مأخذشناسي سيره فلسفي امام خميني قدس‏سره - مأخذشناسی سیره فلسفی امام خمینی قدس سره نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مأخذشناسی سیره فلسفی امام خمینی قدس سره - نسخه متنی

حسینعلی رحمتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مأخذشناسي سيره فلسفي امام خميني قدس‏سره

نويسنده: حسينعلي رحمتي

سرآغاز

تاريخ تمدن بشري در طول حيات خود شخصيت هاي گوناگوني را به چشم ديده است كه هر كدام به گونه اي و در محدوده اي خاص در صحنه انديشه و عمل به نقش آفريني پرداخته اند و شعاع تأثير هر كدام از آنان، بستگي به ابعاد وجودي شان داشته است. اغلب شخصيتهاي مؤثر در تاريخ، انسان هايي بوده اند كه به يك يا چند جنبه محدود از جنبه هاي شخصيتي خويش توجه كرده و از ابعاد ديگر غفلت نموده اند. در تاريخ پرفراز و نشيب اسلام و مسلمين نيز انسان هايي كه بيشترين نزديكي را به انسان آرماني اسلام ـ يعني انسان كامل ـ داشته باشند كم شمارند، لكن همين تعداد به ظاهر اندك، تأثيراتي بس شگرف در هدايت جوامع به سوي فلاح و رستگاري داشته اند. اگر حجاب معاصرت و حب و بغض هاي افراطي و تفريطي ـ كه مانع شناخت واقع بينانه افراد مي شوند ـ را به كنار نهيم، مي توانيم به جرأت بگوييم كه امام خميني قدس سره از جمله اين شخصيت هاي ذووجوه و نادر الوجود است. براي اثبات اين سخن همين بس كه اسفار اربعه حيات علمي و عملي او، در برگيرنده حوزه وسيعي از: فقه، عرفان، فلسفه، اصول، سياست، تفسير، تعليم و تربيت و حديث شناسي مي باشد.1 درباره وي مي توان از زبان ابوالعلاء معرّي ـ آنچنان كه در وصف سيد مرتضي سروده است

چنين گفت:

ياسائلي عنه فيما جئت تسأله الا هو الرجل العاري من العار

لو جئته لرأيت الناس في رجل و الدهر في ساعة و الارض في دار2

سخن در باره جنبه هاي مختلف تفكر امام خميني را به فرصتي ديگر واگذار كرده و اينك فقط به بيان چند نكته درباره سيره فلسفي ايشان بسنده مي كنيم:

الف) امام يك فيلسوف محض ـ كه نقد عمر خويش بر سر فلسفه گذارده باشد ـ نبود و حتي بعد فلسفي ايشان قوي تر از ابعاد ديگرش نيز نبود، لكن امام اهل فلسفه بود و فلاسفه را تكريم مي كرد3 و از تفكرات آنان در آثار خويش بهره مي برد. لذا در بررسي تفكر فلسفي ايشان بايستي به اين نكته توجه كرد.

ب) براي درك هر چه بهتر ارزش فعاليت فلسفي امام، بايستي به وضعيت علوم عقلي و فلسفي در حوزه علميه آن زمان توجه كرد، زمانه اي كه كوزه اي كه فرزند امام از آن آب خورده بود آب مي كشيدند، چرا كه امام فلسفه مي گفت4. و زمانه اي كه قرآن خواندن يك حكيم اسباب تعجب بود.5 هنر امام آن بود كه در چنين فضايي به تدريس فلسفه و تربيت شاگرد و پاسخ به شبهات موجود در جامعه پرداخت و مشعل علوم عقلي و فلسفي را روشن نگاه داشت و سپس آن را به دست بزرگاني چون علامه طباطبايي قدس سره و شهيد مطهري قدس سره سپرد.

ج) ارزش ديگر حيات فلسفي امام اين بود كه در عرصه انديشه و عمل نشان داد هيچگونه تضادي بين تفكر فلسفي و تفكر ديني وجود ندارد و به عبارتي قرآن و عرفان و برهان از يكديگر جدايي ندارند. و شايد يكي از دلايل گرايش امام به حكمت متعاليه همين باشد.

