حکم بازیگری زن در فیلم و تئاتر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکم بازیگری زن در فیلم و تئاتر - نسخه متنی

محمدمهدی آصفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

واژه هاي «ابداء» و«كشف» معمولاً دو مفعولي مي‏باشند. مفعول اول بدون لام و مفعول دوم به واسطه لام است. متعلّق اولِ آن، شي‏ء آشكار شده و متعلق دوم بيننده و شخص اطّلاع يابنده است. مثلاً مي‏گوييم: «أبديت رأيي للناس؛ نظرم را براي مردم آشكار ساختم.»
دراين جمله، واژه «رأي» متعلق اول و مفعول بي واسطه است كه همان شي‏ء آشكار شده مي‏باشد و «ناس» متعلّق دوم و مطّلع و شاهد است كه نظر براي او كشف مي‏شود.

مفعول اول چيزي است كه انسان آن را آشكار مي‏سازد و متعلّق دوم كسي است كه براي او آشكار مي‏شود و معنايي براي «إبدا» و «كشف» بدون اين دو متعلّق نيست: يكي مفعول بدون واسطه و ديگري با واسطه. اگر درموردي مفعول دوم ذكر نشود، به معناي قصد نكردن و در نظر نگرفتن آن نيست و «ابداء» بدون وجود كسي كه نظر براي او كشف شود و مطّلع گردد، مفهومي ندارد.

بنابراين، «ولايبدين زينتهن» اقتضاي اطلاق در متعلّق اوّل و دوم را دارد؛ اطلاق در زينت هايي كه زن آنها را مي‏پوشاند و اطلاق دركساني كه زينت هايش را از او مي‏پوشاند.

درمقابل اين دو اطلاق، دو استثنا درآيه ذكر شده:

1. «الاّ ما ظهر منها» درمقابل اطلاق اول.

2. «إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ أوْ آبائهِنِ أَوْأباء بُعُولَتِهنَّ أَو أبناء ئِهِنَّ » درمقابل اطلاق دوم.

با مجموع دو إستثنا دلالت آيه كريمه برمشخص كردن زينت محرّم، و معيّن كردن بينندگاني كه برزن نشان دادن زينت به آنها حرام است، كامل مي‏شود.

ما در اين كلام استاد، مناقشه اي نداريم كه فرمود: استثناي اول به معناي جواز نگاه مرد به دست و صورت زن نيست، چون اين قسمت از آيه شريفه، فقط ناظر به جواز نشان دادن زينت هاي نمايان از طرف زن ها است و اين معني ملازم با جواز نگاه كردن مردها به زينت هاي نمايان بدن زن ها نيست. و ميان اين دو فرق است. پس دراين جا دو حكم داريم: حكم زن درنمايان كردن زينت و مخفي كردن آنها و نيز حكم مرد درنگاه كردن و نگاه نكردن.

و حكم اول با حكم دوم ارتباطي ندارد. پس برزن پوشاندن دست و صورت واجب نيست، ليكن نگاه مرد به آنها حرام است و اين دو،حكم جداگانه اي است و ملازمه اي بين يكي با ديگري نيست.

مااين كلام آية الله خويي(ره) را مي‏پذيريم؛ اما با اين بيان، نتيجه اي كه ايشان گرفته، چنان كه از تقريرات بحث ايشان بر مي‏آيد، ثابت نمي شود. چه بسا اشكال دربيان صاحب تقريرات باشد، نه در بيان استاد(ره).

دليل دوم: رواياتي كه درتفسير استثنا در آيه آمده است.

درتفسير اين آيه روايات متعدّدي از عامه و خاصه نقل شده كه همان استظهار ما از معناي آيه را تأييد و برآن تأكيد دارد؛ يعني مراد دست و صورت است.

1. صحيحة الفضيل،
قال: سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن الذراعين من المرأة هما من الزينة التي قال الله: ولايبدين زينتهن إلاّ لبعولتهن؟ قال: نعم، و مادون الخمار من الزينة و مادون السوارين؛
14ازامام صادق پرسيدم: آيا دوساعد زن جزء زينتي است كه خداوند فرمود: زينت خود را نمايان نمي كنند، مگر براي شوهرانشان؟ پاسخ فرمود: بله، آنچه زير روسري و دستبند است، جزء زينت است.

«خمار» چيزي است كه زن با آن سرو گردن و سينه ءخود را مي‏پوشاند[نوعي روسري بزرگ] و به طور معمول صورت را با آن نمي پوشانند، بلكه با نقاب پوشيده مي‏شود.

و «مادون الخمار» يعني آنچه زير روسري واقع مي‏شود، كه مو و گردن و سينه باشد ، نه صورت و «ما دون السوار» يعني ساعد و شامل پايين تر از مچ نمي شود؛ زيرا دستبند برمچ دست(بين ساعد و كف دست) قرار مي‏گيرد؛ پس ممكن نيست مقصود از «مادون السوارين» كه بايد پوشيده شود، كف دست باشد نه ساعد.چون دراين صورت معني حديث اين مي‏شود كه پوشيدن كف دست واجب است، ولي نشان دادن ساعد جايز است كه اجماع باطل است. همچنين ساعد و كف دست بدون دستبند مراد نيست؛ زيرا دستبند(مچ) ميان اين دو(ساعد و كف) قرار دارد.

