وزير كشور - [یادنامه شهید آیت الله مفتح] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[یادنامه شهید آیت الله مفتح] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وزير كشور

تاكنون ردپايي از تروريستها پيدا نشده است

به دنبال ترور و شهادت دكتر مفتح رئيس دانشكده الهيات اكبر هاشمي رفسنجاني وزير كشور در گفتگويي با خبرگزاري پارس ضمن ابراز تأسف عميق اظهار داشت اين ترور تا حدي شبيه ترورهاي سابق بوده ولي تصادفي نبوده است كه در جريان مبارزه با امپرياليسم امريكا و شرايط خاصي كه وجود دارد يكي ازمبارزين ترور شود

وزير كشور در مورد احتمال به جاي ماندن ردپاي تروريست ها گفت تاكنون هيچ اطلاعي در اين موردبه من نداده اند وي در مورد سوابق مبارزات سياسي دكتر مفتح اظهار داشت ايشان از اوايل شروع مبارزات حضور و شركت فعال داشتند و بعد از سال 42 كه ايشان دبير بودند از قم تبعيد شدند و دو سه سال نيز در كميته ضد خرابكاري ساواك مدت چند ماهي بازداشت و زنداني بودند

وزير كشور همچنين اظهار داشت مسجد قبا كه در يك ساله شروع انقلاب از مراكز اوليه مبارزه بود زير نظر دكتر مفتح اداره مي شد و راهپيمايي عيد فطر سال گذشته نيز به ابتكار و راهنمايي ايشان بود

شهيد دكتر مفتح همچنين يكي از سرپرستان كميته استقبال از امام بود

جزئيات شهادت دكتر مفتح از زبان شاهدان عيني

ما شاهد ترور دكتر مفتح بوديم

خبرنگار كيهان كه صبح ديروز پس از ترور حجت الاسلام دكتر محمد مفتح براي كسب خبر به بيمارستان اميراعلم رفته بود با چند تن از كساني كه به نحوي در جريان اين حادثه حضور داشتند گفتگو كرده است كه جزئيات اين گفتگو را مي خوانيد

راننده اتومبيلي كه جسد نيمه جان دكتر مفتح را به بيمارستان رسانده بود گفت ساعت نه و پنج دقيقه بود كه من در خيابان مبارزان روزولت سابق از سمت ميدان رضاييها به طرف پايين در حركت بودم كه ناگهان مشاهده كردم پيكان كرم رنگي در حالي كه بوقهاي ممتد مي زند با شتاب از اتومبيل هاي ديگر سبقت مي گيرد اين اتومبيل در مقابل دانشسراي عالي تربيت معلم كه اندكي بالاتر از تقاطع خيابان طالقاني و خيابان مبارزان است از من جلو زد در همان موقع به علت سرعت زيادي كه داشت و به سبب آن كه يك اتومبيل بنز مانع ادامه راهش شد ، به شدت با جدول وسط خيابان برخورد كرد و متوقف شد من بلافاصله به اتفاق دوستم از اتومبيل خود پياده شديم و به كمك سرنشينان پيكان كرم رنگ رفتيم و پيكر غرقه به خون دكتر مفتح را كه البته آن را نمي شناختيم و بعداً فهميديم اوست ، از اتومبيل اولي خارج نموده و به اتومبيل خود منتقل كرديم و به سرعت او رابه بيمارستان اميراعلم رسانديم دراينجا پزشكان كوشش زيادي كردند كه دكتر مفتح را نجات بدهند اما متأسفانه موفق نشدند و ايشان به شهادت رسيد

اظهارات دختر دانشجو

يكي از دانشجويان دختر دانشكده الهيات به خبرنگار حوادث شهري كيهان گفت

من در كريدور دانشگاه بودم كه صداي تير را شنيدم با عجله بيرون آمدم و به اطرافم نگاه كردم ابتدا متوجه جسد دكتر مفتح نشدم اما دو پاسدار را مشاهده كردم كه يكي از آنها مقابل در دانشكده به طور تاق باز روي آسفالت خيابان افتاده و از سرش به شدت خون مي ريخت و ديگري در راهرو مقابل دانشكده افتاده بود و علاوه بر اين كه به سرش تير خورده بود ، از پايش هم خون جاري بود وي افزود در كنار جسد پاسداري كه در پياده رو افتاده بود پوكه هايي به دست آمده است

