دليل دوم: استدلال به آيه سي، سوره نور: - حکم بازیگری زن در فیلم و تئاتر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکم بازیگری زن در فیلم و تئاتر - نسخه متنی

محمدمهدی آصفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ما درمباحث گذشته، تفسير دو استثنا را در آيه 31 سوره نور بيان نموديم و گفتيم: آيه «ولايبدين زينتهنّ» از دو جهت اطلاق دارد: يكي در زينت و زيور آلاتي كه آشكار ساختن آنها برزن حرام است و ديگري اطلاق در مرداني كه جايز نيست بر زينت هاي زن مطّلع شوند.

استثناي اوّل(إلاّ ما ظَهَرمِنْها) اطلاق اوّل را مقيّد مي‏سازد ،و استثناي دوم(إلاّ لِبُعوُلَتِهِنَّ أو آبائِهِنَّ) اطلاق دوم را مقيّد مي‏كند. پس آيه كريمه برآنچه ايشان مي‏فرمايد، دلالت نمي كند.

دليل دوم: استدلال به آيه سي، سوره نور:

قُلْ لِلِمُوءمِنينَ يَغُضُّواْ مِنْ أبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوُا فُرُوجَهُمْ ذلكَ أزْكي لَهُمْ إنّ اللّهَ خَبيرء بما يَصْنَعُونْ وَ قُلْ لِلِمُوءمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...؛
به موءمنان بگو: چشم هاي خود را از نگاه به نامحرمان، باز دارند و عفاف خود را حفظ كنند. اين براي آنان پاكيزه تر است. خداوند از آنچه انجام مي‏دهند آگاه است. و به زنان با ايمان بگو:چشم هاي خود را از نگاه هوس آلود فروگيرند و دامان خويش را حفظ كنند.

در اين آيه مباركه خداوند به مردان و زنان امر فرموده كه چشمان خود را از يكديگر فروگيرند. پس مردان موءمن، چشم خود را از زنان نامحرم و زنان با ايمان، چشم را از مردان، فرو مي‏گيرند.

واژه «الغض» غير از «الغمض» است و معناي اين دو متفاوت است. «غض» به معناي پايين آوردن نگاه و شكستن آن، درمقابل خيره شدن است و «غمض» به معناي پلك ها را برهم گذاشتن است و چشم بستن كامل با پلك ها مي‏باشد.

ابن منظور در باره غمض گويد:

أغمض طرفه عنّي و غمّضه، يعني چشم از من بست و برهم نهاد، و «أغمض» يعني چشمان را بَست.

29درأقرب الموارد آمده:

أغمض عينيه، يعني پلك ها را برهم نهاد و غمض عينه، يعني پلك برهم نهاد.

30اما واژه «غض» به معناي پلك برهم نهادن نيست و هيچ كدام از لغت شناسان و مفسران قائل به آن نشده اند؛ بلكه به معناي شكستن نگاه و پايين انداختن نظر است، يعني نگاه را متمركز و خيره نكردن.

راغب اصفهاني گويد:

الغض: نقصان در نگاه و صدا.... خداوند مي‏فرمايد: قل للموءمنين يغضُّوا من اَبصارهم و قول شاعر: فغضَّ الطرف إنّك من نمير؛ نگاهت را پايين انداز(وسربلند مكن). تو از قبيله نمير هستي. اين از باب اهانت و توهين گفته مي‏شود.

31ابن منظور گويد:

غضّ طرفه و بصره، يعني خود داري از نگاه و پايين انداختن و شكستن آن.

32و گفته شده: «غضّ» زماني صدق مي‏كند كه پلك ها را به هم نزديك كرده و نگاه كند.

عباراتي كه از لغت شناسان نقل نموديم، براي اثبات تفاوت ميان «غمض العين» و «غض النظر» كفايت مي‏كند.

نكته ديگر در فرق ميان اين دو واژه اين است كه «غمض» دراكثر موارد به چشم ـ كه عضوي از بدن است ـ نسبت داده مي‏شود، اما «غضّ» به نگاه كردن و ديدن ـ كه كار چشم است ـ نسبت داده مي‏شود. لذا لغت شناسان تصريح نموده اند كه «غمض» برهم نهادن پلك هاست؛ اما«غضّ النظر» به معناي خودداري از نگاه و پايين انداختن و شكستن ديد مي‏باشد. كسي نگفته «غضّ» به معناي پلك برهم نهادن است.

البته در معناي «غض النظر» گفته شده: زماني كه پلك ها را به هم نزديك نمايد و نگاه كند و اين معنا غير از غمض است، مثل اين كه نزديك نمودن دو پلك، سبب شكستن نگاه و پايين انداختن نظر مي‏شود.

استعمال «غض النظر و الطرف» دراشعار درهمين معناي مذكور، دليل برصحت مطالب گفته شده مي‏باشد.

جرير مي‏گويد:

فغضّ الطرف إنك من نمير فـلا كعباً بلغـت ولاكـلاباً؛
نگاهت را پايين انداز كه تو از قبيله نمير هستي و در شرافت، به قبايل كعب و كلاب نمي رسي.

ابو الغوث مي‏سرايد:

و ماكان غضّ الطرف منّا سجيّة و لـكننّا فـي مـذحـج غُرُبـان؛
[بابدي ديگران مقابله مي‏كنيم] و چشم پوشي عادت مانيست؛ ليكن در عشيره مذحج غريب و بي ياوريم.

همچنين كعب در قصيده معروف خود درباره رسول اكرم(ص) مي‏گويد:

و مـا سعاد غـداة البين إذا رحلوا إلاّ أغنّ غضيض الطرف مكحول
سعاد، زمان خدا حافظي ـ هنگامي كه قبيله او كوچ مي‏كرد ـ با صداي نرم و زيبا و چشماني فرو هشته وسرمه كشيده بود.

ابن هشام در شرح اين بيت از قصيده كعب توضيح داده:

غض الطرف دراصل عبارت از خيره نشدن و خوب نگاه نكردن است.

همچنين در شعر ديگر آمده:

وأغضّ من بصري و أعلم أنّه قدبان حدّ فوارسي و رماحي
چشم فرو اندازم و مي‏دانم كه قدرت و توانايي سواران و نيزه هاي لشكر من براي ديگران روشن است.

شافعي در شعري گفته:




  • أحـبّ مـن الاخـوان كـل مُـوءاتٍ
    و كل غضيض الطرف عن عثراتي



  • و كل غضيض الطرف عن عثراتي
    و كل غضيض الطرف عن عثراتي



از برادران خود كساني را دوست دارم كه همراه و همدل من بوده و از لغزش هاي من چشم پوشي مي‏كنند.

موارد استعمال «غضّ» در شعر و ادبيات عرب نشان مي‏دهد كه «غضّ» به نگاه كردن نسبت داده مي‏شود، نه به چشم، و به معناي خودداري از خيره شدن، و شكستن و پايين انداختن نظر و خودداري از خوب نگريستن و متمركز شدن درنگاه مي‏باشد؛ همان نگاهي كه انسان درزمان حيا و خجالت به خود مي‏گيرد.

در روايتي مي‏خوانيم: إن رسول اللّه(ص) كان إذا فرح غضّ طرفه، يعني رسول اكرم(ص) زماني كه مسرور مي‏گشت، نگاهش را شكسته و چشم را مي‏خواباند... تا ازخنده هاي بسيار و شادي همراه با تكبّر دور باشد.

/ 11