* در محضر معاريف - پارسای پایدار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پارسای پایدار - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

* در محضر معاريف

نوجوان تشنه انديشه، نخستين جرعه هاي معرفت را از چشمه پدر نوشيد و مقدمات و سطح را كه از مراحل دروس حوزوي است نزد والد ماجد فرا گرفت. با گسترش بساط ستم توسط رضاخان و ستيز وي با مقدسات و ارزش هاي ديني، اين بار نيز تبريز پرچم حماسه سازي را بر دوش گرفت و همگام و هماهنگ با ديگر شهرهاي ايران خروش و فرياد رعد آساي خود را در كوير استبداد منتشر ساخت، در اين شرايط آشفته سيد محمد علي كه نوجواني شانزده ساله بود با دقت و ژرف نگري و كنجكاوي خاصي كه داشت، برخوردهاي سياسي پدر و نيز شيوه هاي هدايتي او را دنبال مي كرد و راه و رسم مقابله با تيرگي هاي جهل و ظلم را مي آموخت. وي اولين تجربه مبارزه را زماني درك كرد كه به هنگام انقلاب اهالي تبريز عليه ديكتاتوري رضاخان، در سال 1348 هـ.ق كه علماي اين ديار از خانه و كاشانه خويش به نقاط دوردست فرستاده شدند، به اتفاق پدر بزرگوارش به تهران تبعيد شد و به مدت دو ماه ناگزير به اقامت اجباري در تهران گرديدو از آن جا بار ديگر به مشهد مقدس، تبعيد شد و در آن ديار پاك دوراني را گذرانيد، دژخيمان پهلوي به آواره نمودن آن عالم رباني و فرزند نوجوانش اكتفا نكردند و در غياب آقا ميرزا محمد باقر قاضي طباطبايي، دستور دادند خانه مسكوني وي را در تبريز تخريب كرده و زمين آن را جزو خيابان قرار دهند. هنوز جراحت خنجر بيداد بر قلب سيد محمد علي التيام نيافته بود كه حادثه اِلَمْ ناك ديگري روان اين نهال نو رسته را دچار پژمردگي كرد و استاد و عموي گراميش ميرزا اسد الله قاضي در ميان موجي از غم و اندوه خانواده و دوستداران علم به سراي باقي شتافت. 5

شهيد قاضي، بعد از يكسال اقامت در مشهد به آذربايجان مراجعت نمود و به بحث و درس ديني مشغول گرديد و در سال 1359 هـ.ق براي تكميل مباني

علمي خود به قم مقدس مشرف شده و از محضر اساتيد طراز اول حوزه علميه اين شهر، استفاده هاي فراواني برد. در آن موقع امام خميني (قدس سره) به عنوان استادي برجسته در رشته فلسفه دو كتاب مهم «شرح منظومه و اسفار» را تدريس مي فرمود كه سيد محمد علي با شور وصف ناپذيري در اين حوزه پرفيض شركت نمود و ضمن استفاده هاي علمي ارتباط عاطفي و پيوند عميق بين او و رهبر كبير انقلاب برقرار شد. 6

شهيد قاضي، علاوه بر فلسفه، خارج اصول را از امام امت آموخت و در واقع او جزو شاگرداني بود كه از جميع جهات، محضر امام را مغتنم شمرد و به درجاتي عالي نائل گرديد، وي در كتاب «اللوامع» امام را جزو افرادي بر شمرد كه از آنها اجازه روايت داشته و با تعبير «الامام المجاهد الاكبر في سبيل الله تعالي» از آن روح قدسي نام برده و با داشتن چنين امتيازي مراتب علمي خويش را به اثبات رسانيده است. اين مريد مخلص امام در سالهاي سياه خفقان نام مراد و امامش را با عنوان «المرجع الاكبر سيدنا و استاذنا الامام المجاهد الاكبر في سبيل الله تعالي المرجع الاشهر في العالم الاسلامي» فرياد مي زند و به تشريح و تبيين انديشه هاي والاي امام خميني (قدس سره) پرداخت. 7 قاضي تكميل متون فقه، اصول، علم درايه و رجال را نزد آية الله العظمي گلپايگاني، آية الله العظمي حجت كوه كمري و آية الله العظمي سيد صدر الدين صدر فرا گرفت.

