ساختار نظرى - جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله ، انتقال کاریزما نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله ، انتقال کاریزما - نسخه متنی

فهیمه فرهمندپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ساختار نظرى

در تبيين جامعه‏شناختى موضوع اين مقاله، نظريه‏ى سيادت كاريزماتيكِ وبر، و آن‏چه كه او به عنوان جريان روزمرّگى كاريزما و راه‏حل‏هاى محتمل براى سامان بخشى به اين جريان، از آن ياد مى‏كند؛ مبناى بحث خواهد بود.

وبر در تعريف واژه‏ى كاريزما مى‏نويسد:

واژه‏ى كاريزما براى خصوصيت ويژه‏ى شخصيت يك فرد، كه به خاطر اين ويژگى از افراد عادى جدا انگاشته مى‏شود و به عنوان كسى كه صاحب توانايى‏ها يا خصوصيات فوق طبيعى، فوق انسانى، يا حداقل استثنايى باشد، به كار مى‏رود. اين ويژگى‏ها بدان گونه‏اند كه قابل دسترسى براى افراد عادى نيستند؛ بلكه منشأ آنها الهى يا منحصر به فرد تلقى مى‏شود، و بر اين اساس فرد مورد نظر به عنوان رهبر تلقى مى‏گردد... .15

وبر در موارد متعددى انبياء را شاخص‏ترين نمونه‏ى كاريزماى اصيل معرفى مى‏كند،16 و انقلابى‏گرى يا سرشتِ حركت‏آفرينى و تحول‏زايى را لازمه‏ى دوام و بقاى واقعى شخصيت كاريزما مى‏داند؛ اما از آنجا كه اين موج انقلابى نمى‏تواند همواره دوام و استمرار يابد بديهى است كه خصيصه‏ى كاريزمايى در معرض خطر قرار مى‏گيرد؛ پس براى دستيابى مستمر به منافع ناشى از گرايش عمومى به كاريزما، بايد راهى براى تثبيت و دائمى ساختن آن جست. اين امر كه به اعتقاد وبر، به خصوص پس از فقدان شخصيت كاريزماى اصلى، براى جانشينان او بسيار حياتى مى‏نمايد، گرچه از يك سو باعث پايدارى منافع حاصل از وفادارى عمومى به جريان سيادت كاريزماى اوليه مى‏شود؛ اما از سوى ديگر، به ذات اصلى و جوهره‏ى اصيل كاريزما، لطمه زده و سرشت آن را به انواع ديگر سيادت، به خصوص سيادت سنتى متمايل مى‏سازد.17

وبر مى‏نويسد:

سيادت كاريزمايى در شكل و حالت اصيل خود، داراى سرشتى غير معمول است. اين سيادت عبارت از مناسبات اجتماعى شديدا شخصى است كه به اعتبار و اثبات خصايص كاريزمايى بستگى دارد. اين مناسبات مى‏تواند با دائمى شدن خود، از كوتاه مدت و گذرا بودن بپرهيزند... در اين صورت سرشت سيادت كاريزمايى، كه فقط در توليد و يا پيدايش خود از نمونه‏ى خالص بوده است، عميقا دگرگون مى‏شود. در نتيجه اين سيادت يا سنتى مى‏گردد، يا عقلايى (قانونى) مى‏شود و يا در مواردى تبديل به تركيبى از هر دو مى‏شود.18

وى در توضيح چرايى اين دگرگونى به عواملى اشاره مى‏كند، از جمله:

منافع قوى‏تر معنوى يا مادى نظام گرداننده‏ى پيروان، مريدان، حواريون... ايجاب مى‏كند كه اولاً، مناسبات كاريزمايى ادامه يابد و ثانيا به گونه‏اى ادامه يابد، كه موقعيت مادى ـ معنوى خودِ آنها بنيانى مستمر و روزمره پيدا كند... .