وي در ادامه سخنانش گفت

موتوري كه مهاجمين با آن گريختند از نوع موتورهاي تك سيلندر معمولي بود كه به نظر من آبي رنگ آمد ، اما ديگران مي گويند قرمز رنگ بوده است از نوع پوكه هايي كه درمحل حادثه پيدا شده مشخص است كه ضاربين به كلت كاليبر 38 و كاليبر 45 مسلح بوده اند دكتر مفتح هر روز با سه پاسدار به دانشكده مي آمد در صورتي كه امروز فقط با دو محافظ آمده بود

اظهارات نگهبان دانشكده

علي اصغر داودي نگهبان دانشكده الهيات گفت من در اتاق استراحت در طبقه دوم ساختمان بودم كه صداي تير را شنيدم آمدم و از پنجره خيابان را نگاه كردم اول ديدم يك نفر وسط لنگه در روي زمين افتاده است و بعد سه نفر را ديدم كه با يك موتور تك سيلندر قرمز رنگ فرار كردند

وي افزود با عجله خودم را به پايين دانشكده رساندم و دكتر را كه روي زمين افتاده بود ديدم دكتر هنوز زنده بود و من فرياد كشيدم كمك كمك بعد بدن او را بلند كرديم و آورديم سر چهار راه و او را در تشك عقب يك اتومبيل پيكان كرم رنگ خوابانديم خون شديدي از ناحيه سر او جاري بود و تمام سطح صورتش را پوشانده بود و من به خاطر اين كه اينخون در دهان او نريزد و راه تنفسش را بند نياورد ، سعي كردم سرش رابرگردانم اما احساس كردم انگشتم به داخل سر او فرو رفت و اين است كه دستم را زير گردنش گذاشتم و سر او را برگرداندم

اظهارات رئيس و پرستار بيمارستان

يكي از پرستاران بيمارستان اميراعلم مشاهدات خود را براي خبرنگار شهري كيهان چنين شرح داد ، من موقعي كه پيكر مجروح دكتر مفتح را از اتومبيل خارج كردند آنجا بودم و مشاهده كردم گلوله اي به ناحيه پيشاني وارد سر او شده بود و استخوان سر رااز هم متلاشي نموده بود بلافاصله دكتر را به اتاق عمل برديم سپس از تيم هاي جراحي بيمارستان سينا و دانشگاه تهران كمك خواستيم

دكتر ثقه الاسلام رئيس بيمارستان اميراعلم گفت ساعت حدود 9 و بيست دقيقه يا 95 بود كه آقاي مفتح را آوردند چون اطاق عمل آماده بود ، ايشان را فوري به اطاق عمل منتقل كرديم و آقاي دكتر اسلام دوست ، مشغول عمل شد و در همان حال از آقايان پزشكان و جراحان مغز دانشگاه تهران كمك خواستيم و آنها خيلي سريع با تمام تجهيزات و امكانات خود را به اينجا رساندند ابتدا فشار خون دكتر مفتح خوب بود اما متأسفانه به علت كاري بودن ضربه اي كه به مغز ايشان وارد آمده بود ، رفته رفته فشار خون ايشان پايين رفت و علايم حيات كم شد تا اين كه در حدود ساعت 12 با همه كوشش هايي كه آقايان اطبا انجام دادند ، معالجات موثر واقع نشد و دكتر مفتح به رحمت ايزدي پيوست البته 6 گلوله به ايشان اصابت كرده بود كه يكي از اين گلوله ها به مغزشان خورده بود و همين گلوله باعث مرگ دكتر مفتح شد و ايشان به شهادت رسيد

گفتگو با پاسدار

با يكي از پاسداران پادگان ولي عصر كه از بيمارستان جم خود را بالاي سر دكتر رسانده بود ، گفتگو كرديم

وي اظهار داشت ما بيست دقيقه بعد از وقوع قتل به محل حادثه رسيديم دكتر مفتح رابه بيمارستان برده بودند و ما براي پيگيري حادثه ابتدا به بيمارستان جم كه نزديكترين بيمارستان محل است رفتيم و در آنجا با جنازه پاسداري كه به واسطه اصابت گلوله به كمر و سرش در دم جان سپرده بود ، روبرو شديم و پاسدار را به اطاق عمل برده كه متأسفانه اطلاع يافتيم شهيد شده است پاسدار دوم هم زنده نمانده و شهيد شده است

