بیشترلیست موضوعات نگاهي به:مالكيت صنعتي، توزيع و قيمت گذاري در سرمايه داري، سوسياليسم و اسلام چكيده 1. مالكيت محدود 2. مكاسب محرمه 3. تسهيلات دولتي و توزيع آن 4. پرداختهاي مالي 5. مشروعيت سود به طور مقايسهاي 6. معيار قيمتگذاري عادلانه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
همه اينها عوامل توليد و بهرهوري اين واحد صنعتي هستند و نقش ويژه خود را داشتهاند به طوريكه اگر هر كدام از اينها مختل ميشد كارخانه يا به وجود نميآمد يا راهاندازي نميشد.اكنون كه اين عوامل دست به دست هم داده و هر كدام نقش خود را ايفا كرده و ارزش افزوده به دست آمده است به چه دليل علمي ما آن ارزش افزوده را به بعضي از اينها اختصاص دهيم و عامل ديگر را عقيم بگذاريم.بنابراين بايد هر كدام از اين عوامل در سود حاصل سهيم باشند. پس اصل سود به علت ارزش افزوده است و آن عبارت است از آن حالت و كيفيتي كه در مواد اوليه ايجاد شده است و تبديل به پارچه يا ماشين يا مواد خوراكي خام يا پخته شده است و اگر از ارزش افزوده صرف نظر كنيم و بگوييم اين همان پنبه و پشم يا مواد ديگر است بدون اينكه چيزي بر آن افزوده شده باشد اين به معني از بين بردن همه تحركات و فعاليتهاي اقتصادي خواهد بود.پس سود متعلق به همه عوامل است. اگر اين عوامل در اختيار بخش عمومي باشد سود متعلق به بخش عمومي ميشود و اگر متعلق به بخش خصوصي باشد طبعا سود هم متعلق به آن خواهدشد.نتيجه ميگيريم اگر منظور از سود، سهم هر كدام از اين عوامل است از نظر اسلام هم مشروع است و هم علمي و اگر چيزي غير از اين باشد استثمار مصرف كننده و گرانفروشي محسوب ميشود خواه استثمار كننده بخش عمومي باشد خواه بخش خصوصي.ج. تعيين قيمت محصولات صنعتيآدام اسميت مي گويد: قيمت، بيان پولي ارزش كالاهاست و ارزش هر كالا و يا قيمت آن برابر با كار است. كاري كه معادل با مقدار احتياجات در مسايل زندگي كارگر ميباشد. البته ممكن است در بعضي مواقع ارزش كار با قيمت بازاري و يا واقعي آن تطابق نداشته باشد، ليكن همواره قيمتهاي واقعي به سوي قيمتهاي طبيعي گرايش دارند.ريكاردو بر اين گمان است كه ارزش مبادله كالاها ناشي از قيمت طبيعي نيروي كار است و مراد از آن قيمتي است كه به طور كلي براي كارگران وسيله زندگي و بقاي نوع آنها را بدون افزايش و كاهش نوع انساني تأمين مينمايد.بنابه نظر ماركس، ارزش هر كالا عبارتست از زمان كار اجتماعا لازمِ برابر توليد آن كالا. ماركس در اوائل ارزش و قيمت را يكي ميدانست و سپس به تفاوت آنها پي برده، راه حلهايي براي تبديل آنها به هم، پيشنهاد كرد.«نهايي گرايان» بر اين عقيدهاند كه عرضه و تقاضا توأما تعيين كنندگان قيمت كالاها هستند.مارشال ميگويد: همانند دو لبه قيچي كه پارچهاي را برش ميدهند عرضه و تقاضا نيز قيمت را تعيين مينمايند. پشت منحني تقاضا، مطلوبيت نهايي و پشت منحني عرضه، هزينه نهايي وجود دارد.اشكال و ضعف اين گفتار از مطالب گفته شده دانسته شد، نيازي به بازگو كردن نيست.