اين منافع و مصالح معمولاً با فقدان شخص كاريزما و مطرح شدن مسأله‏ى جانشينى به شكل حادى نمايان مى‏گردد. اگر آن حل شود، يعنى اجتماعى كاريزمايى بقاء يابد يا ايجاد گردد، نحوه‏ى اين مسأله، سرشت روابط اجتماعىِ بوجود آمده را تعيين مى‏نمايد.19

وبر سپس به راه‏هايى كه مى‏تواند اين مشكل، يعنى از سويى استمرار جاذبه‏ى كاريزمايى را براى مخاطبان و از سوى ديگر فقدان كاريزماى اصيل را حل كند، اشاره مى‏نمايد. گرچه وبر تأكيد مى‏كند كه روزمره شدن را فقط مسأله‏ى جانشينى به وجود نمى‏آورد،20 اما از آن‏جا كه مسأله‏ى جانشينى مربوط به كُنه پديده‏ى روزمره شدن كاريزما، يعنى به خودِ سُرور و مشروعيت اوست21 طبعا راه حل‏هايى نيز كه وى براى حل مشكل روزمرگىِ كاريزما، مطرح مى‏كند بيش از همه، ناظر به مسأله‏ى جانشينى است.22 از آن‏جا كه اين مقاله، درصدد تبيين جامعه‏شناختىِ جريان جانشينى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏باشد، تكيه‏ى نگارنده بر همين بخش از راه حل‏هايى است كه وبر در ارتباط با چگونگى استمرار جاذبه‏ى كاريزمايى جانشينان رهبر اوليه، مطرح مى‏سازد.

اين راه حل‏ها عبارت‏اند از:

1. كوشش مجدد، براى پيدا كردن رهبر كاريزمايى كه طبق شواهد و علائم، صلاحيت سيادت را داراست.23 روشن است كه اين عبارت وبر هم چنان كه مى‏تواند ناظر به يافتن رهبرى باشد كه داراى كاريزماى واقعى است، مى‏تواند شرايطى را نيز توضيح دهد كه كسانى، در صدد القاء غير واقعى قدرت كاريزماى رهبر جديد، به مردم هستند؛ امرى كه با كمك ابزارهاى تبليغى براى غلبه بر افكار عمومى، كار مشكلى به نظر نمى‏رسد. آن‏چنان كه در ادامه‏ى بحث خواهد آمد، شايد معرفى غير واقعى چهره‏ى برخى از صحابه‏ى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در هاله‏اى از قداست، چه در زمان خود آنها و چه در دوره‏هاى بعد، با انگيزه‏هاى سياسى مختلفى كه البته جعل حديث و تحريف تاريخ از ابزارهاى عمده‏ى اين تلاش محسوب مى‏شدند، مثال‏هاى مناسبى، براى كوششى باشد كه به قول وبر در جهت يافتن يا القاء رهبر كاريزمايى جديد، به جاى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله انجام شده است.

2. تعيين جانشين، توسط خود [شخصيت صاحب]كاريزما و قبول آن از طرف پيروان؛ كه به قول وبر، رايج‏ترين شكل انتخاب بوده است.24 وى در جاى ديگر مى‏نويسد:

اعتقادِ بديهى بر اين است كه خود كاريزما صلاحيت تعيين جانشين خود را دارد...؛ تعيين جانشين يا معاون توسط خود پيشوا مناسب‏ترين شكل حفظ استمرار سيادت، در تمام نهادها و مؤسسات مبشرى [دينى]يا نظامى است كه در اصل، كاريزمايى بودند... .25

متأسفانه اين اعتقادِ به قول وبر بديهى در جامعه، پس از وفات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ناديده گرفته شد و حق تعيين جانشين از او سلب گرديد. شايد تأكيد وبر بر تمايل و خواست بسيارى از پيروان، مريدان و حواريونِ رهبر اوليه، به سوق دادن جريان جامعه، از حالت مناسبات كاريزمايى به سمت و سويى كه منافع مادى و معنوى آنها را بهتر تأمين كند،26 توجيه دقيقى براى نحوه‏ى عملكرد برخى از صحابه‏ى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در ممانعت از وصيت يا انكار تعيين جانشينى على عليه‏السلام از جانب وى باشد.