برادر يكي از پاسداران شهيد گفت من آخرين بار برادرم را ديشب ديدم و امروز صبح هم تلفني با او تماس گرفتم ما هر دو نفرمان از پاسداران منطقه چهار و محافظ دكتر بوديم كه امروز پست من نبود و برادرم به اتفاق جواد يكي ديگر از پاسداران شهيد محافظت او را به عهده داشتند من افسوس مي خورم كه چرا امروز من نبودم ، هميشه دكتر با اتومبيل به داخل دانشكده مي رفت و در پاركينگ از اتومبيل پياده مي شد ، اما نمي دانم چرا دو هفته اي بود كه در خيابان و در همان جلو در دانشكده از ماشين پياده مي شد و ديگر به داخل پاركينگ نمي رفت و با اين كه نسبت به وقوع خطرات احتمالي به او توصيه مي كرديم اما او موضوع را جدي نمي گرفت

ماشين دكتر ضد گلوله بود و هر سه نفر آنها در خارج اتومبيل ترور شده اند

اظهارات حجت الاسلام غفاري

حجت الاسلام غفاري كه به دنبال ترور دكتر مفتح و انتقال او به بيمارستان اميراعلم ، خود رابه اين بيمارستان رسانده بود گفت من در ساعت نه و هفت دقيقه از موضوع مطلع شدم و ابتدا به دانشكده الهيات رفتم و سپس به اينجا آمدم و مرحوم دكتر مفتح قبلاً يك بار ديگر هم تهديد شده بود ، اما توجه نكرد و ما شب قبل در جلسه شوراي مركزي روحانيت مبارز تهران حضور داشتيم و قرار بود ساعت 7 امشب ديشب مجدداً جلسه داشته باشيم كه متأسفانه اين حادثه پيش آمد

گزارش خبرنگار شهري حوادث كيهان حاكي است

به دنبال اعلام شهادت دكتر مفتح گروههاي مختلف مردم كه در خارج و صحن بيمارستان اميراعلم اجتماع كرده بودند شروع به تظاهرات كردند و حجت الاسلام غفاري كه از خبر درگذشت دكتر مفتح به هيجان آمده بود ، درصدد برآمد از ساختمان بيمارستان خارج شده و به ميان مردم برود و براي آنان سخنراني نمايد كه با توجه به خطرات احتمالي به توصيه پاسداران و دوستانش از سخنراني منصرف شد

فرزند دكتر مفتح چه گفت ؟

صادق مفتح دومين پسر دكتر مفتح در گفتگويي با خبرنگار كيهان اظهار داشت پدرم شهيد شد خوشحالم كه پدرم در رختخواب نمرد او در راه اسلام و ايران شهيد شد همان بهتر كه او اينطور رفت

دكتر مفتح كه بود ؟

دكتر محمد مفتح در سال 1307 در شهر همدان متولد شد از ابتداي طفوليت به علت علاقه به علوم دينيه به فراگيري اين علوم پرداخت از محضر آخوند ملاعلي استفاده كرد و سپس براي ادامه تحصيلات عالي ديني خود از همدان عازم شهر مذهبي قم شد و از محضر امام خميني ، آيت الله بروجردي ، آيت الله گلپايگاني ، و علامه طباطبايي و مرحوم داماد درك فضل كرد در خلال مطالعات و آموختن علوم دينيه به تحصيلات دانشگاهي نيز همت گماشت و در رشته فلسفه تا اخذ درجه دكترا پيش رفت در طول مدت تحصيلات عاليه خود در دانشگاه به كار تدريس در دبيرستان هاي تهران نيز مشغول بود و مدتي نيز مدرس حوزه علميه قم بود

دكتر مفتح به خاطر فعاليت هاي ضد رژيم خود يك بار از شهر قم به زاهدان تبعيد شد و پس از آن نيز به چند شهر ديگر تبعيد گرديد در سال 48 به تهران آمد و در دانشكده الهيات دانشگاه تهران همراه و همگام با شهيد استاد مطهري به تدريس پرداخت

