يكي از وظايفي كه بر عهده تمامي مردم و حتي حاكمان ميباشد سفارش به كارهاي خير و در برخي موارد آمرانه عمل كردن و باز داشتن از كارهاي ناپسند است كه تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر در فقه اسلامي مطرح است. مراحل قلبي و زباني اين وظيفه، مورد تأييد همگان است و شيخ طوسي هم آن را جزء واجبات دانسته اگرچه در كنار آن تقييدات و شرايطي را نيز مطرح ميسازد و ميگويد:«هرگاه فرد مسلمان مطلع گرديد كه انجام اين فريضه براي او يا برخي از مؤمنين خطري نداشته و ضرري وارد نميسازد بايستي به انجام آن اقدام نمايد در غير اين صورت مجاز به انجام نميباشد.»14شيخ طوسي در بحث قضاوت و ياريرساني به امام و رهبر حكومت اسلامي مدعي ميگردد:«هر كس انجام قضاوت بر او متعين گردد بايستي بدان مبادرت ورزد و بر امام نيز واجب است چنين شخص شايستهاي را به اين امر خطير بگمارد و هرگاه امام چنين فردي را نميشناسد خودِ فرد به عنوان وظيفه امر به معروف و نهي از منكر بايستي خود را بشناساند و به امام معرفي نمايد تا بتواند در اين عرصه انجام وظيفه نمايد و اين از واجبات كفايي محسوب ميشود.»15نكته قابل تأمل اينكه اكثر فقها و بويژه شيخ طوسي در اين جايگاه، هنگامي كه بحث امر به معروف و نهي از منكر عملي مطرح ميگردد آن را از حيطه مكلفين عادي و معمولي خارج دانسته و اذن امام و يا سلطان را لازم ميشمارند:«قد يكون الأمر بالمعروف بأن يحمل الناس علي ذلك بالتأديب و الردع و قتل النفوس و ضرب من الجراحات إلاّ أنّ هذا الضرب لا يجب فعله إلاّ بإذن سلطان الوقت المنصوب للرياسة؛16هنگامي كه سخن از امر به معروف عملي باشد و لازم باشد كه مردم را به وسيله تأديب و بازداري و قتل انسانها و انواع جراحات به كارهاي خير و معروف واداريم اين عمل، مفروض و واجب تلقي نميگردد مگر اينكه اجازه و اذن سلطان آن زمان كه منصوب براي حكومت و رياست شده در كار باشد.»بنابراين، آن بخش از امر به معروف و نهي از منكر كه جنبه و جهت ارشادي دارد و با حالت رفاقت و صميميت اجرا ميگردد عموم مردم بايستي در صورت تأمين شرايط نسبت به آن اقدام كنند. اما آن بخش از اين فرع ديني كه بستگي به حكومت و قدرت سياسي دارد و يا به عبارت ديگر، براي امنيت بخشيدن به جامعه و ايجاد جو آرام و به دور از آشوب در برابر كساني كه قصد برهم زدن اين آرامش از جامعه اسلامي را دارند بايستي اجازه قدرت سياسي در كار باشد و اين حكومت است كه به افراد و يا گروههاي خاصي مأموريت داده تا به اقدامات عملي مبادرت ورزند؛ همانند اينكه قاضي حكم به اجراي حد داده و اين مأمور اجراي حد است كه به نمايندگي از حاكم شرع و يا حكومت عادل، انجام وظيفه مينمايد، زيرا اگر قرار باشد هر فردي خودسرانه و با ميل و خواهش نفساني خود اقدام به اجراي قانون الهي كند هرج و مرج، جامعه سياسي مسلمين را در برگرفته و بهانهاي به فرصتطلبان خواهد داد تا با بهانههاي واهي، اقدام به انتقامگيري از افراد مختلف كنند. حال اگر مشاركت در امور حكومتي را نوعي از وظيفه امر به معروف بدانيم چنانچه شيخ طوسي مسأله تصدي منصب قضاوت را از اين زاويه بر شايستگان، فرض و لازم دانسته بود در مواردي كه حكومت قاصر از انجام وظيفهاش باشد و مسؤوليتي بر زمين مانده باشد مؤمنين موظفند كه بدان فريضه مبادرت ورزند.شيخ طوسي، در تعابير خود از حاكم اسلامي تحت عنوان «ناظر امر مسلمين» ياد ميكند و مسايلي چون نظارت بر وصيت و اجراي آن بر طبق مصالح افراد ذينفع را بر عهده قدرت سياسي و ناظر بر امر مسلمين ميداند كه ناظري را منصوب نموده تا بر كيفيت صحيح و حسن اجراي آن نظارت نمايد و حتي از طرف افراد ذينفع و بر طبق مصالحشان اقدام به خريد و فروش كند اما هنگامي كه سلطان و حاكمي نباشد شيخ مطرح ميكند:«فإن لم يكن السلطان الذي يتولّي ذلك أو يأمر به جاز لبعض المؤمنين أن ينظر في ذلك من قبل نفسه و يستعمل فيه الأمانة و يؤدّيها من غير اضرارٍ بالوصيّة و يكون ما يفعله صحيحا ماضيا؛17پس هرگاه سلطاني (رييس حكومت) كه متولي و عهدهدار اين نظارت است و يا كسي كه سلطان وي را مأمور نمايد نباشد، برخي از مؤمنين از جانب خويش مجاز به نظارت در اين امر ميباشند و بايستي امانت را در آن رعايت كرده به گونهاي كه ضرري بر مورد وصيت وارد نشود و آنچه عمل ميكنند صحيح و نافذ واقع شود.»با توجه به اين كلام شيخ، مردم مسلمان در جامعه اسلامي تحت عنوان حسبه مجاز ميباشند كه اموري را كه هرگاه عهدهدار آنها نشوند بر زمين مانده و حقوق مردم ضايع ميگردد در فقدان حكومت و يا عدم دسترسي به حاكم و يا نماينده او، به عهده گرفته و مشاركت نمايند.