با عنايت به لزوم پرداخت زكات و اموال بدون مالك و يا ارثيه بدون وارث به امام معصوم پرداخت اين اموال به سلطان و حاكم جائر در منظر فقه شيعه ممنوع ميباشد.27حال بايستي ملاحظه كرد كه يك فرد مسلمان كه تحت حكومت نامشروع و جائرانه است در رابطه با مسايل مالي كه سراسر زندگي او را در بر ميگيرد چه رفتاري بايد پيشه كند و چگونه عمل كند كه از سويي با مباني ديني مخالف نباشد و از سوي ديگر گرفتار ظلم حاكم و سختي در معيشت نگردد. شيخ طوسي آن بخش از قضيه را مطرح ميكند كه افراد در معاملات و قراردادهاي خود به طور طبيعي با سلطان و درباريان او مواجه خواهند شد و بايستي تكليف خود را در اين زمينه بدانند. شيخ در اينجا به اين نكته توجه دارد كه بسياري از كالاها و اموالي كه سلطان در اين معاملات به كار خواهد انداخت همانهايي است كه به عنوان زكات و صدقات واجبه به زور از مردم گرفته است در حالي كه حق چنين عملي را نداشته است:«و لا بأس بشراء الأطعمة و سائر الحبوب و الغّلات علي اختلاف اجناسها من سلاطين الجور و ان علم من احوالهم أنهم يأخذون ما لايستحقون و يغصبون ما ليس لهم ما لم يعلم في ذلك شيئا بعينه غصبا؛28معامله و داد و ستد طعام و ساير حبوبات و غلات با اجناس متنوع آن با سلاطين و پادشاهان جور منعي ندارد هر چند از بررسي كلي حالاتشان ميتوان علم پيدا كرد كه اينها، آنچه را كه مستحق آن نيستند از مردم گرفته و اموالي كه متعلق بدانان نميباشد غصب ميكنند (اين حكم به قوت خود باقي است) تا زماني كه به اشيايي به طور مشخص و خاص، مغصوب هستند علم و اطمينان پيدا نشده است.»شيخ با اين تبيين خود از روابط مالي با سلطان جائر ميخواهد به اين نتيجه برسد كه در معاملات بايستي بنا را بر صحت و مباح بودن اموال و مشروعيت قبض و اقباض گذارد و تا زماني كه در اموال سلاطين اموال غصبي به طور معين مشاهده نگرديده در معامله با آنان مانعي وجود ندارد.شيخ سپس به اين نكته ميپردازد كه اگر در اموال مورد معامله سلطان، اموالي يافت شد كه حاكم به عنوان خراج و صدقات از مردم گرفته است چگونه بايد با آن مواجه شد:«فأما ما يأخذونه من الخراج و الصدقات و ان كانوا غير مستحقين لها جاز له شراؤها منهم؛29اما آنچه كه سلطان و مأموران وي از خراج و صدقات جمعآوري ميكنند اگر چه مستحق آن اموال نميباشند، خريدن آن اموال از آنان جايز است.»شيخ در اينجا بين اموال غصبي و حرام و بين اموالي كه حاكم جائر در مقام حكومت و اداره امور كشور به عنوان حقوق الهي از مردم ميستاند تفكيك ميكند؛ هر چند هر دوي آنها حرام است و سلطان جائر حق گرفتن حقوق الهي از مردم را ندارد و بنا بر فتواي شيخ هر گاه فردي آن را به سلطان پرداخت كند كفايت از زكات و صدقه واجبه نميكند با اين حال به دليل اينكه حقوق الهي به عنوان تكليفي شرعي پرداخت گرديده و سلطان هم به عنوان حكومت اخذ كرده معامله با آن اموال محظور و مانعي ندارد.البته اين نكته را بايستي خاطرنشان ساخت كه شيخ در روابط با حاكم جور احتياط را در اين ميداند كه معاملات عادي و روزمره هم با او ترك گردد و از هر گونه رفتاري كه به نوعي موجب تقويت شوكت و اقتدار او ميگردد اجتناب شود اما در صورت ضرورت زندگي و فقدان راه چاره براي انصراف از اين معاملات، جايز تلقي ميگردد:«و إذا تمكن الانسان من ترك معاملة الظالمين في التجارات و المعاملات و المبايعات فالاولي تركها فان لم يمكنه ذلك و لا يجد سبيلاً الي العدول عنه جاز له مبايعتهم و معاملتهم؛30هر گاه انساني تمكن از ترك معامله با ظالمين در تجارتها و معاملات و خريد و فروشها داشته باشد پس أولي و بهتر اين است كه اين معامله را ترك نمايد و در صورتي كه امكان ترك معامله را نيابد و راهي براي انصراف و عدول از آن نيابد معامله و خريد و فروش با آنان مجاز خواهد بود.»شيخ در اين راستا به جوايز و هدايايي كه سلاطين و پادشاهان جائر به ديگران ميدهند نيز توجه كرده و اصل را بر حرمت پذيرش اين گونه صلهها و انعامها مينهد و مؤمنين را مكلف بر اجتناب از قبول آنها مينمايد. البته اين در صورتي است كه يقين كند اموال غصبي هستند، اما در حالتي كه فرد مجبور يا مضطر به پذيرش هديهها ميباشد احكام صادره تصوير ديگري مييابد:«فإن خاف من رد جوائزهم التي يعلمها غصبا علي نفسه و ماله فليقبلها فإن امكنه أن يردّها الي اربابها، فعل و إن لم يتمكن من ذلك تصدق بها عن صاحبها؛31پس در صورتي كه فرد از رد جوايز و هداياي سلطان كه غصبي بودنشان معلوم است بر جان و مال خود بترسد بايستي آنها را بپذيرد و سپس در صورت امكان بازگرداندن آن اموال به صاحبان حقيقياش، بايد اين كار را انجام دهد و در فقدان اين تمكن از طرف صاحبانش صدقه بدهد.»از زاويه ديگر، شيخ اصل تقيه (پنهانكاري سياسي) را در مكتب شيعه مطرح كرده كه هر گاه جان و يا مال و يا ناموس مسلماني در معرض خطر قرار گيرد عليرغم حرمت پذيرش هدايا و جوايز سلطان جائر، بايستي آنها را قبول كند و مجاز نيست كه با به خطر انداختن جان و مال، از پذيرش هدايا سر باز زند. اما شيخ مجددا تأكيد ميكند كه مالكيت اين جوايز را براي گيرنده آنها برنميتابد بلكه ستاننده تا آنجا كه تمكن و استطاعت دارد صاحبان اصلي اموال را يافته و حق آنان را به خودشان باز گرداند.