صاف خواهى چشم و عقل و سمع
زانكه آن تقليد صوفى از طمع
عقل او بر بست از نور ولمع
را بردران تو پردههاى طمع را
عقل او بر بست از نور ولمع
عقل او بر بست از نور ولمع
گفتبشكن، گفت چونش بشكنم
نيكخواه مخزن و مالت منم
نيكخواه مخزن و مالت منم
نيكخواه مخزن و مالت منم
اينچنين گفتند پنجه شصت امير
گرچه تقليد است استون جهان
هست رسوا هر مقلد ز امتحان
جمله يك يك هم به تقليد وزير
هست رسوا هر مقلد ز امتحان
هست رسوا هر مقلد ز امتحان