دليل دوم: استدلال به آيه سي، سوره نور:
قُلْ لِلِمُوءمِنينَ يَغُضُّواْ مِنْ أبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوُا فُرُوجَهُمْ ذلكَ أزْكي لَهُمْ إنّ اللّهَ خَبيرء بما يَصْنَعُونْ وَ قُلْ لِلِمُوءمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...؛به موءمنان بگو: چشم هاي خود را از نگاه به نامحرمان، باز دارند و عفاف خود را حفظ كنند. اين براي آنان پاكيزه تر است. خداوند از آنچه انجام ميدهند آگاه است. و به زنان با ايمان بگو:چشم هاي خود را از نگاه هوس آلود فروگيرند و دامان خويش را حفظ كنند.در اين آيه مباركه خداوند به مردان و زنان امر فرموده كه چشمان خود را از يكديگر فروگيرند. پس مردان موءمن، چشم خود را از زنان نامحرم و زنان با ايمان، چشم را از مردان، فرو ميگيرند.واژه «الغض» غير از «الغمض» است و معناي اين دو متفاوت است. «غض» به معناي پايين آوردن نگاه و شكستن آن، درمقابل خيره شدن است و «غمض» به معناي پلك ها را برهم گذاشتن است و چشم بستن كامل با پلك ها ميباشد.ابن منظور در باره غمض گويد:أغمض طرفه عنّي و غمّضه، يعني چشم از من بست و برهم نهاد، و «أغمض» يعني چشمان را بَست.29درأقرب الموارد آمده:أغمض عينيه، يعني پلك ها را برهم نهاد و غمض عينه، يعني پلك برهم نهاد.30اما واژه «غض» به معناي پلك برهم نهادن نيست و هيچ كدام از لغت شناسان و مفسران قائل به آن نشده اند؛ بلكه به معناي شكستن نگاه و پايين انداختن نظر است، يعني نگاه را متمركز و خيره نكردن.راغب اصفهاني گويد:الغض: نقصان در نگاه و صدا.... خداوند ميفرمايد: قل للموءمنين يغضُّوا من اَبصارهم و قول شاعر: فغضَّ الطرف إنّك من نمير؛ نگاهت را پايين انداز(وسربلند مكن). تو از قبيله نمير هستي. اين از باب اهانت و توهين گفته ميشود.31ابن منظور گويد:غضّ طرفه و بصره، يعني خود داري از نگاه و پايين انداختن و شكستن آن.32و گفته شده: «غضّ» زماني صدق ميكند كه پلك ها را به هم نزديك كرده و نگاه كند.عباراتي كه از لغت شناسان نقل نموديم، براي اثبات تفاوت ميان «غمض العين» و «غض النظر» كفايت ميكند.نكته ديگر در فرق ميان اين دو واژه اين است كه «غمض» دراكثر موارد به چشم ـ كه عضوي از بدن است ـ نسبت داده ميشود، اما «غضّ» به نگاه كردن و ديدن ـ كه كار چشم است ـ نسبت داده ميشود. لذا لغت شناسان تصريح نموده اند كه «غمض» برهم نهادن پلك هاست؛ اما«غضّ النظر» به معناي خودداري از نگاه و پايين انداختن و شكستن ديد ميباشد. كسي نگفته «غضّ» به معناي پلك برهم نهادن است.البته در معناي «غض النظر» گفته شده: زماني كه پلك ها را به هم نزديك نمايد و نگاه كند و اين معنا غير از غمض است، مثل اين كه نزديك نمودن دو پلك، سبب شكستن نگاه و پايين انداختن نظر ميشود.استعمال «غض النظر و الطرف» دراشعار درهمين معناي مذكور، دليل برصحت مطالب گفته شده ميباشد.جرير ميگويد:فغضّ الطرف إنك من نمير فـلا كعباً بلغـت ولاكـلاباً؛
نگاهت را پايين انداز كه تو از قبيله نمير هستي و در شرافت، به قبايل كعب و كلاب نمي رسي.ابو الغوث ميسرايد:و ماكان غضّ الطرف منّا سجيّة و لـكننّا فـي مـذحـج غُرُبـان؛
[بابدي ديگران مقابله ميكنيم] و چشم پوشي عادت مانيست؛ ليكن در عشيره مذحج غريب و بي ياوريم.همچنين كعب در قصيده معروف خود درباره رسول اكرم(ص) ميگويد:و مـا سعاد غـداة البين إذا رحلوا إلاّ أغنّ غضيض الطرف مكحول
سعاد، زمان خدا حافظي ـ هنگامي كه قبيله او كوچ ميكرد ـ با صداي نرم و زيبا و چشماني فرو هشته وسرمه كشيده بود.ابن هشام در شرح اين بيت از قصيده كعب توضيح داده:غض الطرف دراصل عبارت از خيره نشدن و خوب نگاه نكردن است.همچنين در شعر ديگر آمده:وأغضّ من بصري و أعلم أنّه قدبان حدّ فوارسي و رماحي
چشم فرو اندازم و ميدانم كه قدرت و توانايي سواران و نيزه هاي لشكر من براي ديگران روشن است.شافعي در شعري گفته:
أحـبّ مـن الاخـوان كـل مُـوءاتٍ
و كل غضيض الطرف عن عثراتي
و كل غضيض الطرف عن عثراتي
و كل غضيض الطرف عن عثراتي