تفسیر نمونه جلد 20
لطفا منتظر باشید ...
مىبينيم از خودشان بدبختتر خودشانند!، در اين زمينه سرگذشتهاى فراوانى از سلاطين ثروت دنيا وجود دارد كه بسيارى شنيدهاند، و نقل آنها سخن را به درازا مىكشد.سؤال ديگر اينكه: آيا مفهوم اين سخن اين نيست كه هر گاه انسان فقير و محروم است نبايد دست و پايى براى وسعت روزى كند، به احتمال اينكه خدا مصلحت او را در اين دانسته است؟در پاسخ اين سؤال نيز بايد توجه داشت كه گاهى كمبود روزى به خاطر سستى و تنبلى خود انسان است، اين كمبودها و محروميتها خواست حتمى خداوند نيست، بلكه نتيجه اعمال او است كه دامنگيرش شده، و اسلام بر اساس اصل سعى و كوشش كه هم در آيات قرآن منعكس است و هم در سنت پيامبر (ص) و ائمه هدى (ع) همه را دعوت به تلاش و جهاد كرده است.ولى هر گاه انسان نهايت تلاش خود را به كار گرفت در عين حال درها به روى او بسته شد، بايد بداند در اين امر مصلحتى بوده، بيتابى نكند، مايوس نشود، زبان به كفران نگشايد، و به تلاش خود ادامه دهد، و تسليم رضاى الهى نيز باشد.اين نكته نيز قابل ذكر است كه تعبير به" عباده" (بندگانش) هرگز منافاتى با طغيان آنها در صورت گسترش روزى ندارد، چرا كه اين تعبير در مورد بندگان خوب و بد و متوسط الحال همه به كار مىرود، مانند قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ:" بگو اى بندگان من! كه در باره خويش اسراف كردهايد از رحمت خدا نوميد نشويد".درست است كه خداوند روزى را با حساب نازل مىكند تا بندگان طغيان نكنند اما چنان نيست كه آنها را محروم و ممنوع سازد، لذا در آيه بعد مىافزايد:" او كسى است كه باران نافع را بعد از آنكه مردم مايوس شدند نازل مىكند