بعد از تعطيل حسينيه ارشاد توسط عمال رژيم سابق ، دكتر محمد مفتح در مسجد جاويد اقدام به تأسيس يك هسته مقاومت كرد وي در آن زمان امامت اين مسجد را نيز به عهده داشت مفتح توانست با تشكيل كلاسهاي آموزش ،‌اقتصادي ، فلسفه ، جامعه شناسي ، نهج البلاغه ، تفسير قرآن ، تعداد زيادي از جوانان را به مسجد جلب نمايد در سال 54 ساواك كه ديگر فعاليت هاي اين مسجد برايش به صورت خاري در چشم مي نمود آن را تعطيل و دكتر مفتح را به زندان افكند

نماز عيد فطر

در خطبه نماز عيد فطر سال 57 بود كه دكتر مفتح به ايجاد يك حكومت اسلامي اشاره كرد و تغيير تاريخ را آغاز يك خيانت وسيع و همه جانبه رژيم شاهنشاهي دانست در سال 57 نيز اين حركت شجاعانه تكرار شد در اين سال بيش از 2 ميليون نفر در نماز اين روز شركت كرده بودند و تمام زمين قيطريه مملو از جمعيت بود ، در اين روز دعوت ديگري براي راهپيمايي 16 شهريور شد دژخيمان رژيم دكتر مفتح را به شدت مضروب و مجروح كردند اما دكتر مفتح روز بعد در راهپيمايي 17 شهريور شركت كرد در روز 17 شهريور وي توسط عمال رژيم دستگير شد و مدت 2 ماه در زندان به سر برد ، تا بر اثر فشارهاي شديد مردم رژيم او و ديگر آزادي خواهان دربند را آزاد كرد دكتر مفتح يكي از موسسين جامعه روحانيت مبارز و عضو شوراي مركزي اين جامعه بود

دكتر مفتح آثار متعددي داشت از جمله ترجمه مجمع البيان ، روش انديشه در منطق و حاشيه اي بر منظومه مرحوم سبزواري

خانواده مفتح چه گفتند ؟

در پي شهادت حجت الاسلام دكتر محمد مفتح همداني ، با پسر بزرگ ايشان به گفتگو نشستيم وي در مورد بيوگرافي پدرش چنين گفت

پدرم در سال 1307 درخانواده اي مذهبي در همدان متولد شد و تحصيلات مقدماتي را در مدرسه مرحوم آقا آخوند ملا علي همدان طي كرد و براي تكميل تحصيلات به قم رفت و از محضر اساتيدي چون امام خميني و آيت الله بروجردي و آيت الله گلپايگاني و علامه طباطبايي و مرحوم داماد و اساتيد ديگري كسب فيض كرد در قم علاوه بر تدريس در حوزه در دبيرستان هم تدريس مي كرد تأليفاتي هم در زمينه هاي علوم اسلامي از قبيل شرح منظومه سبزواري و حواشي و شرح كتب علمي ديگر از خود به جاي گذاشت در منطق نيز كتابي به نام روش انديشه و در تفسير قرآن نيز تأليفات و ترجمه هايي دارد

راهپيمايي عيد فطر

مهدي مفتح در قسمت ديگري از سخنانش گفت پدرم مشتاق شهادت بود و حادثه دوم كه دركنار خانه ما اتفاق افتاد ايشان در منزل بود و هميشه اميد شهادت را داشت او هنگام شهادت مرحوم مطهري گفت ايشان شهيد شدند و من ماندم

اولين فعاليتهاي پدرم گرد آوردن جمعيت هايي 30 ـ 40 هزار نفري در مسجد قبا بود در رمضان 56 و بعد هم نماز عيد فطر بود كه بزرگترين نماز عيد فطر تاريخ اسلام به حساب مي آيد و بعد هم ماه رمضان 57 بود كه باز هم جمعيتها با كوشش هاي ايشان جمع مي شدند و سپس عيد فطر بود كه اولين راهپيمايي از همين محل قيطريه شروع شد

محمدرضا مفتح فرزند ديگر حجت الاسلام مفتح كه دانش آموز كلاس اول نظري است در مورد پدرش گفت به نظر من براي كسي كه در راه خدا شهيد مي شود نبايد ناراحت شد پدرم فردي بود كه هميشه مي خواست براي اسلام كار كند

