گفت و گو با علیاکبر بابایی، محمدکاظم شاکر؛ کارشناس و مجری: مصطفی کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
بیشترلیست موضوعات باطن و تاويل قرآن فصل اوّل:
ظاهر و باطن قرآن دلايل روايى باطن قرآن مراد از باطن قرآن ارتباط معانى باطنى با ظاهر قرآن تعداد بطن هاى قرآن حد و مطلع قرآن فصل دوّم:
تأويل قرآن فرق تأويل و تفسير رابطه ى تأويل با باطن قرآن معيار صحت استخراج باطن قرآن فصل سوّم:
اقسام روايات تفصيلى روايات جرى و تطبيق روايات تطبيق آيات بر اهل بيت(عليهم السلام) 1 . اصل تطبيق آيات بر اهل بيت 2 . آيات انطباق يافته بر اهل بيت(عليهم السلام) در روايات تفسيرى 3 . روايات ثلث و ربع توضیحاتافزودن یادداشت جدید
به نظر مى رسد هر چند (ما لَمْ يُحِيطُوا)به خودى خود، در معناى سوم (مطلق آياتى كه احاطه به علمش ندارند) ظهور دارد; ولى با توجه به (لَمّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ)اظهر، تفسير اول است; يعنى منظور از (ما لَمْ يُحِيطُوا)وعد و وعيدهاى قرآن و خبرهاى آن از آخرت و بهشت و جهنم است كه آنان به آن احاطه ندارند; و مراد از آمدن تأويل، تحقق خارجى و مصداق عينى آن وعد و وعيدهاست; بنا بر اين معناى تأويل در اين آيه ى كريمه نيز همان معنايى است كه در آيه ى 53 سوره ى اعراف بيان شده است. البته در اين آيه ممكن است (ما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ)به پيش گويى هاى قرآن نسبت به امورى كه در آينده در اين جهان محقق مى شود نيز تعميم داده شود و تأويل آن، تحقق عينى پيش گويى ها و وعد و وعيدهاى دنيوى قرآن كريم را نيز شامل شود. در برخى از روايات نيز مصداق خارجى و تجسّم عينى وعده ها و پيش گويى هايى از قرآن كريم كه ظرف وقوعشان در همين دنياست، تأويل ناميده شده و در مورد آن نيز لفظ تأويل به كار رفته است.صدوق(رحمه الله)در /كمال الدين/ با سند خود از ابوبصير چنين روايت كرده است:قال ابو عبد اللّه(عليه السلام) فى قوله عزّ و جل: (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)فقال و اللّه ما نزل تأويلها بعد و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم(عليه السلام) فاذا خرج القائم لم يبق كافر باللّه العظيم و لا مشرك بالامام الا كره خروجه;[27] سوگند به خدا! تأويل اين آيه هنوز فرود نيامده است و تأويل آن تا خارج شدن ]امام[ قائم(عليه السلام)فرود نخواهد آمد. وقتى امام قائم خارج شود، كافرى به خداى بزرگ و مشركى به امام نخواهد ماند، مگر اين كه از خارج شدن آن امام قائم، خرسند باشد.آيه ى (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ) از چيرگى و غلبه ى دين حق بر همه ى اديان باطل خبر مى دهد و امام(عليه السلام) در جمله ى (و اللّه ما نزل تأويلها بعد...) بيان فرموده كه اين پيش گويى قرآن كريم، هنوز تحقق نيافته است و تا هنگام ظهور امام زمان(عليه السلام)تحقق نمى يابد.بنا بر اين، مى توان گفت كه در اين روايت، كلمه ى تأويل در معناى مصداق عينى و تحقق خارجى پيش گويى و خبرى از قرآن كريم، كه ظرف وقوعش دنياست به كار رفته است. اين روايت و مانند آن، شمول آيه ى 39سوره ى يونس را نسبت به خبرها و پيش گويى ها و وعد و وعيدهاى دنيوى قرآن تأييد مى كند. آيا در قرآن كريم، همه ى موارد تأويل به معناى وصفى است يا به معناى مصدرى نيز به كار رفته است؟ بابايى: به نظر مى رسد در همه ى موارد، تأويل به معناى وصفى است; كه مثلا تأويل رؤيا، حقيقتى است كه رؤيا از آن حكايت مى كند و به آن برمى گردد. در مورد كارهاى حضرت خضر(عليه السلام) نيز منظور هدفى است كه كار به آن منتهى مى شود و براى رسيدن به آن انجام مى گيرد.در آيه ى هفت سوره ى آل عمران (وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ)نيز منظور اين نيست كه بازگرداندن آيه ى متشابه به آن معنا، يا بيان كردن معناى آيات متشابه را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند، بلكه منظور اين است كه مقصود و معناى آيات متشابه را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند. در رجوع به خدا در تنازعات نيز، به ثمره و نتيجه اى كه بر آن مترتب مى شود تأويل گويند; بنا بر اين در همه ى موارد، تأويل به معناى وصفى است. جناب آقاى بابايى! از بيانات شما تاكنون به دست آمد كه در ضمن سه آيه از آيات قرآن، پنج بار كلمه ى تأويل در مورد خود قرآن به كار رفته است، كه در يكى از آنها منظور از تأويل قرآن، معناى حقيقى و مراد واقعى آيات متشابه است; بار اوّل در آيه ى هفت سوره ى آل عمران به كار رفته است و بار ديگر در همان آيه، اعم از معناى واقعى آيات متشابه و معانى و مصاديق پنهان ساير آيات است و بار سوم و چهارم، كه در آيه ى 53 سوره ى اعراف است، به معناى مصداق خارجى و تجسم عينىِ وعده و وعيدهاى قرآن كريم در مورد آخرت است و بار پنجم كه در آيه ى 39 سوره ى يونس است، به معناى مصداق خارجى و تحقق عينى مطلق پيش گويى ها و وعد و وعيدهاى دنيوى و اخروى قرآن است. آيا تأويل قرآن منحصر به امور ياد شده است و يا