پس پوشش واجب درصحيحه فضيل فقط شامل غير كف دست و صورت مي‏شود؛ زيرا كف دست و صورت در زير روسري و دستنبد واقع نمي شوند، بلكه بالاي اين دو هستند.

2. رواية أبي الجارود عن أبي جعفر(ع) في قوله تعالي: «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها »:

فهي الثياب والكحل والخاتم و خضاب الكف و السوار...؛
15امام باقر(ع) در باره آيه «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها» فرمود: مراد لباس و سرمه و انگشتر و خضاب دست و دستبند است.

اين روايت به سبب سقوط سند ميان علي بن ابراهيم و ابو جارود، ضعيف است.

3.رواية عمروبن شمر عن أبي جعفر (ع) عن جابر بن عبدالله الانصاري، قال:

خرج رسول الله(ص) يريد فاطمة و أنا معه... فدخل رسول الله(ص) ودخلتُ و إذا وجه فاطمة(س) أصفر كانّه بطن جرادة؛ فقال رسول الله(ص): مالي أري وجهك أصفر؟قالت: يا رسول الله، الجوع؛
16امام باقر(ع) از جابربن عبدالله انصاري نقل كرد: حضرت رسول(ص) به سوي خانه فاطمه(س) خارج شد و من همراه ايشان بودم... رسول اكرم(ص) وارد خانه شد و من به دنبال ايشان داخل شدم و ديدم صورت حضرت فاطمه(س) چون شكم ملخ ،زرد و رنگ پريده است. رسول خدا خطاب به ايشان فرمود: چه شده كه تو را با رخسارزرد و رنگ پريده مي‏بينم؟ پاسخ داد: از گرسنگي.

اين روايت به دليل ذكر«عمروبن شمر» در سند، از درجه اعتبار ساقط است.

نجاشي، عمروبن شمر را متهم به دست بردن در روايات جابر كرده است.

4. رواية عبدالله بن جعفر عن هارون عن مسلم عن مسعدة بن زياد، قال:

سمعت جعفراً و سئل عمّا تظهر المرأة من زينتها، قال: الوجه والكفّين؛
17مسعده گويد: ازامام صادق ـ عليه السلام ـ در مورد اين كه چه زينت هايي را زن مي‏تواند ظاهر سازد ؟ شنيدم كه فرمود: دست و صورت.

5. مارواه أبو داود في السنن عن عائشة، انها قالت:

دخلت أسماء بنت أبي بكر علي النبي و عليها ثياب رقاق؛ فأعرض عنها النبي(ص) وقال: يا أسماء! إن المرأة إذا بلغت المحيض لم يصلح أن يري منها إلاّ هذا و هذا و أشار إلي وجهه و كفيّه؛
18عائشه گويد: اسما دختر ابوبكر با لباس نازكي برپيامبر وارد شد و پيامبر از او روي گرداند و فرمود: اي اسما! زماني كه زن به سن عادت ماهانه رسيد و بالغ شد،درست نيست بدن او ديده شود؛ مگر اين و اين؛و حضرت به دست و صورت اشاره كرد.

6. ماروته عائشة أيضاً، قالت:

دخلت عليّ ابنة أخي مزينة؛ فدخل عليّ النبي(ص) فأعرض، فقلت: يا رسول الله! إنّها ابنة أخي و جارية. فقال: إذا عركت(أي حاضت) المرأة، لم يجزلها أن تظهِر إلاّ وجهها و إلاّ مادون هذا، و قبض علي ذراع نفسه فترك بين قبضته و بين الكفّ مثل قبضة أُخري.

19عائشه گويد:دختر برادرم پيش من آمده بود كه پيامبر برمن وارد شد و روي برگرداند. به پيامبر گفتم: اي رسول خدا! او برادر زاده من است و دختر بچه‏اي بيش نيست. پيامبر فرمود: زماني كه زن حيض شد و(بالغ گشت) جايز نيست بدن او بدون پوشش باشد؛ مگر صورت و پايين از اين؛ حضرت دست برساعد خود نهاد و بين كف دست و مكاني كه ساعد خود را گرفت، به قدر قبضه اي فاصله بود.

دليل سوم نفي حرج دردين: درحقيقت اين مطلب، دليل سومي برجواز اظهار صورت و كف دست نيست، بلكه موءيّد دو دليل قبلي است.چون ما درتفسير استثناي آيه نور(إلاّ ما ظهر منها) دورأي داشتيم: يكي جواز اظهار صورت و كف دست و ديگري عدم جواز.چنانچه بپذيريم پوشاندن صورت و كف دست براي زن ها در رفت و آمد و تعامل با مردها درجامعه، حكمي حرجي است و خداوند براي مردم حرج و مشقّتي قرار نداده است«ما جعل عليكم في الدين من حرج»20، اين مطلب موءيّد رأي اوّل مي‏باشد كه مبتني برجواز اظهار صورت و كف دست است.

/ 11