(يَاابْنَ زِيادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمائِنا… وَاللّهِ لا أفارِقْهُ فَاِنْ قَتَلْتَهُ فَاَقْتُلْنِي مَعَهُ; اى پسر زياد! اين اندازه خون كه از ما ريخته اى تو را بس است… به خدا سوگند من از او جدا نخواهم شد تا اگر او را بكشى مرا هم با او به قتل رسانى!)
پسر زياد لختى به آن منظره رقت بار نگاه كرد و گفت:
پيوند خويشى عجيب است به خدا سوگند اين زن را چنان ديدم كه به راستى حاضر است (براى حفظ جان برادر زاده اش) با او كشته شود!
آن گاه دستور داد زين العابدين (ع) را رها كنند و از قتل آن حضرت صرف نظر كرد.
بدين ترتيب زينب (س) براى چندمين بار جان امام (ع) را حفظ كرد و خود را سپر او قرار داد.
در نقل ديگرى است كه امام (ع) به حضرت زينب فرمود:
(اُسْكتي يا عَمَّتِي! حَتّي اُكَلِّمَهُ; عمه جان! خاموش باش تا من جوابش را بگويم.)
آن گاه پسر زياد را مخاطب ساخته فرمود:
(اَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُني؟ اَما عَلِمْتَ اَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَكَرامَتُنا مِنَ اللّهِ الشَّهادَة؟! آيا مرا به قتل تهديد مى كنى؟ مگر نمى دانى كه عادت و روش ما كشته شدن (در راه حق و فضيلت) و شهادت افتخارماست؟!)
در شــــام:
درست روشن نيست خاندان پيغمبر و كاروان اسيران اهل بيت چند روز در كوفه ماندند; امّا آنچه مسلم است همان خطبه و سخنرانى زينب و گفتگوى او با پسر زياد و برخورد مختصرى كه بازماندگان امام (ع) با مردم كوفه داشتند وضع شهر را به نفع آنان تغيير داد و مردم را با جنايات دستگاه جبار بنى اميه آشنا كرد و آثار آن همه تبليغات وسيعى را كه معاويه و پس از او پسرش يزيد انجام داده بودند به كلى از بين برد و خلاصه شهر كوفه در هنگام رفتن اهل بيت به شام غير از كوفه اى بود كه آنان را بدان جا وارد كردند واساساً به گفته يكى از نويسندگان فقيد مرحوم آيتى اين خود بزرگترين اشتباهى بود كه كشندگان امام (ع) انجام دادند كه بازماندگان امام (ع) را به صورت اسير به كوفه و شام بردند و موجبات آن همه رسوايى و ننگ را براى خود فراهم ساخته و به وسيله همان افراد داغديده و اسير حقايق پشت پرده را برخلاف خواسته و ميل خود آشكار ساختند.
در اين جا قسمتى از نوشته تحليلى ايشان را ـ كه به نظر نگارنده جالب بود ـ ذيلاً براى شما نقل مى كنيم:
من معتقدم اگر ابن سعد و ابن زياد هر چند براى مصلحت خود پس از شهادت امام (ع) و يارانش به اهل بيت پيغمبر اظهار ادب و احترام مى كردند و آنان را در همان مصيبتى كه خود به وجود آورده بودند تسليت مى گفتند و از دفن شهدا مانع نمى شدند بلكه آنها را پيش از كشته هاى خود دفن مى كردند و اهل بيت را از همان كربلا با احترام وتجليل و تكريم به مدينه مى فرستادند هرزگيهاى دشمنان از طرفى و تبليغات عميق و تكان دهنده اهل بيت از طرفى ديگر پيش نمى آمد و البته شهادت امام (ع) و فاجعه كربلا به اين صورت در دنيا منعكس نمى شد و دشمنان امام هم تا اين پايه بى آبرو و رسوا نمى گشتند.
اين هم كار خدا بود كه دشمن خود با زور و جبر مبلغان توانايى را به عنوان اسيرى ببرد و در شهرها