باطن و تاویل قرآن جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

باطن و تاویل قرآن - جلد 1

گ‍ف‍ت‌ و گ‍و ب‍ا ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر ب‍اب‍ای‍ی‌، م‍ح‍م‍دک‍اظم‌ ش‍اک‍ر؛ ک‍ارش‍ن‍اس‌ و م‍ج‍ری‌: م‍ص‍طف‍ی‌ ک‍ری‍م‍ی‌؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى شود; مثلا به برخى از مصاديق آيات كريمه ى قرآن كه با كمى تدبّر و با تنقيح مناط و الغاى خصوصيت و فحواى اولويت قابل فهم است، باطن يا تأويل قرآن گفته مى شود; اين قسم از باطن قرآن را نيازى نيست كه حتماً از خود پيامبر يا اوصياى آن حضرت بشنويم; زيرا مطلبى است كه از نظر عرفى، طبق قواعد ادبى و اصول عقلايى محاوره، قابل فهم است.

آيا اگر كسى كه شكى در صداقت او نداريم، معنايى را به عنوان تأويل قرآن ادعا كرد، نبايد سخن او را بپذيريم؟ بابايى: حتى اگر شك در صداقت او نداشته باشيم، از آنجا كه خطاپذير است و معصوم نيست و معيار و ضابطه اى هم براى آن وجود ندارد، نمى توان به آن اعتماد كرد. حال اگر بگويد از طريق مكاشفه از پيامبر شنيده ام، براى خود او اعتبار دارد، ولى براى ما حجت نيست; چون خود قرآن كريم فرموده است:

(وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ)

و در روايتى از امام صادق(عليه السلام)نقل شده كه فرمود:

(نَحنُ الراسخونَ فى العلمِ و نحنُ نعلمُ تأويلهُ)[35]; ما راسخان در علم هستيم و ما تأويل آن را مى دانيم.

نتيجه ى سخن

تأويل داراى معانى لغوى متعددى، از جمله بازگرداندن و ابتدا و انتهاى يك شىء است و در قرآن كريم هفده بار آمده است كه در سه آيه، پنج بار تأويل در مورد قرآن كريم به كار رفته است، و مراد از تأويل قرآن معانى و مصاديق پنهان آن است و در برخى روايات، تأويل به باطن قرآن معنى شده است.


[1] . جوهرى، /صحاح/، واژه ى «أول».

[2] . /لسان العرب/ و /العين/، واژه ى «أول».

[3] . ر.ك: على اكبر بابايى و ديگران، /روش شناسى تفسير قرآن/، ص 25ـ27.

[4] ./ معجم مقاييس اللغة/، واژه ى «أول».

[5] . سوره ى اعراف (7)، آيات 52 ـ 53.

[6] . سوره ى اعراف (7)، آيات 52-53.

[7] . محمّد بن جرير طبرى، /تفسير طبرى/، ج 5، ص 25; ذيل آيه ى 52 و 53 سوره ى اعراف.

[8] . سوره ى كهف (18)، آيه ى 82.

[9] . ر. ك: /تفسير طبرى،/ ج 5، ص 25./ و تفسير مجمع البيان/، ج 4، 3، ص 657.

[10] . سوره ى يوسف (12)، آيه ى 4.

[11] .  سوره ى يوسف (12)، آيه ى 100.

[12] . /بحار الانوار/، ج 33، ص 176.

[13] . /بحارالانوار/، ج 37، ص 193.

[14] . سوره ى بقره (2)، آيه ى 156.

[15] . سوره ى انعام (6)، آيه ى 65.

[16] . /سنن ترمذى/، ج 5، ص 244، رقم 3066.

[17] . /صحيح بخارى/، ج 6، ص 200، تفسير سوره ى نصر.

[18] . ر.ك: /صحيح مسلم/، ج 1، ص 350، پاورقى.

[19] . ر. ك: محمد بن على صدوق، /معانى الاخبار/، ص 23.

[20] . محمد بن حسن حر عاملى، /وسائل الشيعه/، ج 27، ص 200، ح 62.

[21] . سوره ى بقره (2)، آيه ى 154.

/ 58