در آثار امام تفكر و تعمق جايگاه بلندى دارد و نقل اقوال و مطالب ديگران كه متأسفانه در حوزه هاى علميه و كتب نويسندگان رواج تام دارد جايگاهى ندارد.امام هر موضوعى را به دقت و وسواس تام تحقيق كرده و خواننده را به سوى تفكر و تعمق و ابتكار هدايت مى كنند.حال كه به اجمال با خصوصيات كلى نوشته هاى حضرت امام آشنا شديم مى پردازيم به ويژگى برخى از موضوعاتى كه امام مورد بحث قرار داده اند:
اصول و فقه
علم اصول و فقه اصلى ترين علوم حوزه و سرچشمه استنباط و درك قوانين اسلام مى باشد كه بدون تفحّص و بررسى آن ابعاد گوناگون اسلام ناشناخته خواهد ماند بدين جهت اين دو رشته همواره مورد توجه عالمان دين بوده است . حضرت امام در اصول و فقه از تبحر خاص برخودرار بودند و صاحب ديدگاههاى بلند و عميقى در آن دو مى باشند. سالهاى بسيارى از عمر خود را در تعمق و بررسى زواياى اصول و فقه و تدريس آن سپرى كردند وكتب بسيارى را در زمنيه مسائل اساسى فقهى از خود به يادگار گذاشته اند.
اصول از نظر امام
از خصوصيات اصول حضرت امام اين است كه : نه به دنبال قيل و قال و افزودن مسائل غير ضرورى است و نه در پى اقناع اذهان با مجادله هاى فلسفى و كشف مناقشه در كلمات ديگران بلكه در پى كشف واقع و سيراب كردن عطش روانها و دستيابى به حقاق مى باشد.از اين روى مسائل اصولى را ريشه اى و از اساس آن را مورد بررسى قرار مى دادند تا به ريشه هاى اصلى اين علم دست يافته و مشتاقان را به سرچشمه هاى اصلى رهنمون باشند. اصول امام بيشتر ناظر به فقه باشد; همان روشى كه شيخ انصارى در كتاب رسائل دنبال مى كنند كه در هر مسأله اصولى به فقه پايان مى پذيرد و طالب كاربرد آن را در فقه مشاهده مى كند. امام طالبان را از افراط و تفريط در اصول بر حذر داشته و تنها علم به مهارت مسائل اصول فقه را دخيل در اجتهاد مى شمارد.طالبان اين دانش را به ترك مسائل كم ثمر و تدقيقات متداول ذهنى تشويق مى كنند و آنان را به مسائل اهم توجه مى دهند:انسان عاقلى كه در فكر كه در فكر بهره گرفتن از عمر خويش است ناچار است كه : عمر خويش را در امورى كه محتاج به آنهاست : ( معاش و معاد ) صرف كند.از جمله : مسائل فقه ; زيرا مسائل فقه در بردارندهء قانون معاد و معاش و راه نزديك شدن به پروردگار ( بعد از علم به معارف ) است از اين روى طالب علم و معارف ناچار است كه به علم اصول به مقدارى كه در استنباط مسائل فقه محتاج به اوست بپردازد و از بحثهاى زايد اجتناب كند .
فقه از نظر امام
آنچه در سرتا سر مباحث فقهى حضرت امام مشهود است بررسى يك يك احكام فردى بدون توجه به ساير مسائل ومبانى كلى نيست ; بلكه نگرشى است كلى بر همهء ابعاد و جوانب شريعت . در بررسى يك يك مسائل توجه به مسائل : اعتقادى اقتصادى عدالت اجتماعى و ساير اصول داشته است . هر جا مسأله اى كوچكترين بر خوردى با اصول و مبانى داشته است آن را صريحاً رد كرده اند.اين نگرش امام به فقه منشأ بركات و دستاوردهاى بسيارى شده است كه به چند نكته آن اشاره مى كنيم :1- احياى احكام متروك دور بودن فقه از صحنهء عمل موجب شده بود كه بسيارى از احكام فقهى اسلام متروك گردند و از صحنه عمل خارج گردند تا جايى كه فقهاى عظام طرح آن را بى فايده مى دانستند.ولى امام قدم به ميدان گذاشتند و با طرح و كتابت مسائلى همچون : امر به معروف نهى از منكر تقيه دفاع از اسلام ولايت فقيه و... فقه را به صحنه زندگى آوردند.2- طرح مسائل مستحدثه از خصوصيات كتب فقهى امام طرح مسائل مستحدثه و مورد نياز جامعه است . ايشان طرح اين گونه مباحث را از بزرگترين فلسفه وجودى اجتهاد و مجتهد معرفى كرده اند و با طرح مسائل نو و مورد نياز جامعه همچون : ديه در زمان حاضر پيوند اعضاء خون گرفتن مسائل حكومتى احكام مورد ابتلا در فضا مسائل سر قفلى و انتقال حقوق بانك و... باب جديدى دراين راه گشودند.3- نقش زمان و مكان در فقه دخالت دادن عنصر زمان و مكان در استنباط را مى توان از ابتكارات فقهى امام برشمرد. امام زمان و مكان و شرايط مختلف را در اجتهاد وفتوى دخالت داده و شناخت زمان و مكان و آگاهى از جامعه و مكاتب و مذاهب مختلف را از شرايط اجتهاد و مجتهد مى دانندو بر اين نظرند كه : مجتهد بدون دخالت عنصر زمان و مكان و ديگر عناصر دخيل حق فتوى ندارد.4- دخالت عرف از ويژگيهاى فقهى امام توجه به عرف و كارشناسى در فتوى و فقه است . ايشان براى مجتهدين و متخصصين در فقه در موقع فتوا در عامور اقتصادى اجتماعى و... مراجعه به متخصص وكارشناس را ضرورى مى دانند و عمل بر طبق آن را حكم الله مفروض داشته اند. 8 و در واقع امام اين مسأله را كه : فهم موضوعات كار فقيه نيست و فقيه را با خارج چه كار؟ نا صحيح دانسته و در موارد بسيارى از احكام رجوع به كارشناس را لازم دانسته اند.5- تكيه بر روايات در طرح مباحث و تحقيقات امام توجه بسيار به روايات داشته و آن را به عنوان اصلى مهم مورد توجه قرار داده اند و نگريستن به روايات نه به عنوان تأييدى بر مستنبطات عقلى و نه هم به عنوان تبرك بلكه به عنوان اصلى مهم در استنباطات مورد توجه قرار مى گيرد .6- آزادگى در عين احترام به آراى قدما.