رابطه ى تأويل با باطن قرآن - باطن و تاویل قرآن جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

باطن و تاویل قرآن - جلد 1

گ‍ف‍ت‌ و گ‍و ب‍ا ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر ب‍اب‍ای‍ی‌، م‍ح‍م‍دک‍اظم‌ ش‍اک‍ر؛ ک‍ارش‍ن‍اس‌ و م‍ج‍ری‌: م‍ص‍طف‍ی‌ ک‍ری‍م‍ی‌؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مصدرى به كار مى رود، كه به معناى رفع ابهام از لفظ يا معناى كلام است، و هم به معناى غير مصدرى به كار مى رود، كه به معناى «مُفَسَّر» است.

رابطه ى منطقى بين تفسير و تأويل از نوع عموم و خصوص مطلق است; يعنى تأويل، عام و تفسير، خاص است. اگر تأويل را عبارت از «معناى مراد از الفاظ» بدانيم، بديهى است كه همه ى انواع معانى را شامل مى شود; چه آنها كه لفظ در آنها ظهور دارد و چه آنها كه لفظ نسبت به آنها داراى خفا و ابهام است. تفسير (به معناى غيرمصدرى) تنها به آن دسته از معانى اطلاق مى شود كه لفظ در دلالت بر آنها صراحت ندارد و مجمل است.

البته، سخن ما در مورد معناى لغوى اين دو واژه است كه در قرآن و حديث هم به همين معنا به كار رفته است;

ولى قطعاً اين اصطلاحات، در برخى حوزه ها، مانند حوزه ى عرفان و تصوّف، با هم فرق دارند و متأسفانه، گاهى معناى لغوى و معناى كاربردى اين الفاظ در قرآن و حديث با معناى اصطلاحى آنها در عرفان و تصوف و مكتب باطنى گرى خلط مى شود و عده اى مى گويند: الفاظ قرآن كه هيچ دلالتى بر آنها ندارند، تأويل است و مواردى كه مدلول الفاظ است، تفسير است! و ما قبلا بيان كرديم كه بين الفاظ قرآن با تأويل و باطن آن رابطه ى زبان شناختى برقرار است و هم چنين تفسير، چه ظاهر و چه باطن، بايد با الفاظ رابطه ى دلالى و زبان شناختى داشته باشد.

آيا تأويل قرآن از سنخ معانى است يا مصاديق؟

شاكر: قبلا گفتيم از نظر لغوى، وقتى تأويل در مورد قرآن يا هر كلام ديگرى به كار مى رود، فى حد نفسه، ممكن است يكى از دو معنا را داشته باشد، يا به معناى «مقصود و مراد متكلم» است و يا به معناى «تحقق مفاد كلام». كسانى كه دو معنايى بودن لفظ تأويل را در نظر نگرفته اند، فكر كرده اند تأويل در معانى به كار نمى رود; بلكه هر جا به كار رفته است، مراد از آن، حقايق خارجى است. در حالى كه بايد سياق كلام را ببينيم، همان طور كه ديديم در آيات سوره ى اعراف و يونس، تأويل قرآن قطعاً به معناى تحقق وعده ها و وعيدهاى قرآن در روز قيامت است، نه مقصود و مراد خداوند از الفاظ. امّا در آيه ى هفت سوره ى آل عمران و در بسيارى از روايات، تأويل، به معناى مراد از كلام، كه متكلم آن را قصد كرده، اطلاق شده است.

البته همان طور كه در روايات تفسيرى، گاهى معناى ظاهرى بيان شده و گاهى برخى از مصاديق آن معنا، و نيز گاهى معناى باطنى بيان شده و گاهى برخى از مصاديق آن معنا; همين طور ممكن است گاهى تأويل هم به يكى از مصاديق آيه اى از قرآن اطلاق شود; ولى اولا و بالذّات، تأويل به معناى مراد خداوند اطلاق مى شود كه نسبت به همه ى مصاديقش اطلاق دارد.

رابطه ى تأويل با باطن قرآن

جناب آقاى دكتر شاكر، آيا به نظر شما تأويل و باطن يكى است؟ شاكر: در روايتى كه از امام باقر(عليه السلام) نقل شده و سندش هم صحيح است، آمده است:

(ظَهْرُهُ تَنْزيلُه وَ بَطْنُهُ تَأويلُه)[29].

در روايت ديگرى آمده است:

(فَالظاهِرُ التِلاوَةُ وَ الباطِنُ التَأويْلُ)[30].

و در روايت ديگرى آمده است كه:

(فَالظّاهِرُ الْتِلاوَةُ و الباطِنُ الْفَهْمُ)[31].

همان طور كه قبلا در بحث ظاهر و باطن گفتيم، در اين روايات تلاوت به معناى «مَتْلُوّ» و فهم به معناى «مفهوم» است. شايد بتوانيم بگوييم كه مراد از تنزيل هم، در روايت اوّل، الفاظ قرآن است كه مورد تلاوت واقع مى شود. شاهد اين معنا، روايتى است كه در آن آمده است: ميثم تمّار به ابن عباس گفت:

در باره ى تفسير قرآن هر چه مى خواهى از من بپرس; زيرا من تنزيلش را بر اميرالمؤمنين على(عليه السلام)قرائت كردم و ايشان تأويل آن را به من آموخته است.[32] روشن است كه معانى قرآن قرائت و تلاوت نمى شود; بنا بر اين، منظور از تنزيل در اين روايت، الفاظ

/ 58