قائل بوده‏ايم و ديگر عنصر مسيحيت درغرب است كه بارويه جهان گشايي‏هاي خونبارغرب هماهنگي دارد. غرب باهمين هويت تاريخي به دليل تحولات تكنولوژيك، فرهنگ جديد پيدا كرده كه ملازم باماشين است. غربزدگي درنظر آل احمد، مفهوم عام‏تر از ملاك اقتصادي پيدا مي‏كند. چنانكه جلال در تعريف غربزدگي مي‏گويد: «مجموعه عوارضي كه از زندگي و فرهنگ و تمدن و روش انديشه مردم نقطه‏اي ازعالم حادث شده است بي‏هيچ سنتي به عنوان تكيه‏گاهي، و بي‏هيچ تداومي در تاريخ، و بي‏هيچ مدّرج تحول يابنده‏اي. بلكه به عنوان سوغات ماشين».(65)

به زعم قاضيان، كساني كوشيده‏اند دربحث غربزدگي آل احمد، درون نمايه‏اي فلسفي جستجو كنند. آنان اين عمل را ازطريق وجودتشابه محتوايي بين غربزدگي وعبور ازخط ارنست يونگر آلماني، پي‏گرفته‏اند. حال آنكه به اعتقاد نويسنده، بين اين دو كتاب تفاوتهاي اصلي وجود دارد. گرچه هر دو كتاب از بحران سخن مي‏گويند. ليكن يكي حاصل ازبحران هستي شناختي واخلاقي ست به نام نيهيليسم (هيچ انگاري) وديگري بحران هويت است كه ازطريق تماس بافرهنگها ناشي مي‏شود.

بنابراين، دريكي بحران دروني است ودر ديگربحران بيروني است. به هرحال معلوم نيست، وي از اين كشف (عدم شباهت بين اين دوكتاب) خواسته است چه انتقاد مهمي رامتوجه كار آل احمد بكند؟ اصولاً جامعه پيراموني بحران زنده (بخوانيد جامعه توسعه نيافته) درهنگام تماس باجامعه پيشرفته بحران زده (بخوانيد

توسعه يافته)، غالبا جنبه‏هاي بحران‏زده آن راجذب خود مي‏كند وكمتر به سمت جنبه‏هاي غيربحراني آن ميل پيدا مي‏كند. مگر آنكه ميل دروني براي خروج ازبحران پيش آيد، تا با گامهاي سنجيده از تمدن بحران‏زده بهره‏برداري كند. و يا لااقل، بحران تمدني نيهيليسم، بحران هويتي غربزدگي را تشديد مي‏كند.)

/ 18