3. راه حل ديگر كه بيش از بقيه‏ى موارد در اين مقاله مورد توجه است: تعيين و انتصاب جانشين توسط دستگاه كاريزمايىِ گرداننده‏ى اجتماع كاريزمايى و پذيرش و به رسميت شناختن وى از طرف اجتماع مذكور27 مى‏باشد.

عبارت دستگاه كاريزمايى به خوبى روشن مى‏سازد كه براى بهره‏بردارى از اين راه حل، لازم است در كنار يا امتداد جايگاه شخصيت كاريزمايى اصلى ـ رهبر اوليه ـ دستگاه يا نهادى طراحى و ايجاد گردد كه در تلقى عمومى پيروان، به دليل ارتباط يا وابستگى با كاريزماى اصيل از جاذبه، مشروعيت و نوعى سيادت كاريزماتيك برخوردار باشد. اين نهاد يا دستگاه يا سازمانِ كاريزمايى شده، مهم‏ترين كانال انتخاب جانشين و طبعا اصلى‏ترين ابزار تأييد مشروعيت وى و ايجاد حالت پذيرش عمومى در مخاطبان و پيروان مى‏باشد. آن چنان كه در ادامه‏ى مقاله خواهد آمد به نظر مى‏رسد اين همان جريانى است كه پس از رحلت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و البته در كنار استمرار اعتقاد به جانشينى على عليه‏السلام به عنوان خلف منصوب از جانب شخص پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ـ به اعتقاد شيعه ـ و در رقابت با اين باور طراحى شده بود و براى تثبيت مشروعيت خلفاء، پس از ايشان مورد بهره‏بردارى قرار گرفت و تلاش نمود موقعيت ويژه‏ى اهل‏بيت عليهم‏السلام را تحت‏الشعاع قرار دهد و يا حداقل انحصار ارزشى آن را در ديد عموم بشكند و اين، همان واقعيتى است كه وبر تحت عنوان كاريزمايى كردن يك نهاد يا معرفىِ نهادى كاريزمايى به جاى فرد كاريزما، از آن ياد مى‏كند.

وبر در جاى ديگر مى‏نويسد:

...اگر پيشواى كاريزمايى جانشينى تعيين نكرده باشد...،28 افراد تحت سيادت وى معتقد مى‏شوند كه، كسانى كه شريك سيادت وى مى‏باشند، يعنى حواريون و مريدان، مناسب‏ترين اشخاصى هستند كه مى‏توانند فرد ذى‏صلاحيت را براى جانشينى تشخيص دهند. از اين‏رو براى اينان امر مشكلى نيست كه اين نقش را به عنوان يك حق به خود اختصاص دهند، مخصوصا كه ابزار قدرت را منحصرا در اختيار دارند. البته چون منشأ تأثير و نفوذ كاريزما، اعتقاد و ايمان پيروان است، نامزد جانشينى بايد توسط آنها پذيرفته و به رسميت شناخته شود. اساسا قبول و به رسميت شناختن پيروانِ تحت سيادت، در ابتدا و در اصل عامل تعيين كننده مى‏باشد...، بنابراين نامزد كردن توسط نزديك‏ترين و قوى‏ترين پيروان و تأييد توسط پيروان تحت سيادت، شكل عادى اين نوع تعيين جانشين مى‏باشد.29

به نظر مى‏رسد بيعت به ويژه در سده‏ى نخستين تاريخ سياسى اسلام، همان راه اعلامِ به رسميت شناختن پيروان تحت سيادت است كه وبر بر آن تأكيد دارد و طبعا تلاش اعضاى آن نهاد كاريزمايى، معطوف به القاء وجود كاريزما، اولاً در آن نهاد و ثانيا در كانديداى معرفى شده از جانب آن به مردم و در نتيجه، كسب بيعت از ايشان بوده است.

/ 7