روزانه خود را مانند: ساعت تنظيم مى كردند و جهت انجام آن لحظه اى غفلت نمى ورزيدند. بطور مثال : (كانت
آلمانى زندگانى مرتب و منظمى براى خود ترتيب داده ، در سـاعـت مـقـرّر از خواب برمى خاست و در عرض
روز كارهاى معيّن انجام مى داد، به اندازه معين مى خورد و مدّت معيّن مى خوابيد..).(5)
نظم در جهان هستى
سراسر عالم در رشته نظم و برنامه معين به حيات و حركت خود ادامه مى دهد و به عبارت ديگر:(جـهـان يـك واحـد هـمـاهـنـگ است ، نه تنها مجموعه جهان چنين است ، كه موجودات آن هر كدام بطور
جداگانه متشكل از اجزاء مختلف و هماهنگ هستند).(6)چـگـونـه مـى شـود ايـن هـمـه ستارگان بزرگ و كوچك در فضاى بى انتها بدون اين كه با هم برخوردى داشته
باشند، ميليونها سال به حركت در مدار معينى ادامه دهند و هيچ اتفاقى نيفتد؟
(در مـيـان پـديـده هـاى هـسـتـى ، پـيـونـد مـسـتـحـكـمـى وجـود دارد كـه تـعـادل را بـيـن آنـان
برقرار مى كند، حتى موجوداتى كه داراى وجدان و شعور فردى و آگاهى ذاتى هستند از بركات اين پيوند بر
كنار نيستند).(7)آرى ايـن پـيـونـد مـرمـوز و مـسـتـحـكـم ، مـعـلول اراده خـداونـد اسـت كـه نـظـم دهنده اين جهان
است و تـعـادل را در همه هستى برقرار كرده است . انسان ، محيط زندگى ، درختان ، جانداران ، فضا و
ستارگان ، خورشيد و همه هستى طبق نظم وانضباط ويژه اى در حركتند به طورى كه :(حـركـت كـهـكشان در نظم و حركت منظومه اثر دارد و حركت منظم منظومه در حركت منظم كره زمين و آنهم در
حيات و هستى موجودات زمين اثر دارد. حركت زمين در جو و فشار هوا اثر مى گذارد كه اين حركت و فشار در
ضربان قلب موجودات زمينى اثر مى گذارد).(8)(مـا مـعـتـقديم اين جهان ، در نظم و هماهنگى كامل است ، آنچنان كه اگر ذره اى از آن كم يا بر آن
افزوده گردد، در كل نظام عالم تاءثير خواهد كرد، به همين لحاظ هيچ شئى از اشياء عالم و هيچ موجودى از
موجودات جهان را نمى توان زائد، بى خاصيت و نابجا دانست ).(9)نظم وانضباطى كه در همه اشياء و پديده ها حاكم است ، همه دانشمندان و بزرگان علم و انديشه را وادار به
اقرار به وجود مدبّر آن مى كند. يكى از دانشمندان مى نويسد:(در عـالم طـبـيعت بنظر من همه چيز از روى مشيت و نظم انجام مى گيرد و لازمه اراده و مشيت ، وجود يك
عاقل و مدير است و آن عاقل با اراده خداوند است ).(10)كـهـكـشـانـهـا و كـليـه كرات سماوى به جبر در مدار خود گردش مى كنند، منظومه شمسى هم به نـوبـه
خـود مى گردد و آنها هم همانطور كه سلولهاى بدنمان با هماهنگى تمام ، بدون درنگ و خـسـتـگـى انـجـام
وظـيـفـه مـى كـنـنـد، وظـايـف خـودشـان را بـا نـظـم و دقـت كامل انجام مى دهند.(11)مقدار حركت زمين به دور خورشيد، ماه به دور زمين و محاسبه آنها نشان مى دهد كه روى نظم و دقت خـاصـّى
بـرنـامـه ريـزى شـده انـد. بـطـور مـثـال : زمـيـن بـا سـرعـت 18 مـايـل در ثـانـيـه بـه دور
خـورشـيـد مـى چـرخـد، اگـر ايـن سـرعـت بـه 6 يـا 4 مـايـل بـرسـد، آنـوقـت دورى و نـزديكى ما به
آفتاب به درجه اى مى رسد كه زندگى كنونى مـقـدور نـيـسـت . (12) چـنـانـچـه اگـر فـاصـله كـره مـاه بـا
زمـيـن از 240000 مايل به 50000 مايل برسد، آنوقت ارتفاع جزر و مد بقدرى زياد مى شود كه همه دشتهاى پنج
قاره زمين را روزى دو بار آب فرا مى گيرد و فشار آب به اندازه اى مى شود كه كوهها از روى زمـيـن
شـسـتـه مـى شـدنـد و هـيـچ يـك از قـاره هـا فـرصـت نـمـى يـافـت كـه از زيـر آب بـيـرون بيايد.(13)يكى ديگر از مصاديق نظم در جهان ، بدن انسان است . جمعيت كنونى جهان ، پنج ميليارد نفر است ولى هـنـوز
حكومت واحدى نتوانسته با يك سيستم حكومتى اين جمعيت را اداره كرده و به سوى هدف واحـدى سـوق دهد.امّا در تن آدمى با اجزاء گوناگونى كه تعداد آنها صدها هزار برابر جمعيت اهـل زمـيـن اسـت ، هـمـگـى
بـه خـوبى زندگى مى كنند، مى خورند، جذب و دفع مى كنند، توليد مـثـل مـى كـنـنـد و حـركـت دارنـد
بـدون آن كـه مـشـكـلى و تـصـادفـى بـا يـكـديـگـر داشـتـه باشند.(14)دسـتـگـاهـهـاى مـخـتـلف بـدن در عين حال كه هر يك وظيفه مخصوصى را ايفا مى كنند، با يكديگر همكارى