آن محقق سخت كوش به منظور معرفي چهره معارف اسلامي به نسل جوان از طريق فضلا و نويسندگان حوزه مجمعي تحت عنوان «جلسات علمي اسلام شناسي» را تشكيل داد. از آن جا كه ساواك به نقش مؤثر اين مجمع در شناسايي اسلام و معارف تشيع پي برده بود به تعطيل نمودن آن اقدام كرد و تنها سيزده جلد كتاب به صورت تأليف يا ترجمه به قلم نويسندگان متعهد، فعال و برگزيده حوزوي كه دكتر مفتح به تربيت آنها همت گماشته بود، نوشته شد. آثار مزبور در نشست علمي هيئت نويسندگان مطرح شده و پس از ارزيابي آن و احيانا مزّين گشتن به مقدمههاي پرمحتواي شهيدمفتح به چاپ سپرده ميشد. نخستين كتاب كه در تشكيلات مورد اشاره ترجمه و انتشار يافت اثري است از «محمدجواد مغنيه» نويسنده شيعه و لبناني به نام «الشيعه و الحاكمون» كه مرحوم مصطفي زماني اين كتاب را طي پانزده روز ترجمه كرد و پس از يك ماه به نشر آن مبادرت ورزيد. به محض انتشار كتاب دكتر مفتح به عنوان گرداننده يك مجمع زيرزميني به سازمان امنيت احضار گرديد و تحت فشار ساواك قرار گرفت، اما شهيد مفتح از كوشش هاي پژوهشي خود دست برنداشت و مصمم گرديد مجلهاي تحت عنوان اسلام شناسي در دوازده شماره منتشر نمايد كه با نيازمندي هاي جامعه آن روز تناسب داشته باشد، اما ساواك ديگربار از اين برنامه با خبر شد و اجازه انتشار آن را نداد.15دكتر مفتح با همكاري شهيد مظلوم دكتربهشتي فعاليت تحقيقي ديگري را در قم آغاز كرد و در سال 49 كه اين دو دانشمند در تهران همسايه بودند و انس و آشنايي و همكاري شان افزون گشت، فعاليت پژوهشي ديگري را آغاز كرد و با استفاده از منابع اصيل اسلامي به تحقيقاتي ارزنده و عميق دست زدند.16با وجود آن كه دكترمفتح در سنگرهاي گوناگون مشغول مبارزه با رژيم ستمگر پهلوي بود و در شهرهاي متعدد از طريق تبليغ، وعظ و خطابه به هدايت مردم ميپرداخت و در حوزه، دانشگاه و دبيرستان به تدريس و تربيت شاگردان مشغول بود. نگاشتههاي ارزشمندي به صورت ترجمه و تأليف از خود به يادگار گذاشته است كه فهرست آنها به شرح ذيل است:1) ترجمه جلد اول و دوم تفسير مجمعالبيان با همكاري آيةالله العظمي نوري و نيز ترجمه جلد سوّم به تنهايي از زبان فارسي به عربي؛ 2) حاشيه بر الاسفار الاربعه ملاصدراي شيرازي كه اين تلاش مبين عمق ديد فلسفي و عرفاني دكتر مفتح است؛3) روش انديشه، كه آن را درسال 1336 در علم منطق نوشته و به عنوان اثر كمك درسي در حوزه و دانشگاه از آن استفاده ميشود و علامه طباطبائي (ره) برآن تقريظي نوشته است؛4) حكمت الهي و نهج البلاغه، اين كتاب پايان نامه تحصيلي دوره دكتراي آيةالله مفتح است؛5) آيات و اصول اعتقادي قرآن؛6) نقش دانشمندان در پيشرفت علوم كه حاوي مجموعه مقالات دكتر مفتح در مجله مكتب اسلام ميباشد؛177) ويژگيهاي زعامت و رهبري كه متضمن برخي سخنرانيها و مقالات آن شهيد درخصوص رهبري معنوي و سياسي در اسلام و خصوصا مكتب تشيع ميباشد؛8) مجموعه مقالات مندرج در مجلات مكتب اسلام، مكتب تشيع و معارف جعفري؛9) خطابههاي عميق و سازنده و ارشادي كه حاوي نكات بديع و روشنگري هاي جالبي در مسائل گوناگون معارف قرآني و اسلامي و مباحث اجتماعي ميباشد و برخي از آنها در جزواتي مستقل يا در نشريات مذهبي درج شدهاست.
