مقدمه - زندگینامه و خاطرات امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی از زبان خودش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگینامه و خاطرات امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی از زبان خودش - نسخه متنی

علی صیاد شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه

امير سپهبد علي صيادشيرازي در سال 1323 در كبودگنبد مشهد در خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد مادرش شهربانو و پدرش زياد نام داشت پدرش، كه از عشاير فارس بود، به استخدام ژاندارمري درآمد و سپس به ارتش منتقل شد او از جاذبه‌اي خاص برخوردار بود، از اين‌رو علي تحت تأثير پدر از كودكي به ارتش علاقه‌مند شد

او به همراه پدر و خانواده، مانند ديگر خانواده‌هاي نظاميان، از شهري به شهري مهاجرت مي‌كرد شهرهاي مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محل پرورش وي شدند او سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال 1342 موفق به اخذ ديپلم گرديد او در سال 1343 در كنكور دانشكده افسري شركت كرد و پذيرفته شد علي از بدو ورود به دانشكده به جديت در درس و پاي‌بندي به مذهب شهرت يافت و سرانجام در مهرماه 1346 در رسته توپخانه دانش آموخته شد و با درجة ستوان دومي وارد ارتش گرديد او پس از طي دورة آموزشي در شيراز و اصفهان به لشگر تبريز و سپس لشگر زرهي كرمانشاه منتقل شد

او در سال 1350 براي گذراندن دوره آموزش زبان انگليسي به تهران آمد و پس از پايان كلاس و جديت در تحصيل سرانجام خود از استادان زبان انگليسي شد

ستوان يكم علي صيادشيرازي تصميم گرفت با دخترعمويش، خانم عفت شجاع ازدواج كند اما به دليل اين كه محمود، عموي علي، از مخالفان شاه بود، ساواك با اين ازدواج موافقت نكرد، اما سرانجام در اثر اصرار علي، ارتش با اين وصلت مبارك موافقت كرد

علي در سال 1352 به دليل لياقت‌ها و دقت‌هايش در كار، براي تكميل تخصص‌هاي توپخانه از طرف ارتش به امريكا اعزام شد تا دوره هواسنجي بالستيك را بگذارند او اين دوره آموزشي را در شهر فورت سيل از ايالت اوكلاهما، در منطقه‌اي نظامي، با موفقيت طي كرد در اين دوره فشرده ستوان همچون مبلغي مذهبي به دعوت امريكاييان به اسلام مي‌پرداخت و در مجالس بحث و مناظره آنان شركت مي‌كرد

او در بين آشنايان جديدش به مرد مذهبي مشهور شد او پس از گذراندن دوره، با تخصصي جديد و روحيه‌اي بانشاط به ايران مراجعت كرد

ارتش براي استفاده از دانش نظامي ستوان، او را در سال 1353 به اصفهان -مركز توپخانه- منتقل كرد علي در اصفهان با يافتن دوستان جديد مطالعات مذهبي خود را پي گرفت و شخصيت سياسي خويش را در اين دوره قوام بخشيد او در نامه‌اي كه براي سرگرد محمدمهدي كتيبه، يكي از افسران مذهبي، ارسال كرد اين جمله را نوشت در مورد برنامه‌هاي مذهبي بحمدالله پيش مي‌رويم مخصوصاً در آن قسمت كه مي‌دانيد اين جمله حساسيت ضداطلاعات را برانگيخت و از آن پس وي تحت مراقبت قرار گرفت آنها پس از تحقيق و مراقبت متوالي، او را متعصب مذهبي معرفي كردند و مراقبت از وي را شدت بخشيدند جالب اين است كه هركس از افسران را به مراقبت وي مي‌گماردند يا تحت تأثير روحيه او قرار مي‌گرفت و گزارش مثبت براي او رد مي‌كرد يا صياد را از مراقبت و مأموريت خود خبر مي‌داد و يا از اول با چنين مأموريتي مخالفت مي‌كرد

سروان صياد هم‌زمان با اوج‌گيري مبارزات ملت مسلمان ايران به رهبري امام‌خميني تقيه را كنار گذارد و در ارتش علناً به دفاع از علماي اسلام و حكومت اسلامي پرداخت و سرانجام به دليل اين‌كه در بين افسران، تبليغات ضدرژيم مي‌كرد، ضداطلاعات از قرار دادن جنگ‌افزار در اختيار وي ممانعت كرد و اعلام نمود كه از واگذاري مشاغل حساس به او خودداري شود سرانجام سروان در 19بهمن دستگير و زنداني شد اما ديري نپاييد كه انقلاب به پيروزي رسيد و او هم مانند همه مردم ايران آزاد شد

