نقش تزكيه در كسب علوم و معارف - نقش تزکیه در کسب علوم و معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش تزکیه در کسب علوم و معارف - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقش تزكيه در كسب علوم و معارف

تلاش پيگير علم پيشگان در كسب علم و دانش همواره مورد تشويق و ترغيب مكتب حيات بخش اسلام بوده است قرآن كريم به شكل هاى گوناگونى آن را مطرح كرده است . گاهى آن را ملاك امتياز و برترى شمرده مى فرمايد:[ قل هل يستوى الذين يعلمون والدين لايعلمون انما يتذكر اولواالاباب]1[بگواى محمد آيا كسانى كه دانش دارند با كسانى كه بى دانش اند يكسانند؟ كسانى پند پذيرند و حق دريابند كه خرد دارند] و در جاى ديگر تعالى و طى مدارج والاى انسان را در دو جهان در پرتو فروغ علم ميسر مى داند[ يرفع الله الذين امنوا منكم والذين اتواالعلم درجات] 2 [خداوند كسانى از شما را كه ايمان آورده اند بلند مقام گرداند و آنان را كه دانشى دارند درجه ها بخشد].

اسلام اين ارج و بهاء را بر آن علمى مى نهد كه از دو ويژگى برخوردار باشد.نخست در سينه پاك عالمى گرد آمده باشد كه خويش را به زينت[ اخلاق الهى] آراسته و ديگراينكه در مسيرارزشهاى متعالى انسان به كار آيد. با نبود هريك ازاين دو علم همچون آب عذب و فراتى خواهد بود كه از لجن زار گذشته و در مرداب فرو ريزد. كه در نهايت انسان راازاوج[ احسن تقويم] به قعر[ اسفل سافلين] 3 سقوط خواهد داد. واين است كه قرآن كريم اين گنجينه معارف الهى آنجا كه هدف ازارسال و بعثت نبى اكرم (ص ) را تبيين مى كند همواره علم و تزكيه را هم دوش مى آورد. 4 همچنان كه اين حقيقت در سخنان اين حضرت نيز نمايان است . چه وى اگراعلام مى دارد :[بالتعليم ارسلت ]5 [ براى تعليم فرستاده شدم] نيز مى فرمايد :[بعثث بمكارم الاخلاق و محاسنها] 6 [ براى مكارم و نيكيهاى اخلاق برانگيخته شدم] و همينسان اگر [علمنى ربى فاحسن تعليمى] [ پروردگار مرا تعليم داد چه نيكو تعليمى] را بر زبان مى آورد در كنار آن[ ادبنى ربى فاحسن تاديبى] 7 [ پروردگارم مرا تربيت كرد چه نيكو تربيتى] را نيز گوش زد مى كند.

.بدينسان هنگامى كه علم باارزشهاى اخلاقى و هدفهاى انسانى همراه گردد داراى قدر و منزلت خواهد بود و در شمار معيارهاى برترى دراسلام قرار خواهد گرفت و همين گونه مقام وارزش عالم در سايه اين است كه همگام با تلاشى پيگير در تحصيل علم و دانش تلاشى افزون در تطهير و پاكى درون داشته باشد.اين است علم و عالمى كه از او سخن رفت .

ازاين رو بر آن شديم تا جهت طالبان علمى كه قدم همت بر ساحت حوزه نهاده اند تا لهيب عطش فطرت دانش طلبى خويش را با زمزم معارف الهى تسكين بخشند و روح افسرده و محبوس خود و جامعه را بر[ رهوار مكارم] نشانند بااستفاده از آيات قرآنى واحاديث اوصياءالهى و نيز گفتار و رفتار عالمان ربانى مطالبى را كه در پيشبرداين هدف والا موثر بوده و راه كسب علم با فضيلت را مى شناساند به گونه اى گذرا عرضه مى كنيم

در آغاز سرلوحه سخن را حديث شريف[ عنوان بصرى] قرار مى دهيم :