محمدهادي مفتح كه دانش آموز دوم راهنمايي است گفت پدرم فرد مبارزي بود چند بار به زندان افتاد هميشه آرزويش شهادت بود بعد از پيروزي انقلاب نيز در جريان هاي مملكتي شركت داشت وي افزود من از اين كه پدرم در راه خدا شهيد شده است خوشحالم ، چون ما ضد كساني كه به خدا ايمان ندارند هستيم

پاسداران شهيد

پاسداراني كه محافظ حجت الاسلام شهيد محمد مفتح بودند اصغر نعمتي راد و جواد بهمني نام داشتند يكي از پاسداران در مورد پاسداران شهيد گفت آنچه مسلم است قاتلين مي دانستند كه پاسداران سخت مواظب مرحوم مفتح هستند به همين علت نخست پاسداران محافظ مرحوم را كشتند و بعد با خيال راحت تا داخل دانشكده دنبال شهيد مفتح رفتند و او رابه شهادت رساندند او سپس گفت هرگز كسي را نديده بودم كه به ما اين چنين نزديك باشد ، و تا اين حد به ما احترام بگذارد يك بار من و برادر شهيد پاسدار جواد بهمني مقابل در دانشكده الهيات مي خواستيم ايشان را سوار بكنيم اما كارمندان دانشكده با وي كار داشتند و صحبت مي كردند ما كه هميشه نگران بوديم گفتيم آقا بفرماييد داخل ماشين صحبت كنيد اما مرحوم مفتح گفت هر موقعي قسمت باشد ما هم مي رويم ولي براي اين كه شما هم ناراحت نشويد من گوش مي كنم ايشان هميشه غذا را با ما مي خورد هر جا مي رفتيم ما را پيش خودش مي نشاند يك بار در جمع استادان دانشگاه كه يك استاد هندي هم در آنجا بود جايش را به ما داد و خود سرپا ايستاد گفت هيچ فرقي بين من و شما نيست ، پاسدار ديگري كه او هم محافظ شهيد مفتح بود گفت احترامي كه ايشان به ما مي گذاشتند ما از پدر و مادر خود نديديم

هنگامي كه علي مفتح برادر شهيد مفتح وارد اتاق شد با ديدن جاي خالي برادرش شروع به شيون كرد و پس از اين كه آرام شد گفت هزاران دكتر مفتح فداي يك روز حيات امام خميني و راه حسين عليه السلام باد عوامل كثيف امپرياليست وقتي راجع به يك نفر به بن بست برسند ، او را ترور مي كنند ، ولي بايد بدانند خون برادران و برادر من در رگهاي تمام ملت قهرمان ايران جاري است و راه پرافتخارشان را ادامه خواهيم داد وي سپس افزود برادرم ضمن داشتن هوش و استعداد فوق العاده از صداقت و سادگي خاصي برخوردار بود گويا همين صداقت آخر كار موجب توفيق شهادت ايشان شد

خواهر پاسدار شهيد اصغر نعمتي راد در حالي كه لباس سياهي بر تن كرده و اشك از چشمانش جاري بود در مورد برادرش گفت

برادر من پس از انقلاب دست از كارش كشيد و پاسداري از انقلاب را به عهده گرفت او 34 سال داشت و مجرد بود خصوصيات اخلاقي برادرم مورد تأييد همه ما بود خيلي با ايمان و با اراده بود برادرم به خاطر هدفش در راه اسلام فداكاري نمود و هر لحظه در حال انجام وظيفه اش بود

شعارهاي مراسم تشييع جنازه دكتر مفتح

ـ معلم عزيزم ، معلم عزيزم بپاخيز كلاس درس آماده است

ـ مفتح ، مفتح منزل نو مبارك

ـ شهادت ، شهادت تنها ره سعادت

ـ تسليت ، تسليت به رهبر انقلاب

ـ شهيدان زنده اند الله اكبر ، به خون آغشته اند الله اكبر

ـ اي رهبرم خميني آماده جهادم

ـ عمال امريكا را به خاك و خون مي كشيم

ـ ريشه كن ميكنيم دشمن انقلاب

ـ مرگ بر كارتر مرگ بر كارتر

/ 24