د) نگرش امام به علوم مختلف ـ و از جمله فلسفه ـ نگرشي ابزاري (Istrumetal) است نه غايي (Teleological)، ايشان سرگرم شدن به الفاظ و عبارات را باعث بيچارگي و بدبختي دانسته،6 معتقد است كه تحصيل علم بايد «قرائت به اسم رب» و مقدمه تهذيب نفس باشد7 و گرنه موجب انحراف مي گردد،8 لذا در مورد فلسفه مي گويد «فلسفه وسيله است، خودش مطلوب نيست. وسيله اي است براي اينكه شما مسائل را، معارف را با برهان به عقلتان برسانيد. هنرش همين قدر است. [...] آن كه انسان را مي تواند راه ببرد [...] عبارت از آن ايماني است كه در قلب [وارد[ مي شود.»9 ايشان در اشعار خود خطاب به خانم فاطمه طباطبايي (همسر مرحوم سيد احمد خميني) مي گويد:

فاطي كه فنون فلسفه مي خواند از فلسفه فاء و لام و سين مي داند
اميد من آن است كه با نور خدا خود را زحجاب فلسفه برهاند10

و اين در واقع هشداري است به تمامي پويندگان طريق فلسفه كه مبادا تحصيل فلسفه، حجاب كشف حقيقت گردد.

ه ) امام دلبسته حكمت متعاليه صدرايي بود11، هر چند برخي معتقدند كه ايشان دلبستگي خاصي به مشرب سهروردي داشت و شيفتگي به ملاصدرا هم نه به وجه مشائي، بلكه به وجه اشراقي فلسفه او معطوف بود.12 البته بررسي دقيقتر مطلب از حوصله اين نوشتار خارج است.

و) بررسي جامع سيره فلسفي امام ـ كه نگارنده توفيق انجام آن را از خدا مي طلبد ـ نيازمند فرصت ديگري است كه در آن بايستي ديدگاه هاي حضرت امام درباره موضوعاتي از اين قبيل را مورد توجه قرار داد: تعريف، كاركرد و شعاع تأثير فلسفه، روش ايشان در تحصيل و تدريس فلسفه، اساتيد و شاگردان امام در فلسفه، تأثير انديشه هاي فلسفي امام در ديگر ابعاد علمي و عملي ايشان، امام و فلسفه اسلامي و غرب، تمايز فلسفه از علوم ديگر، غناي قرآن نسبت به فلسفه، نوآوري هاي فلسفي ايشان و ...

ز) نخستين گام براي وصول به چنان مقصودي، آشنايي با منابع تحقيق است كه اين مأخذشناسي عهده دار معرفي بخشي از آن مي باشد و اميد است در شناخت هر چه بيشتر انديشه هاي امام، مفيد واقع شود.

چند تذكر:

1 ـ در اين مأخذ شناسي ـ كه در مدتي كوتاه تهيه شده ـ سعي بر آن بوده كه هر منبعي كه نكته اي درباره سيره فلسفي امام دارد فهرست شود.

2 ـ درباره فلسفه تعليم و تربيت و فلسفه سياسي امام ـ بخاطر گستردگي موضوع ـ موارد اندكي فهرست شده، بديهي است كه انجام كامل آن فرصت و امكانات بيشتري را مي طلبد.

3 ـ مسلما اين كار خالي از نقص و اشكال نيست كه اميد است با تذكر يا همت ديگران تكميل شود.

4 ـ آدرس مواردي كه مراجعه مستقيم نبوده در پاورقي ذكر شده است.

5 ـ نگارنده بر خود لازم مي داند از همكاري صميمانه مسؤولين محترم مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ـ دفتر قم ـ و كتابخانه و خانه مطبوعات دانشگاه مفيد سپاسگزاري و قدرداني نمايد.

6 ـ اين مأخذشناسي در دو بخش ارائه مي گردد:

بخش اول: آثار امام خميني بخش دوم: آثار ديگران، كه شامل سه قسمت است: فلسفه، فلسفه سياست، فلسفه تعليم و تربيت.

/ 11