دوره دوم زندگي سرهنگ صياد بعد از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز مي‌شود او پس از پيروزي انقلاب اسلامي با برادر رحيم صفوي و حجه‌الاسلام سالك آشنا مي‌شود و با يكديگر پيمان مي‌بندند كه از پادگانهاي اصفهان حفاظت نمايند اختلاف سروان با فرماندهان ارتش موجب آشنايي وي با حضرت آيت الله خامنه‌اي مي‌گردد و از اينجا سرنوشت صياد به كلي تغيير پيدا كرد پس از حوادث كردستان، صياد با درجه سرگردي به همراه سردار صفوي به غرب اعزام مي‌گردد و با هماهنگي ارتش و سپاه سنندج را آزاد مي‌كنند لياقتهاي سرگرد در كردستان موجب مي‌گردد تا با درجه سرهنگي به فرماندهي عمليات غرب منصوب گردد اختلافات سرهنگ با بني‌صدر اولين رئيس‌جمهوري اسلامي موجب بركناري وي و خلع دو درجه مي‌گردد اما ديري نپاييد كه بني‌صدر سقوط كرد و شهيد رجايي به رياست‌جمهوري رسيد و سروان مجدداً با دو درجه به غرب كشور اعزام مي‌شود سرهنگ با تأسيس قرارگاه حمزه سيدالشهداء لشكرهاي 64 اروميه و 28 كردستان و تيپ‌هاي 23 نيروي ويژه هوابرد و تيپ 30 گرگان شهرهاي بوكان و اشنويه را آزاد كرد

در هفتم مهرماه 1360 به خاطر رشادت‌ها و لياقتها توسط رهبر معظم انقلاب امام‌خميني به فرماندهي نيروي زميني منصوب شد او با هماهنگي با سپاه قهرمان پاسداران انقلاب اسلامي در عمليات طريق‌القدس، فتح‌المبين، بيت‌المقدس، رمضان، مسلم‌بن‌عقيل، مطلع‌الفجر، محرم، والفجر 1، 2، 3، 4 و 8 و 9، عمليات خيبر و بدر و قادر شركت نمود و پيروزي‌هاي بزرگي را براي ايران اسلامي به ارمغان آورد كه بي‌شك در تاريخ امت اسلامي به عظمت خواهد ماند سرهنگ در مرداد سال 1365 از فرماندهي نيروي زميني استعفا داد و با پيشنهاد آيت الله خامنه‌اي و تصويب رهبر انقلاب به سمت نمايندگي امام در شوراي‌عالي دفاع منصوب شد در سال 66 به درجه سرتيپي نايل آمد سرتيپ صيادشيرازي در سال 67 در عمليات مرصاد كه مرزهاي غرب ايران مورد هجوم منافقين قرارگرفته بود شركت و با روحيه‌اي بسيجي ضربات محكمي را بر پيكر مزدوران منافق وارد كرد سرانجام صيادشيرازي در مقام جانشيني رياست ستادكل به خدمت مشغول شد

اميرسپهبد علي صيادشيرازي پس از عمري تلاش و مجاهدت به دست منافقان به شهادت رسيد و موجي از دين‌خواهي را برانگيخت

مركز اسناد انقلاب اسلامي با الطاف الهي موفق شد خاطرات قبل از انقلاب شهيد صيادشيرازي را در پنج جلسه از زبان آن شهيد ضبط تصويري كند؛ هرچند بيان اين خاطرات نيمه‌تمام ماند، اما از هم‌رزمان و دوستانش انتظار داريم اين قصة ناتمام را به پايان برسانند و دين خود را به تاريخ انقلاب اسلامي ادا كنند خاطرات امير شهيدمان از دو لحاظ در خور اهميت است

نخست آن‌كه در جاي‌جاي كلامش آهنگ خدا به گوش مي‌رسد و زندگي او از كودكي بوي خدايي مي‌دهد شهيد ما هيچ‌گاه خود را از حوزة هدايت خداوند خارج نديده است و اين همه را از بركت نماز مي‌داند كه در كانون خانواده فراگرفته است او مي‌گويد كه هرگاه در آستانة سقوط به فرهنگ طاغوت قرار گرفته نماز او را نجات داده است؛ و به راستي همة اينها را از سر صدق بيان مي‌كند، صداقتي كه مخصوص او بود

علت ديگر اهميت خاطرات او اين است كه صياد، گوشه‌هايي از تاريخ انقلاب را بازگو مي‌كند و نشان مي‌دهد كه مذهب تا چه حد در ارتش نفوذ داشته و نيروهاي مذهبي چگونه آن را براي همراهي با انقلاب آماده مي‌كردند با خواندن خاطرات نيمه‌تمام صياد روشن مي‌شود كه فرماندهان عالي ارتش چند ساعته تصميم به همراهي با انقلاب نگرفتند و بدنة ارتش، تحت تأثير مذهب و تلاش نيروهاي مذهبي، از سال‌ها پيش براي همراهي با انقلاب مهيا شده بود

مركز اسناد تصميم دارد تا دوره دوم زندگي صياد را، از بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تا شهادت او، با همكاري دوستان و نهادها تهيه كند و همچون برگي از تاريخ انقلاب اسلامي در اختيار مردم قهرمان‌پرور ايران قرار دهد اينك قسمت نخست خاطرات، يعني زندگي شهيد صياد از ابتدا تا سال پيروزي انقلاب اسلامي براي استفادة محققان و ساير آحاد ملت عرضه مي‌شود درود خداوند بر آن امير شجاع و زاهد كه آني خود را از خط ولايت جدا نديد

مركز اسناد انقلاب اسلامي

روح‌ا حسينيان

ارديبهشت 1378

/ 8