شيخ شمس الدين محمد بن مكى از شيخ احمد فراهانى (ره ) و وى از عنوان

بصرى پيرمرد نود و چهارساله اى كه عمرى را در پى كسب علم به دنبال اين و آن بوده است . چنين نقل مى كند كه[ عنوان بصرى] مى گفت : سالها بود براى تحصيل علم با مالك بن انس رفت و آمد مى كردم چونكه امام صادق[ ع] به مدينه مشرف شدند با آن حضرت رفت و آمد نمودم و دوست داشتم ازايشان علم فرا گيرم همچنانكه از مالك فرا مى گرفتم روزى حضرت به من فرمودند: من فردى مورد توجه هستم و بااين وصف در هر لحظه اى از شب و روز به اوراد واذكارى مشغولم مرااز كار خود باز مدار و مانند قبل نزد مالك برو وازاواستفاده كن .

عنوان مى گويد: من از سخن آن حضرت غمناك گشته واز خدمتشان خارج شدم با خود گفتم اگر حضرت در من خيرى مى ديد مرااز رفت و آمد و كسب فيض منع نمى كرد.

سپس به مسجد رسول الله (ص )رفته و سلام عرض كردم دو ركعت نماز خواندم و دست ها را به دعا بلند نموده عرض كردم[ اسالك ياالله ياالله ان تعطف على قلب جعفر ( عليه السلام ) و ترزقنى من علمه مااهتدى به الى صراطك المستقيم] 8

و در حال غمناكى به خانه برگشتم چون قلبم لبريزاز محبت حضرت شده بود ديگر نزد مالك نرفتم و جز براى نيازهاى واجب از خانه بيرون نمى آمدم تااينكه صبرم تمام شد. در يكى از روزها بعداز نماز عصر به قصد منزل آن حضرت بيرون آمدم به خانه حضرت رسيده اجازه خواستم خادم حضرت بيرون آمد و گفت:[ ما حاجتك ؟] گفتم : عرض سلام برامام گفت :ايشان در حال نمازند پشت درب نشستم چيزى نگذشت كه خادم برگشت واظهار داشت[ ادخل على بركه الله ] وارد شده سلام عرض كردم پس از جواب سلام حضرت فرمودند: [ اجلس غفرالله لك] . نشستم حضرت مدتى ساكت شدند و سر بزيرانداختند سپس سر برداشته فرمودند: كنيه ات چيست ؟ عرض كردم :ابوعبدالله فرمودند[:ثبت الله كنيتك و وفقك يااباعبدالله ما مسئلتك ؟]. در دلم گفتم اگرازاين زيارت و سلام جز همين دعاى حضرت نبود در آن خير بسيار نهفته بود. سپس حضرت سر بر آورده و فرمودند:[مامسئلتك] ؟ عرض كردم از خداوند متعال خواستم قلب

شما را بر من مهربان كند واز علم شما بهره مند سازد اميدوارم كه خداوند اجابت كرده باشد آنگاه حضرت فرمودند:

يااباعبدالله : ليس العلم بالتعلم انما هو نور يقع فى قلب من يريدالله تبارك و تعالى ان يهديه فان اردت العلم فاطلب اولا فى نفسك حقيقه العبوديه واطلب العلم باستعماله واستفهم الله يفهمك... 69

علم به آموختن نيست ليك آن نورى است كه خداوند در دل هر كس كه اراده هدايتش را داشته باشد قرار مى دهد. پس اگر خواهان علم هستيد ابتداء حقيقت بندگى را در جان خود طلب نما و دانش رااز هر رهگذرى بكار گيرى آن كسب نما واز خداوند درك و فهم را درخواست كن او تو را دانا خواهد گرداند

اينك در پرتواين حديث شريف تا آنجا كه در كنجايش اين مقال مى باشد به بيان[ حقيقت علم] و[ شرط رسيدن] به آن مى پردازيم .

/ 6