* فعاليتهاي مبارزاتي
دكتر مفتح از همان آغاز فعاليت هاي مبارزاتي، مسافرت هاي تبليغي خود را به منبرهاي افشاگرانه و روشنگرانه تبديل ساخته و اين خطابههاي پرشور و آتشين آن چنان اثر وسيع و ژرفي در بيداري افكار و آگاهي انديشهها داشت كه رعب و هراس رژيم شاه را برانگيخت و به همين دليل ادامه سخنانش از سوي ساواك در اكثر موارد قطع ميشد و خودش دستگير ميگرديد و چون تعقيب هاي پي درپي و ممانعت ساواك، تأثيري در فعاليت هاي وي نگذاشت، ساواك از سر درماندگي وي را از ورود به شهرستانهاي استان خوزستان ـ كه از مراكز مهم تبليغي وي بود ـ منع نمود تلاشهاي موثر و مبارزات تبليغي دكتر مفتح چنان وحشتي در دستگاه جهنمي ساواك افكند كه سبب گرديد آن فرزانه والامقام به نواحي بد و آب وهواي جنوب شرقي از جمله زاهدان تبعيد گردد، پس از آن به چند شهر ديگر به حالت تبعيد فرستاده شد و در اين نواحي تحت نظر بود و با اين برنامه رابطه آن شهيد دانشور را با قم قطع نمودند و پس از به سرآمدن دوران تبعيد در سال 1348 هـ. ش وي را ناگزير ساختند كه به تهران بيايد و چون اين رفتار و محروم نمودن استاد از حوزه موجب پيدايش نارضايتي در بين علاقهمندان شده بود، وي را به تدريس در دانشكده الهيات دانشگاه تهران دعوت نمودند تا شايد به تصور نادرست خويش بتوانند آتش آن اعتراضها را خاموش كرده و نيز كوششهاي تبليغي و حركت هاي سياسي استاد مفتح را كم رنگ سازند. دكتر مفتح براي آن كه به سنگر ديگري براي مبارزه با دستگاه ستم دست يابد و نيز به شوق همكاري با شهيد مطهري ـ كه در اين دانشكده مشغول تدريس بود ـ دعوت مزبور را پذيرا شد. يكي از پايگاههاي استوار وي در مبارزه با دژخيمان شاه «مسجد الجواد» بود كه در آن جا به ايراد سخنراني و انجام جلسات تفسير قرآن پرداخت، پس از آن در مسجد «جاويد» يك هسته مقاومت تشكيل داد، در آن زمان دكترمفتح امامت جماعت مسجد مورد اشاره را عهدهدار بود تا آن كه موفق شد جوانان و خصوصا دانشجويان رابه سوي اين كانون توحيد علاقهمند سازد، در مسجد جاويد كلاسهاي، نهجالبلاغه، فلسفه، جامعهشناسي، اقتصاد و دروس آموزشي زبان عربي و انگليسي تشكيل داد و خود براي حاضران تفسير قرآن ميگفت، وي در اين مسجد به تأسيس كتابخانه، نمايشگاه كتاب، صندوق قرض الحسنه و سالن سخنراني همت گماشت و درضمن فعاليتهاي سياسي را ادامه داد. او عقيده داشت مسجد بايد در تمامي ابعاد مجموعهاي خودكفا باشد تا نقشه تمامي روابط انسان با خدا و خود و جامعه در آن پياده شود. درسال 1354 هـ ش رژيم شاه مسجد جاويد را به علت تجمع دانشجويان تعطيل كرد و دكتر مفتح را روانه زندان نمود.18 استاد شهيددكتر مفتح حدود دو ماه زير سختترين شكنجههاي رژيم سفاك پهلوي قرارگرفت، اگر چه پس از رهايي، وي نتوانست به مسجد جاويد برود، ولي درسال 1355 هـ.ش با قبول مسؤوليت امامت مسجدقبا و برپاداشتن سخنرانيهاي متعدد و روشنگر و تشكيل كلاسهاي عقيدتي در سطوح مختلف فعاليت متعهدانه خود را در اين مكان مقدس استمرار داد.19