در نظر ابن سحنون، اولياى دانشآموزان موظفند هزينه تحصيل فرزندان خود را بدهند حتى اگر فرزندى، خود داراى ثروت باشد، پدر وى عهدهدار آن است; زيرا از نظر فقهى تعليم و تربيت فرزند، به مانند لباس و نفقه بر پدر واجب است. بنابراين، پرداختحقالتدريس به معلم و تامين خوابگاه وى و نظاير آن به عهده اولياى دانشآموزان است. ابن سحنون در اين زمينه فروعى را به شرح زير مطرح كرده است: الف - اگر معلم براى يك سال اجير شود اوليا بايد تمام اجرت معلم را بپردازند، اگر چه دانشآموزان به علتسفر و يا غير آن در كلاس حاضر نشوند. ب - اگر پدر بميرد، اجاره باطل مىشود و هزينه ما بقى سال، از مال خود دانشآموز پرداخت مىگردد. ج - در صورت مرگ يكى از اولياى دانشآموزان - چنانچه قراردادى امضا كرده باشند - نايب و وصى او مالالاجارة را كماكان پرداخت مىكند و بايد بر اساس قرار داد عمل شود. د - ميزان اجرت معلم بر اساس فهم دانشآموزان و مقدار زحمتى كه براى معلم دارند، تعيين مىشود. (67) ه - اگر معلم براى يكسال اجير شود، اجاره منزل او به عهده اولياى دانشآموزان است. (68) و - ختم قرآن اجرت مشخصى دارد و در صورتى كه معلم، قرآن را بر دانشآموز ختم كند حق مطالبه تمام آن را دارد و اگر ثلث قرآن را تمام كند، حق مطالبه اجرت آن را به مقدار ثلث دارد، ولى اگر كمتر باشد حق مطالبه اجرت ندارد.بر اين اساس، دانشآموزى كه مقدارى از قرآن را پيش معلمى بخواند و سپس نزد معلم دوم برود، معلم دوم در صورتى مىتواند اجرت بگيرد كه آن مقدار كه پيش معلم اول خوانده بوده به اندازهاى نباشد كه اجرت به آن تعلق گرفته باشد; يعنى كمتر از ثلثباشد و يا اگر بيش از ثلث است، اجرت به ميزان ثلث، از آن معلم اول است و معلم دوم در صورتى حق اجرت دارد كه به اندازه ثلث تعليم دهد. ز - گرفتن هديه از دانشآموزان براى معلمى كه بدون شرط و قرار داد به تعليم مىپردازد، جايز است، ولى حق سؤال ندارد و تهديد و تطميع دانشآموزان براى آوردن هدايا و عيدى به هيچ وجه جايز نيست و نيز معلمى كه در برابر اجرت معلوم و وقت مشخصى به تعليم مىپردازد، گرفتن هدايا در غير از اعياد و جشن فارغ التحصيلى، بدون احراز اذن اوليا جايز نيست. لازم به توجه است كه در زمان ابن سحنون، مسجد محل درس بود و نيازى به اجاره كردن مكانى ويژه درس احساس نمىشد; مگر براى دانشآموزان ابتدايى زير هفتسال كه چون اجتناب از نجاست ندارند، نبايد معلم، آنان را در مسجد جمع كند و به آنها تعليم دهد.ابن سحنون از مالك نقل مىكند كه - علاوه بر علتياد شده - مسجد جاى تعليم نيستبلكه مكان عبادت است; پس تدريس در مسجد جايز نيست. (69) در پايان، نظر ابن سحنون را در مورد اجير كردن معلم براى تعليم فقه و فرايض و بستن قرار داد مالى با اولياى دانشآموزان متذكر مىشويم: ابن سحنون در آغاز به نقل از مالك بستن عقد اجاره را در مورد تعليم فقه و فرايض جايز نمىداند (70) و بعد از آن نظر برخى از علماى اندلس را نقل مىكند كه بستن عقد اجاره را بر تعليم فقه، فرايض، شعر و نحو، همانند عقد اجاره بر تعليم قرآن، جايز مىدانند.سپس مىگويد: مالك و اصحاب ما آن را درست نمىدانند; زيرا قرآن با مواد درسى ديگر از دو جهت متفاوت است و به همين علت اجاره بر تعليم قرآن جايز ولى بر تعليم ديگر دروس جايز نيست. الف - تعليم قرآن غايت معلوم و مشخصى دارد و دانشآموز به يادگيرى قرائت قرآن، حفظ و مهارت نوشتن آن نايل مىشود، ولى غايت در تعليم علوم، ديگر مجهول است و دليل آن، اختلاف علما در فقه و ساير علوم است. ب - مدت تعليم قرآن مشخص و معلوم است; ولى مدت تعليم علوم ديگر معلوم نيست; در حالى كه معلوم بودن مدت از شرايط صحت عقد اجاره است. (71) منشا اين نوع نظرها، بينشى است كه ابن سحنون از معلم و كار معلمى ارائه مىدهد.او بر اين باور است كه اساس مسؤوليتهاى معلم را عقد اجاره مشخص مىكند و معلم، جداى از آن تعهدات، مسؤوليت چندانى ندارد.
5.نتيجه
از بررسى كتاب «آداب المعلمين» ابن سحنون و آراى تربيتى وى به اين نتيجه رسيديم كه: 1- در قرن سوم هجرى، تعليم و تربيت در جامعه اسلامى به شيوه فقهى وجود داشته است و اصول و روشهاى تعليم و تربيت را از فقه به دست مىآوردهاند. 2- برنامهريزى آموزشى و تعيين مواد درسى ضرورى و اختيارى براى تحصيل كودكان با اهداف سوادآموزى، يادگيرى قرآن و آموختن آداب و سنن دينى انجام مىشده است. 3- تعليم و تربيت در قرن سوم هجرى، وظيفه اوليا و معلمان بوده است و اقتصاد و قراردادهاى شخصى، نقش مؤثرى داشته است و دولت در اين زمينه سرمايه گذارى نمىكرده است. 4- در نظام تربيتى ابن سحنون، كودكان در كنار تحصيل با مهارتهايى كه مىتوانست زمينه شغلى براى آنان ايجاد كند، آشنا مىشدند و برنامهريزى به گونهاى با اشراف معلم انجام مىشد كه كودكان و جوانان بيشتر بهرهبردارى را از وقت داشته باشند و فرصتها را از دست ندهند. از وضع آموزش و پرورش قرن سوم بررسى به عمل آمد و تجربيات آن عصر منتقل گرديد. امروز، آگاهى از آن تجربيات و بررسى نقاط ضعف و قوت آن، مىتواند عاملى براى پيشرفت در تعليم و تربيتباشد.