* اقامت در شهر ولايت

اقامت علمي ايشان در شهر مقدس قم، ده سال به درازا كشيد، اما هر روز كه مي گذشت عطش علم اندوزي وي افزون مي گشت و گويا احساس مي كرد بايد خود را از حوزه نجف نيز سيراب سازد. از اين جهت در سال 1369 هـ.ق راهي عتبات عاليات گشت و پس از زيارت حرم مقدس جدش امير مؤمنان(ع) و توسل به آن امام همام جهت موفقيت در علوم و استقامت و استواري در اين راه به حوزه هاي درس اين ديار ابرار راه يافت و محضر اعاظم و افاضلي چون آيات عظام سيد محسن حكيم، حاج شيخ عبدالحسين رشتي، حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء، سيد عبدالهادي شيرازي، حاج ميرزا باقر زنجاني و بجنوردي را طي مدت سه سال درك كرد و در ميان اساتيد نجف براي حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء، احترام ويژه اي قائل بود و با آن فقيه نستوه انس و الفت داشت و در واقع شيفته اخلاق والا و تبحر عميق علمي و وسعت نظر وي در عرصه هاي سياسي و اجتماعي گشت. كاشف الغطاء مجاهد خستگي ناپذيري بود كه به اعتلاي اسلام و بازگشت جامعه مسلمين به هويت اصيل خويش مي انديشيد و از وضع اسف بار سياسي كشورهاي اسلامي رنج مي برد و چندين بار شخصاً، در ميدان نبرد حضور يافت تا با سلطه طلبي استعمار انگليس بجنگد. 8

مرحوم كاشف الغطاء، در يكي از نامه هاي خويش خطاب به شاگرد برجسته اش ـ آية الله قاضي ـ چنين نگاشته است: «اي سيد والا مقام و دانشمند بزرگوار... از اكنون مشاهده مي كنم كه مردم آذربايجان بطور اعم و اهالي تبريز خصوصاً از هدايتگري هاي شما محظوظ مي شوند و چه زود است اثرات خدمات و تلاش هاي ارزنده شما در ياري حق و محو باطل محسوس و قابل لمس باشد. در ياري حق چه كسي بهتر است از شما، پدر روحاني شما. محمد حسين.» 9

حاج سيد علي طباطبايي ـ عموزاده شهيد قاضي ـ گفته است: «چون در سال 1371 هـ.ق براي ديدار والده ام كه در نجف اقامت داشت به حضور آية الله العظمي كاشف الغطاء رسيدم و كتاب «جنة المأوي» را كه شهيد قاضي طباطبايي فرستاده بود تقديم آن فقيه فرزانه نمودم، فرمود در فاميل شما همچون ايشان كسي نيست گل پر عطري است كه بايد از رايحه آن استفاده شود و به شما و تمامي ساكنين خطّه آذربايجان توصيه مي كنم اجازه ندهيد اين گل، پر پر گردد.» 10

علامه شهيد قاضي طباطبايي، دوازدهمين اجازه روايتي را از آية الله العظمي حاج سيد محمد هادي ميلاني، دريافت كرد و البته با ايشان انس و الفتي شگفت داشت و در ايام تبعيد بطور مستمر توسط مكاتبه يا فرستادن افراد اين دو عالم از حال يكديگر با خبر مي شدند و چنين ارتباطي همانگونه كه شهيد قاضي در يكي از نامه هاي خود نوشته اثر فراواني در روحيه وي داشته است. 11

از جمله مجتهديني كه شهيد قاضي در محضر پر نورش زانوي ادب بر زمين زد آية الله حاج سيد محمود حسيني شاهرودي است كه براساس نوشته او در مقدمه كتاب «اللوامع» هيجدهمين اجازه روايتي را از آية الله شاهرودي دريافت داشته است. 12

البته اولين عالمي كه در سال 1357 هـ.ق و قبل از مهاجرت آن شهيد به نجف اشرف به نامبرده اجازه روايت داد، آية الله شيخ محمد محسن، مشهور به «شيخ آقا بزرگ تهراني» مي باشد. در سامرا نيز آية الله تهراني عسگري به شهيد قاضي اجازه داده تا روايت نقل كند او خود مي گويد: «در اواخر سنين عمر شريف و زندگي پرمايه اش در دنيا در سامرا به حضور شيخ كبير مشرف شدم. او را مردي جليل، فقيه و محققي گرانمايه يافتم. موقعي كه مرا شناخت بسيار احترام كرد پس به من اجازه روايت بلا واسطه داد».13

آية الله سيد محمد علي قاضي، در چهل و دو سالگي با كوله باري از معارف ناب تشيع نجف را با آن معنويت و قداست ويژه اش ترك نمود و به سوي زادگاه خود شهر تبريز مراجعت نمود تا با توشه هايي از انديشه اسلامي كه فراهم آورده در جهت نشر فرهنگ غني و پوياي قرآن و عترت گام بردارد.

/ 6