گفت و گو با علیاکبر بابایی، محمدکاظم شاکر؛ کارشناس و مجری: مصطفی کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
بیشترلیست موضوعات باطن و تاويل قرآن فصل اوّل:
ظاهر و باطن قرآن دلايل روايى باطن قرآن مراد از باطن قرآن ارتباط معانى باطنى با ظاهر قرآن تعداد بطن هاى قرآن حد و مطلع قرآن فصل دوّم:
تأويل قرآن فرق تأويل و تفسير رابطه ى تأويل با باطن قرآن معيار صحت استخراج باطن قرآن فصل سوّم:
اقسام روايات تفصيلى روايات جرى و تطبيق روايات تطبيق آيات بر اهل بيت(عليهم السلام) 1 . اصل تطبيق آيات بر اهل بيت 2 . آيات انطباق يافته بر اهل بيت(عليهم السلام) در روايات تفسيرى 3 . روايات ثلث و ربع توضیحاتافزودن یادداشت جدید
همه جا باطن در مقابل ظاهر قرار گرفته است، (ظهرٌ و بطنٌ); پس باطن بايد چيزى باشد كه مقابل ظاهر باشد. ظاهر آن چيزى است كه آشكارا از كلام فهميده مى شود. كسى كه سخنى مى گويد، به هر زبانى كه باشد، چه فارسى و چه عربى، معنا و مطلبى كه طبق دستور و قواعد ادبى آن زبان و اصول عقلايى محاوره، از آن كلام فهميده مى شود، ظاهر كلام است كه عقلا به آن احتجاج مى كنند. آنچه فراتر از آن باشد، يعنى چيزى كه نتوان بر طبق قواعد ادبى و اصول عقلايىِ محاوره از كلام فهميد و بر گوينده احتجاج كرد، آن باطن قرآن است. ظاهر، معناى كلام است و باطن هم معناى كلام است. ولى آنچه كه عُقلا از ظاهر كلام مى فهمند، ظاهر كلام است; و معانى و معارفى كه گوينده اراده كرده است، ولى كلامش آشكارا بر آن دلالت ندارد، باطن قرآن است; و چون طبق اصول عقلايى محاوره، از كلام فهميده نمى شود، هر كسى نمى تواند مدعى شود كه باطن اين كلام چيست; از اين رو، همه ى كسانى كه غير مرتبط با صاحب كلام هستند، معنايى را كه به عنوان باطن كلام مطرح مى كنند بايد حجّت و دليل داشته باشند و چون حجّت و دليل ندارند و فقط يك احتمال و حدس است، نمى توانند آن را به گوينده ى سخن اسناد دهند و يا بر اساس آن، عقيده يا عملى داشته باشند.كسى غير از خدا و راسخون در علم از آن آگاه نيست. در برخى از روايات، بطن، به تأويل قرآن معنا شده است (و بطنه تأويله)[16] و با توجه به آيه ى كريمه ى(...وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ...)[17] مى توان مشخصه ى ديگر باطن قرآن را قابل فهم نبودن آن جز براى خدا و راسخون در علم قرار داد يعنى باطن قرآن معنايى است كه افراد عادى از درك آن ناتوان اند و تنها خدا و راسخون در علم (پيامبر و امامان معصوم(عليهم السلام)) آن را مى دانند و از روايت عبدالله بن سنان[18] استفاده مى شود كه حتى بيان معناى باطنى قرآن براى همه كس قابل تحمل نيست و لذا ائمه ى اطهار(عليهم السلام) آن را براى همه كس بيان نمى كرده اند. آيا در خودِ روايات، تفسيرى براى ظاهر و باطن قرآن ارائه نشده است؟ شاكر: در بيش تر روايات، تفسير خاصى براى ظاهر و باطن عرضه نشده; بلكه به همين مقدار اكتفا شده است كه قرآن داراى ظاهر و باطن است. شايد همين اجمال و عدم تفسيرِ روشن و شفاف در روايات، سبب شده تا تفسيرهاى مختلفى از باطن قرآن ارائه شود. امّا با اين حال، در برخى روايات، توضيحات مختصرى در باره ى ظاهر و باطن ارائه شده است. در روايتى كه راويان آن همگى موثق اند، آمده است:فضيل بن يسار از امام باقر(عليه السلام)مى پرسد: مراد از ظهر و بطن در حديث (مَا مِن القُرآنِ آيَةٌ اِلاَّ وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ) چيست؟ امام مى فرمايد: ظهر قرآن، تنزيل آن است و بطن قرآن، تأويل آن. برخى از موارد تأويل قرآن آمده و برخى نيز هنوز تحقق نيافته است. قرآن به مانند خورشيد و ماه در جريان است.[19] ملاحظه مى كنيم كه در اين روايت، /باطن قرآن به «تأويل» معنا شده است/. تأويل داراى معانى مختلف است كه در بحث مربوط به تأويل بدان خواهيم پرداخت. در اين جا با توجه به توضيحاتى كه در خود روايت آمده است، /مراد از تأويل، تحقق مصاديق آيات قرآن كريم است/. تعبير «مِنْهُ مَا لَم يَكُن» (برخى از تأويلِ آن هنوز تحقق نيافته است) به خوبى گوياى اين امر است. بنا بر اين مطابق اين روايت، تنزيل قرآن، معناى آيات قرآن، با توجه به حوادث موضوعاتِ زمان نزول است و تأويل آن، حوادث و موضوعاتى است كه آيات قرآن در جريان زمان و تاريخ بر آنها انطباق مى يابد. به طور مثال تنزيل آيه ى (وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ احْديهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللّهِ...)[20] منطبق بر دو طايفه ى اوس و خزرج است كه پس از نزاعى كه بين افرادى از اين دو قبيله درگرفت، اين آيه نازل شده است. تأويل اين آيه، منطبق بر همه ى نزاع هايى است كه پس از نزول اين آيه، بين مسلمانان واقع شده يا واقع خواهد شد. از اين رو در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه فرمود:(يَومُ البَصرَه)، كه جنگ جمل در آن اتفاق افتاده است، تأويل اين آيه است و كسانى كه در آن روز بر على(عليه السلام)طغيان كردند، اهل اين آيه هستند.[21]