داستان ((دست خدا)) - علی (علیه السلام) در آینه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علی (علیه السلام) در آینه نهج البلاغه - نسخه متنی

حسین نمازی؛ تهیه و تدوین: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
هـاى آن روح را بـه گـوش مـردمـى رسـانـيـد كـه قـبـل از آن چـنـان نغمه هايى را نشنيده بودند. از اين رو، ميان راه هاى پرفروغ گفتار او و تـاريـكـى هـاى گـذشـتـه خـويـش سـرگـردان شدند. پس هر كس شيفته آن نغمه ها گشت ، شيفتگى اش وابسته به فطرت است و هر كه به دشمنى او پرداخت از پسران جاهليت است .^(29)))

3 ـ جرجى زيدان :

((آيا على پسر عموى پيامبر و جانشين و داماد او نبود؟ آيا او آن دانشمند پرهيزگار و دادگر نبود؟ آيـا او آن مـرد بـا اخلاص و غيور نبود كه در پرتو مردانگى و غيرتش ، اسلام و مسلمانان عزّت يافتند؟^(30)))

4 ـ توماس كارلايل (فيلسوف بزرگ انگليسى ):

((امـّا عـلى ، مـا را نـمـى رسـد جـز ايـنكه او را دوست بداريم و به او عشق بورزيم ، چه او جـوانـمـردى بـس عـالى قـدر و بزرگ نَفْس بود. از سرچشمه وجدانش مهر و نيكويى مى جـوشـيـد. از دلش شـعـله هـاى شور و حماسه زبانه مى زد. شجاع تر از شير ژيان بود، ولى شجاعتى ممزوج با لطف و رحمت و عواطف رقيق و راءفت ...^(31)))

5 ـ بولس سلامه :

((آرى ، مـن يـك مـسـيحى هستم ، ولى ديده باز دارم و تنگ بين نيستم . من يك مسيحى هستم كه دربـاره شـخـصـيـت بـزرگـى صـحـبت مى كنم كه مسلمانان درباره او مى گويند: خدا از او راضى است ... .

عـلى در قـضـاوت خود استثنايى قايل نمى شد و به طور مساوى آن چه را كه بايد بدهد، به مردم مى داد و تفاوتى ميان ارباب و بنده نمى گذاشت .

اى داماد پيغمبر! شخصيت تو، بلندتر و بالاتر از مدار ستارگان است ... اى استاد ادب و سـخـن ! شـيـوه گفتار تو مانند اقيانوسى است كه در عرصه پهناور آن روح ها به هم مى رسند و به يكديگر مى پيوندند.^(32)))

6 ـ شبلى شميّل :

((امام على ابن ابى طالب ، بزرگ بزرگان ، يگانه نسخه اى كه نه شرق و نه غرب ، نـه در گـذشـتـه و نـه امـروز، صـورتـى ديـگـر از آن را كـه مـطـابـق بـا اصل باشد، به خود نديده است .))^(33)

7 ـ نرسيسان (از علماى مسيحى و سردبير سفارت انگليس در بغداد):

((اگـر ايـن خـطـيب بزرگ (على (ع )) در عصر ما، هم اكنون بر منبركوفه پا مى نهاد، مى ديديد كه مسجد كوفه با آن همه پهناورى اش از سران و بزرگان اروپا موج مى زد، مى آمدند تا از درياى سرريز دانشش ، روحشان را سيراب كنند.^(34)))

8 ـ سليمان كتّانى (دانشمند مسيحى لبنان ):

((عـلى بـن ابـى طـالب بـيش از همه در دل پيامبر جا داشت ؛ زيرا اوتربيت شده اش بود و رفـيقش ، مشاورش ، مصاحب جدايى ناپذيرش ، برادرش ، همسر دخترش فاطمه زهرا كه از هـمه كس براى او عزيزتر بود و پدر حسن و حسين كه ذريّه و دودمان پيامبر در او خلاصه مـى شـود. او نخستين كسى بود كه ايمان آورد و تواناترين مدافع دين بود و دليرترين مبارز، پايدارترين جنگاور، هوشمندترين حادثه پرداز، شيواگوترين دانشمند سخنور و موفق ترين پيكارگر، پيامبر از تمام اين حقايق با چنين سخنانى پرده برداشته است : ... ((على با قرآن است و قرآن با على .))^(35)

داستان ((دست خدا))

كعبه چون هميشه ، مانند درّى ميان حلقه انگشترى جمعيت مى درخشيد. نداى لَبيك اللهم لبيك از هر سو بلند بود و آواى پير و جوان ، مرد و زن با يك طنين در فضا مى پيچيد. همه بر مـحـور خـانـه حـق مـى چـرخـيـدنـد و لبـيـك گـويـان بـر آستان خالق و معبود خويش سرمى سـايـيـدنـد. عـده اى به دعا و مناجات مشغول و گروهى به نماز ايستاده بودند و دسته اى طواف مى كردند، همه سفيدپوش و يكسان .

جـمعيتِ لبيك گو را كه مى نگريستى مى توانستى در گوشه اى از جمعيت اميرمؤ منان على (ع ) را ببينى كه با

/ 50